«ابتدای ویدئو و پیش از شروع مصاحبه، خبرنگار روی تصاویری درباره احمدینژاد، مطالبی را میگوید از جمله این که گفتوگویی به شدت صریح و تند با جوابهایی برای ثبت در دل تاریخ، سؤالاتی از جنس حمله با جوابهایی که تند بود و گاهی عجیب و این که این گفتوگو میتواند مصداق این جمله باشد که اکنون زمان جنگ متقابل است. مخاطب با تماشای مصاحبه میتواند تشخیص دهد که مصاحبه تند و صریح است یا نه و این که مصاحبهکننده سعی میکند القا کند که مصاحبه تند و صریح است، با ذات کار رسانه، مصاحبه و گزارش مغایر است. خبرنگار حتی اگر با مصاحبهشونده مخالف باشد، قرار نیست به او حمله کند و با او بجنگد، مصاحبه هم میدان جنگ نیست بلکه قرار است به نحوی مصاحبه شود که حقایقی از مصاحبه بیرون بیاید و مخاطب با دیدن و شنیدن مصاحبه، بفهمد که چه پرسشهایی چگونه طرح میشود و چه پاسخهایی را هم به دنبال خواهد داشت.
خبرنگار از مصاحبهاش به عنوان جنگ متقابل و از سؤالهایش به عنوان حمله اسم میبرد اما چند بار به مصاحبهشونده میگوید فرمودید در حالی که ضرورت ندارد از این فعل برای مصاحبهشونده استفاده کند و چنین احترامی برای مصاحبهشونده بر اساس کار روزنامهنگاری، ضرورتی ندارد؛ هرچند ادب و احترام اخلاقی و حرفهای در نحوه برخورد، لازم است.
جایی از مصاحبه، مصاحبهشونده از حق آزادی و انتخاب انسان میگوید و خبرنگار او را با گفتن کلمه احسنت تحسین میکند؛ در حالی که درباره عملکرد مصاحبهشونده در دوران حضور در قدرت ریاستجمهوری، از منظر آزادی و انتخاب، جای طرح پرسشی در این بخش همچنان خالی است و خبرنگار به جای طرح چنین پرسشی، با واژه احسنت، مصاحبهشونده را تحسین میکند.
مصاحبهشونده در جایی گفت امکان ندارد فرهنگ کشور لنگ بزند، بخواهید اقتصاد را درست کنید و خبرنگار میتوانست بپرسد چرا مصاحبهشونده در شعارهای انتخاباتی خود و در برنامههای ریاستجمهوری که از اقتصاد فراوان میگفت و در آن دوره حرفی از این نمیگفت که اگر فرهنگ لنگ بزند، نمیتوان اقتصاد را درست کرد.
جای دیگری خبرنگار میگوید نامه شما به وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره حبیب محبیان، زمان خاکسپاری او منتشر شد که شیطنت یکی از خبرنگاران جناح مخالف شما بود. شیطنت از واژههایی است که بارها مسئولانی برای یک رفتار بعضی خبرنگاران استفاده کردهاند و چنین هم میپندارند که بار منفی رقیقی دارد اما ضرورتی ندارد یک خبرنگار، در یک مصاحبه، انتشار یک نامه را که محرمانه هم نبوده است، شیطنت خبرنگار بخواند.
مصاحبهکننده پس از پخش قطعه محمدرضا شجریان میگوید: «استاد شجریان مردم را به آرامش و گفتمان دعوت کرد.» فارغ از این که خطاب شجریان چه افرادی بودند؛ مصاحبهشونده خود واژه «گفتمان» را بهجای «گفتوگو» به کار میبرد که این جابهجایی حاصل ندانستن و تکرار آن، شاید این سالها از زبان سیاستمداران و اهالی قدرت، تکراری شده باشد اما از زبان خبرنگاری که قرار است چنین مرور کند، گویی اشتباهی فاحش است.
مصاحبهشونده همچنین در طول مصاحبه چند بار از موسیقی اعتراضی میگوید و اعتراض را ستایش میکند اما مصاحبهکننده اصلا نمیپرسد چرا احمدینژاد زمانی که مردم به نتیجه انتخابات دوره دوم حضور او در قدرت اعتراض کردند، آنان را «خسوخاشاک» خواند.
مصاحبهکننده از عکس محسن یگانه که جایزه را از دست احمدینژاد گرفته است، میگوید و بعد با مرور در کاغذهایی که همراه دارد، میگوید این عکس مربوط به مراسم تقدیر از احمدینژاد در جزیره کیش در اسفندماه ۹۱ است اما احمدینژاد میگوید در مراسمی برای روز جوان در بندرعباس بوده و خبرنگار با توجه به این که کاغذهایی را بهعنوان منابع اطلاعاتی همراه دارد، ادامه نمیدهد که این مراسم برای تقدیر از رئیس دولت وقت در کیش بوده است و همان گفته احمدینژاد را به همین راحتی میپذیرد. اینجا مصاحبهکننده یا به اطلاعات خود اطمینان ندارد یا ترجیح میدهد مصاحبه در اختیار مصاحبهشونده باشد.
خبرنگار در جایی میگوید که شروع نسل اول پاپ ایران با شادمهر عقیلی است؛ در حالی که موسیقی پاپ در ایران سابقه و پیشینه بسیار بیشتری دارد. مصاحبهشونده همچنین میگوید در دوره ما کمترین لغو کنسرت را داریم و مصاحبهکننده میگوید که به این موضوع خیلی جدی میپردازد اما تا آخر آن گفتوگو اصلا به این موضوع پرداخته نمیشود. در پایان، مصاحبهکننده از احمدی نژاد میخواهد اگر حرف دیگری دارد بگوید و احمدینژاد چند دقیقه درباره دوستداشتن همدیگر و انسانیت و بهار میگوید و خاطرهای هم از افزایش تعطیلی عید فطر، پس با این که برای طرح این موضوع فرصت بود اما باز هم به آن نمیپردازد.
همین مصاحبهکننده به مصاحبهشونده میگوید شما در انتخابات سراغ چهرهها نرفتید و مصاحبهشونده هم میگوید تلاش نکردم از این ماجرا استفاده کنم اما درباره این که برای ثبتنام اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر وقت خود، برای یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۲، همین آقای احمدینژاد با رحیممشایی و عزتالله انتظامی با هم در وزارت کشور دیده شدند و ثبتنام نامزدی کردند، پرسشی مطرح نمیکند. مصاحبهکننده در جایی میگوید نسل ما از شنیدن صدای زنان به طور رسمی محروم است؛ آنهم بهخاطر مسائل فقهی و قوانینی که مربوط به چندصد سال قبل است. احمدینژاد میگوید مگر قانون درباره صدای زنان داریم و مصاحبهکننده میگوید مشکل فقهی داریم. در واقع مصاحبهکننده به تفاوت قانون و مسائل فقهی توجه ندارد و ابتدا در کنار مسائل فقهی، از عبارت قوانین چندصد سال پیش هم استفاده میکند.
این مصاحبه به مصداقها میپردازد و نظر احمدینژاد را درباره آنها میپرسد و احمدینژاد هم در پاسخ همه آنها میگوید هر کسی حق فعالیت، انتقاد و... دارد و همه مشکلات و موانع را به دیگران و جریان غیر رسمی در فرهنگ و هنر نسبت میدهد اما مصاحبه به فرایند برنامههای دولتهای نهم و دهم که خودش بر صدر قدرت آن نشسته بود، در کنار جریانهای غیر رسمی در هنر و موسیقی اصلا نمیپردازد و حتی مورد پرسش هم واقع نمیشود.
نکته پایانی این که مصاحبه با احمدینژاد چنان که او میگوید، در ماه رمضان، یعنی اردیبهشتماه، انجام شده است اما مصاحبه ۱۹ تیرماه منتشر میشود.»