سالهاست که وقتی سازمان پزشکی قانونی دلایل مرگ در محیط کار را اعلام میکند، در گزارشها یا از زبان مسوولانش تکرار میشود که «سقوط از بلندی مهمترین علت فوت کارگران به حساب میآید». اصابت جسم سخت، برقگرفتگی، ریزش معدن و ساختمان و ... این فهرست همینطور ادامه پیدا میکند. هر سال شاید جای یکی، دو مورد از این عوامل که با عنوان «مرگ و میر ناشی از حوادث کار» شناخته میشوند، تغییر کند. اما اینکه عکس و فیلم و خبر برسد از کارگری که خودش را در یکی از این روزهای داغ خرداد خوزستان، در پسزمینهای از لولهها و تاسیسات میدان نفتی هویزه حلقآویز کند را دیگر نمیشود در این دستهبندیها جا داد.
عمران محمدیروشن، کارگر بخش حراست شرکت پیمانکاری موسسه نظمآفرینان ایمان در محدوده چاه نفتی شماره ۱۹ میدان نفتی یادآوران جان خودش را گرفت. برخیها، بیملاحظه عکسی از پیکر معلقش در کنار لولههای نفت را منتشر و اغلب، اما به انتشار یک ویدیوی کوتاه قناعت کردند؛ تصویر زمانی که پیکر عمران پایین کشیده شده و تنها چیزی که دیده میشود، یک پارچه آویخته از یک لوله است و یک جفت کفش بیصاحبی که بر زمین مانده. در ویدیو چند نفری ساکت دور خودشان میچرخند، یک نفر با صدای بلند میگرید و یکی دیگر میگوید: «انا لله و انا الیه راجعون».
«انا لله و انا الیه راجعون» را موسسه نظمآفرینان ایمان هم در ابتدای بیانیهاش آورده است، اطلاعیهای که گویا به ناچار و به خاطر هجمههای سنگین علیه شرکت صادر شده است: «این موسسه در پی انتشار اخباری که جانب انصاف در نقل و انتقال آن رعایت نشده است به ناچار در این لحظات حزنانگیز جهت تنویر افکار عمومی و ارایه گواه و مدرک جهت قضاوت صحیح ناچار به ادای پارهای توضیحات است، هر چند که ترجیح بر این بود توضیحات در این خصوص پس از برگزاری مراسم سوگواری دوشادوش خانواده محترم محمدیروشن ارایه شود.»، اما هجمه به این شرکت به چه دلیل صورت گرفت؟ تصویر کارگری که در لباس رسمی کار خودش را بر بالای یکی از منابغ غنی نفت و ثروت به دار بکشد مانند سیلی بر صورت خوانندگان خبر و بینندگان آن صحنههای غمبار ویدیویی ارسال شده از خوزستان، فرود آمد. در این سالها در هر هفته و هر روز خبرهای مربوط به اعتراض کارگران در صنایع و خدمات مختلف، از نیشکر و اتوبوسرانی گرفته تا معدن و فولاد، فراوان منتشر شده است. گاهی چهرههایی از میان این کارگران معترض جلوی دوربین خبرنگاران و گاهی گوشیهای همراه همکاران خودشان ایستادهاند و در مورد معوقات مزدی، بیمه، تعدیل و اخراج و دهها مشکل ریز و درشتن معیشتی و صنفی فریاد اعتراض کشیدهاند و همین سابقههای در ذهن خواننده است که به محض انتشار خبر خودکشی عمران، اولین قضاوت را با خود آوردند که عمران به خاطر وضعیت معیشت و کار به زندگیاش پایان داد.
این حدسها تقریبا با گفتوگوی خبرگزاری ایلنا با همکاران عمران همراه شد که همان روز و پس از حادثه از قول یکی از آنها نوشت: «کارگری که اقدام به خودکشی کرد، به دلیل فشار اقتصادی و نداشتن پول برای خرید مایحتاج زندگی درخواست ۵۰۰ هزار تومان مساعده کرده بود که هیچ پولی را دریافت نکرد.» و کارگر دیگری در مورد شرایط کار و قراردادشان نوشت: «بعد از سالها کار در شرکت، به ما گفته شد باید قرارداد ۶ ماههای امضا کنیم و در صورت رضایت کارفرما، در کار میمانید. برگ سفیدی روی قرارداد بود که باید روی آن برگ سفید امضا میکردیم که حدود نیمی از کارگران آن را امضا کردند.» کارفرما هم البته در همان گفتگو به موضوع امضای قراردادها واکنش نشان داده بود: «ما کسی را مجبور به امضای قرارداد نکردیم و حقوق و دریافتیهای آنها بر اساس قانون پرداخت میشد.»
در دست بررسی
در بیانیه موسسه نظمآفرینان ایمان آمده است: «لازم به توضیح است که حقوق و مزایای ماه اسفند و عیدی و سنوات مرحوم محمدیروشن بهطور کامل و بر اساس قانون کار و قرارداد منعقده پرداخت که مدارک روزهای حضور ایشان در محل کار و اسناد پرداختی در پیوست یک ارایه شده است. در تاریخ ۲۹/۱۲/۱۳۹۸ قرارداد ایشان به دلیل یک مشکل شخصی تمدید نشده و بازگشت به محل کار منوط به حل مشکل یاد شده گردیده است که بر اساس مدارک موجود که در صورت نیاز قابل ارایه است متعاقب آن مرحوم به مدت ۲۱ روز در موسسه شفا تحت مداوا قرار گرفته و پس از طی این دوران با مساعدت موسسه نظمآفرینان ایمان به محل کار خود بازگشته است. لازم به ذکر است که موعد پرداخت حقوق اردیبهشت، بر اساس روال در پانزدهم ماه بعد یعنی نیمه خرداد بوده که تا به امروز با ۶ روز تاخیر و دیرکرد مواجه شده است؛ حال قضاوت با افکار عمومی و وجدانهای بیدار است که آیا ۶ روز دیرکرد میتواند انگیزهای برای ارتکاب به خودکشی آن هم در محل کار باشد؟» این موسسه با ذکر «مشکل شخصی» و «تحت مداوا» به صورت کلی و غیرشفاف از مسالهای که احتمالا عمران با آن درگیر بوده است، گذر کرده. اما مدیرعامل شرکت در میان توضیحاتش به ایلما گفته بود: «فروردین سال جاری خانواده فردی که خودکشی کرده بود با حضور در شرکت اعلام کردند که وی قصد ترک کردن اعتیاد دارد. ما هم به خانواده مرحوم و خودش گفتیم که بعد از ترک میتواند به کار برگردد که بعد از یک ماه با حضور در محل کار و انجام آزمایش اعتیاد در مرکز تخصصی طب کار نوین صنعت، جواب آن منفی و به کار بازگشت.»
آب از سر عمران گذشته است و حالا قول و دستور بررسی حادثه هم صادر شده تا پی به چرایی داستان ببرند. روز گذشته پایگاه اطلاعرسانی وزارت نفت خبر داد که بیژن نامدارزنگنه، وزیر نفت در حکمی محمدرضا شمسایی، مشاور امور عمرانی خود را برای پیگیری علت واقعی حادثه خودکشی مامور کرده است. در این حکم آمده: «با توجه به حادثه تاسفبار خودکشی یکی از کارکنان حراستی شاغل در یکی از پیمانکاران دست دوم در منطقه یادآوران، بدینوسیله به جنابعالی ماموریت داده میشود که به اتفاق آقای فهیمیتبار، مدیرکل منابع انسانی وزارتخانه، با فوریت برای شناخت علت واقعی حادثه، نسبت به بررسی میدانی موضوع از جوانب مختلف و کسب اطلاعات از دستگاهها و مقامات مرتبط، اقدام کرده و نتیجه را همراه با پیشنهاد، مستقیما به اینجانب گزارش کنید.» این حکم درست چهار روز پس از انتشار خبر صفر شدن حوادث کار در تاریخ صنعت نفت کشور آمده است: «در سال ۱۳۹۸ برای نخستین بار در تاریخ صنعت نفت کشور، تعداد حوادث شغلی منجر به فوت در شرکت ملی نفت ایران به عدد صفر رسیده است.»
از مسوولیتپذیری گریزی نیست
اینکه انسانی میان مرگ و زندگی انتخاب کند و خودش دست به کار کنار گذاشتن زندگی شود، کلافی است از دلایل و اتفاقات و شرایط مختلف که شاید برای هر نفر منحصربهفرد باشد. برای همین است که روانشناسان همواره در مورد نحوه انعکاس اخبار مربوط به خودکشی هشدار میدهند. با این حال یکی از اولین سوالاتی که در مورد این موارد پرسیده میشود، این است که فرد کجا دست به این اقدام زده است؟ خانه، محل تحصیل، خیابان، محل کار؟ هر یک از این مکانها انگار میتوانند بخشی از این داستان در پس این اقدام را تعریف کنند. برای همین است که ناصر قاسمزاد، روانشناس میگوید که روابط کارفرما و کارگران و شرایط حاکم بر محل کار باید به دقت بر اساس استانداردها تدوین و تعریف شود و همین یعنی که باید نقش محل کار در تصمیمات یک فرد را به هر حال در نظر گرفت: «امروز ما در روانشناسی شاخهای به نام روانشناسی صنعتی داریم که به مسائل ریز حقوق کارگر و کارفرما از نظر بهداشت روانی میپردازد. به عبارتی یکی از وظایف تصریح شده کارفرمایان، مهیا کردن شرایط کاری مناسب و از نظر بهداشت روانی در سطح بالاست که بخشی از آن طبیعتا از طریق تامین اجتماعی مناسب برای کارگران و کارمندان فراهم میشود: امنیت شغلی، بیمه سلامت و پرداخت متناسب با دخل و خرج آنها و امید به پیشرفت و ارتقای شغلی و غیره. اینها همه در جهان امروزی به عنوان وظایف کارفرما نسبت به نیروی کار در نظر گرفته میشود.»
اینجاست که بحث مراحل مختلفی که منجر میشوند به تصمیم خودکشی به میان میآیند و اینکه مسوولیت کارفرما یا مدیران در محل کار در این میانه چیست: «ببینید اینکه یک کارگری به سبب اعتیاد یا هر دلیلی تحت مداوا بوده است یعنی که وظیفه کارفرما دو چندان بوده. مددکاری اجتماعی آن شرکت باید آنقدر فعال باشد که وقتی یک نفر ۲۱ روز از کار منفک و قراردادش فسخ شده و دوباره قرارداد تازه نوشته میشود، یک تیم روانشناسی و مددکاری توامان رفتارهای فرد را آسیبشناسی و درمانهای مناسب او را پیگیری کنند. باید در محیط کار و زندگی مداخلههای لازم توسط مددکار صورت بگیرد تا شاید اصلا به این نتیجه برسند که پس از این ۲۱ روز، نوع کار ایشان باید عوض شود و مثلا کار سبکتری به او داده شود یا اینکه تسهیلاتی در اختیار او قرار بگیرد که راههای اقتصادی تازهتری پیش روی او بگذارند یا حتی توصیههایی برای روابط خانواده با او ارایه شود. متاسفانه باید بگویم که ابتداییترین اصول را هم در این زمینه در میان کارگران و کارفرمایان کمتر شاهد هستیم.» از نظر قاسمزاد، نکته «تنها شش روز حقوق معوق» که در بیانیه شرکت آمده با توجه به اصول حرفهای بهداشت روان در محیط کار به نوعی «رفع تکلیف» است.
این روانشناس تعدیل هزاران نفر از هواپیمایی لوفتهانزا را مثال میزند و میگوید که این تعدیل با تمام گستردگی به این معنا نیست که کارمندان دیروز شرکت حالا ناگهان گشنه بمانند یا دیگر بیمهای برای درمان نداشته باشند، چون حتی تعدیل هم ضوابط و راه و رسمی دارد: «آیا دولت ما توانسته است به خصوص در این شرایط پس از کرونا از عهده وعدههایش برآید؟ اقتصاد بیمار جامعه را باید به نوعی تعریف کنیم که کمک حال مردم باشد نه اینکه وقتی در این شرایط باید قیمت اقلام پایین بیاید، شاهد افزایش قیمتها در این سطح وسیع باشیم.»
دادن امید به زندگی یکی از وظایفی است که دولتها باید در مورد شهروندانشان جدی بگیرند. اینجاست که به نظر او وقتی پای سلامت روان در محیط کارگری مطرح است، انتخاب پیمانکاری که بتواند این وظیفه ذاتی دولت را جدی بگیرد هم اهمیت ویژهای دارد: «در سالهای اخیر در کارخانجات و بخش صنعت شاهد گلهها و ابراز نگرانیهای بسیاری در میان جامعه کارگری بودهایم. برای همین باید کارفرمایان قوی را سر کار بگماریم و خود دولت هم دست به جراحی این اقتصاد بیمار بزند تا هم دولت از پس تعهداتش به پیمانکاران برآید و هم آنها بتوانند حقوق اولیه و بحق کارگران را بدهند. وقتی فرد به این نتیجه برسد که از ارزشترین دارایی یعنی جانش صرفنظر کند یعنی آنقدر استرس در او بالا رفته که در یک لحظه دیگر منطق را کنار میگذارد و احساس بر عقلش غلبه میکند و ناامید از ادامه راه دست به این انتخاب میزند.» او البته تاکید میکند که برای فهم این اتفاق حتما نیاز به بررسی پیشینههای روانشناختی او هم وجود دارد و طبیعتا بیماری یا مشکلات احتمالی او باید در نظر گرفته شود، اما هیچ یک از اینها دلیلی بر این نیست که وظایف اولیه نهادهای دولتی ناظر بر پیمانکاران و وظایف خود پیمانکاران در قبال کارگران را نادیده بگیریم و داشتن گروههای روانشناسی و مددکاری بخشی از این وظایف است.
زنگ خطر به صدا درآمده است، مواردی از جمله خودکشی عمران (فارغ از تمامی دلایل جانبی و احتمالی دیگر این اقدام) به معنای همین اعلام هشدار است و قاسمزاد میگوید: «کشور ما در حال تحریم است. مردم مسائل اقتصادی عدیدهای دارند و این تکلیف را به دوش تمام مدیران اقتصادی میگذارد تا از تمام تدابیر روز جهان برای کاهش استرس در محیطهای شغلی و اجتماعی استفاده کنند.»