مریم جعفری حصارلو*: قرنطینه فرصت اجرای برنامه های پرشور مردمی را از اداره کل فرهنگی شهرداری تهران گرفت. به همین دلیل هم مدیران مصمم شدند تا اجرای برنامه های فرهنگی را به صورت مجازی دنبال کنند. یکی از این برنامه ها نمایشنامه خوانی است که در اینستاگرام «خوانش »ازخردادماه آنهم زنده درساعت 22اجرا می شود. امروز 17 خردادماه نمایشنامه«زبان اصلی» نوشته و کارگردانی رسول کاهانی نمایشنامه خوانی خواهد شد. به همین مناسبت خوب است پیش از مشاهده نمایشنامه خوانی،کمی با اثر آشنا شوید.
زبان اصلی داستان زندگی یک زن و شوهر به نام مهدی و پریسا است که قصد دارند طلاق بگیرند. نمایش از پایان داستان یعنی در دادگاه خانواده آغاز می شود. بدون آنکه از جریان مطلع شویم ناگهان از تصمیم پریسا برای طلاق با خبر می شویم و باید وقایع جسته و گریخته گذشته را در ذهنمان یکپارچه کنیم و کشمکش این زن و شوهر را قضاوت کنیم که آیا رای به جدایی یا ادامه زندگی این دو بدهیم. هر دو از عادت ها و رفتارهای بد یکدیگر شکایت می کنند؛ از اینکه پریسا سگ دارد و مهدی اصلا از این ماجرا ناراضی است؛ از اینکه مهدی آزادانه با دوستانش تا نیمه شب و حتی صبح خوش گذرانی می کند و متوجه پریسا نیست، از اینکه بچه دار نشدهاند و.... و در رفت و آمد های دادگاه، بارها تصمیم طلاق و یا با هم ماندن را مدام تغییر میدهند، اما سر آخر، نویسنده قاضی می شود و پایان بندی خوشی را بر میگزیند. با خبر باردار بودن پریسا؛ همه مشاجرهها رنگ می بازد و همه چیز به خوبی و خوشی و با قصد سفر مشهد به پایان می رسد.
درام اساسا رئالیستی است که رگه های کمیک دارد. یکی از ویژگی های اصلی این اثر این است که مخاطب، قاضی دادگاه قلمداد می شود و بنابراین درطول مدت،خواننده بایدداوری کند. باید قضاوت عادلانه داشته باشد و بدون جانبداری وضعیت دراماتیک این زن و شوهر را بررسی کند و با خودش تصمیم بگیردکه آیا باید این دو ازهمدیگر جدا شوند و یا به ادامه هم خانه بودن نکبت بارشان ادامه دهند. در پایان نویسنده،خود راهکاری را برای مخاطبان ارائه میدهد. بیشک نویسنده، قصد دارد تا با حضور کودک امید را به ذهن مخاطب برگرداند و بار قضاوت را از دوش مخاطب بردارد؛ حال آنکه مخاطب میماند، مسئولیتی که برای زندگی و خانواده خودش دارد تا زبان اصلی زندگیاش را دریابد و خودش قاضی زندگی خود باشد و مانع از فاجعه در زندگی اش باشد.
دومین ویژگی متن،دیالوگ نویسی خلاقانه و چیره دستانه است. خوب میدانیم که دیالوگنویسی درمتون نمایشی،از مهم ترین عناصر شخصیت پردازی است و درعین حال داستان را نیز پیش میبرد که بدون تردید نگاه یک فیلم ساز نیز در این اثر مستتر است. به قدری دیالوگ ها طبیعی است که گفتوگوهای روزمره را به یاد می آورد. دیالوگها خوش ریتم هستند. درعین کمیک بودن ویژگی شعر گونه دارند. بازی با هجاها، واژهها به خوش آوایی و ایجادتصویرسازی های ذهنی کمک می کنند. ضمن آنکه بسیار خوش ریتم است و باعث کشمکش ها و پیشبرد درام هم می شود. برای نمونه ....همچنین کاراکترهای فانتزی با رئالیسم تلفیق شده اند و در دل طنز اجتماعی؛ به زبان شیرین و ظریف، مشکلات و کاستی های زندگی اشان را بیان می کنند. اما در واقع نمایشنامه ماهیتی پیچیده دارد و چند لایه است، اگرچه در ظاهر می خنداند؛ اما واقعیت تلخ زندگی را هم نشان می دهد. تا آنجا که مخاطب با پایان اثر، با آن موقعیت درگیر است؛ در عین خندیدن، مدام کلمات و موقعیت ها را در ذهن خود باز سازی می شود و عمیقا می اندیشد.
رسول کاهانی کاراکترهایش(شخصیت هایش) را از دریچه مغزش بیرون می ریزد؛ اما آن کاراکترها در مغزش جا خوش می کنند و هر ازگاهی از دل آثار دیگرش بیرون می زنند و یا به طورکلی یک کاراکتر(شخصیت) جدید و کاملی می شوند که در نمایشنامه های دیگر نقش کلیدی بازی می کنند. برای نمونه کاراکترهای مهدی و پریسا، دو شخصیت از نمایشنامه اسکورسیزی هستند. نمایشنامه ای که به پشت صحنه ماجراهای ساخته شدن یک فیلم کوتاه در صحنه تئاتر می پردازد. در آنجا مهدی و پریسا همچنان بایکدیگر مشاجره دارند. در آنجا متوجه می شویم که مهدی و پریسا زن و شوهری هستند که پریسا همسر موقت مهدی است و مهدی می خواهد همسرش را طلاق بدهد و با پریسا ازدواج دائم داشته باشد. درحالیکه در نمایش «زبان اصلی» پریسا همسر دائم مهدی است و مشکوک است که مهدی یک همسر موقت دارد وهمه این ماجرا را سعید به عنوان شاهد به قاضی اعلام می کند. خوب است بدانیم که متن اسکورسیزی در سال95 نوشته وکارگردانی شده است. بنابراین کاراکترهای نمایش زبان اصلی چند سالی است که در ذهن رسول کاهانی زندگی کردند و حالا که دیگر ابعاد شخصیتی ایشان کامل شده در دل ساختار نمایشنامه زبان اصلی تصویر شده اند.
برای درک آثار رسول کاهانی باید بگویم که او اهل نیشابور است و همچون برادرش عبدالرضا کاهانی فیلمساز رئالیستی است. حرفهایها عبدالرضا کاهانی را خوب می شناسند که جوایز متعددی درعرصه فیلمسازی رئالیستی دریافت کرده است. به نظر می رسد دیدگاه فیلم سازانه رسول کاهانی به دیالوگ های نمایشنامه اش سرریز کرده. اساسا دیالوگ ها سبب تصویرسازی ذهنی مخاطب از سبک زندگی این زن و شوهر می شود و به ساختار فیلمنامه نویسی نیز بی ارتباط نیست. چراکه فیلمنامه نویسی، ساختار تصویرسازی ذهنی را برای مخاطب بیشتر فراهم می کند؛ درحالی که تصویر سازی های تئاتر وجوهی توهم انگیز و خیالین دارد. در زبان اصلی مخاطب خودش یک فیلم کوتاه در ذهنش می سازد که ملهم از دیالوگ های دو شخصیت محوری مهدی،پریسا و حتی سعید –شاهد- در دادگاه است.
از دیگر ویژگی های کلیدی، نام نمایشنامه است که در پوستر به شکل یک سی دی درج شده است. «زبان اصلی» معنای ضمنی دارد. معنای که در کنایه زبان اصلی ملحوظ شده. برای ارتباط یک زوج نیاز به یک زبان اصلی است؛ زبانی که هر دو زوج این زبان را درک کنند. زبان «مفاهمه» این زبان با روند نرمال زندگی انسانی یعنی با بچه دار شدن رخ می دهد. مهدی و پریسا درک مشترکی ندارند و هر دو از یکدیگر بیزارند؛ اما حضور یک نوزاد در پایان حلقه طبیعی و انسانی است که آنها را به زبان مفاهمه نزدیک می کند و عامل کلیدی است که از جدایی این دو جلوگیری می کند.
بنابراین توصیه میشود تا سلسله برنامههای نمایشنامهخوانی اداره کل فرهنگی شهرداری تهران در اینستاگرام «خوانش» در ساعت 22 دنبال کنیم و از آثار نمایشی که به صورت زنده اجرا میشود؛ بهره مند شویم.
* عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان I.A.T.C