محمدباقر قالیباف و همسلکان اصولگرایش در مجلس یازدهم معتقدند باید از قانونگذاری به سمت نظارت شیفت کنند. نظارت بر کدام نهاد؟ مشخصا نهاد دولت.
مجلس اصولگرا تصمیم دارد برخلاف قانون اساسی کار قانونگذاری را مشترکا با شورای نگهبان و مجمع تشخیص تقسیم کند و این یک سال را به دولت روحانی بپردازد. تاجاییکه خود قالیباف در دیدار با آیتالله جنتی گفته بود، چون نیاز چندانی به تصویب قوانین جدید نیست، مجلس باید از حیطه قانونگذاری به سمت نظارت حرکت کند.
به نوشه شرق، احضار یک به یک وزرای دولت و حتی تهدید به طرح استیضاح خود روحانی و دیگر وزرایش مانند زنگنه هم حاکی از دستفرمان سال آتی مجلس است. افتتاح خط لوله آب قیزانیه و سرکشی رئیس مجلس به خوزستان آنطور که خود قالیباف اذعان کرده، در راستای همین کارویژهای است که برای خود و مجلس تعریف کرده است. قالیباف نمیخواهد از قالب توصیفشده برای خودش یعنی مدیر جهادی بیرون بیاید. او وقتی رئیس مجلس هم هست تصور میکند مانند یک شهردار باید پروژههای عمرانی را افتتاح کند و بر مسائل اجرائی نظارت داشته باشد. در حالی که او هیچ سمت اجرائیای ندارد.
قالیباف در سفرش به خوزستان جملهای بر زبان رانده که قابل تأمل است. گویا خودش هم میداند حوزهای که به آن ورود کرده ربطی به وظیفه فعلیاش ندارد. مهر به نقل از قالیباف نوشته است: «امیدوارم با رویکرد نظارتی مجلس یازدهم و حضور میدانی شاهد حل مشکلات باشیم زیرا قصدمان از این سفرها به استانها مچگیری نیست؛ بلکه پیگیری برای برطرفکردن امور، پاسخگویی مسئولان و در صورت نیاز قانونگذاری است».
رئیس مجلس و برخی نمایندگان تهران در حالی به خوزستان رفتهاند که طبق قانون این وظیفه نماینده خوزستان است که از حوزه نمایندگیاش سرکشی کند نه نماینده تهران. تا به حال سابقه نداشته که نمایندهای وارد حوزه نماینده دیگر شود!
اما خبرگزاری اصولگرای مهر ماجرا را اینطور روایت کرده: «محمدباقر قالیباف شامگاه سهشنبه در ادامه نظارت میدانی خود بر حوزههای انتخابیه استان خوزستان در نشستی به بررسی مشکلات و دغدغههای مطرحشده از سوی مردم آبادان، خرمشهر، هندیجان و ماهشهر پرداخت. سفرهای رئیس مجلس شبیه سفرهای رئیس دولت نهم و دهم است. سفرهای استانی هم با احمدینژاد آغاز شد. همان وقت عدهای این سفرها را نماد و تبلور پوپولیسم و عوامگرایی میدانستند. ارثیهای که برای روحانی هم ماند و تا دولت نخستش هم به آن وامدار مانده بود. قالیباف گفته نظارت میدانی مجلس یازدهم را از استان خوزستان شروع کردیم تا دِینمان را به مردم این سرزمین ادا کنیم. اگر قالیباف قصد جدی برای انتخابات 1400 داشته باشد این سفرها کمک زیادی به او خواهد کرد... .
هموطن ماهشهری و قالیباف
روزنامه اعتماد نیز نوشت: فیلمی پر اشک بود. یک هموطن ماهشهری پیش رییس مجلس چندک زده است و تظلمخواهی میکند. ماهشهر را با این مردم نمیشناسیم. بیهودهترین سوال آن خواهد بود که چرا در خرمشهر و سیستان و خرمآباد و ماهشهر اعتراض هست. دادرسیها به انجام نمیرسد. این هموطن ماهشهری یک دو اتاقی میخواهد از رییس مجلسی که خانههای بسیاری بخشید. دادرس کجاست؟ ما کجای این انقلاب مستضعفین را فراموش کرده و مستکبرین را پشت پلک نهادیم... خدایا دادرسی به چهارگوشه ایران بفرست. از خرمشهر و ماهشهر و سیستان تا خرمآباد و حسینیه. من نمیدانم آن روحانی تندخو که غیرانتفاعی دارد یا سایر متمولین، چه تعبیری از استضعاف دارند ولی مستضعف همین است که ما دیدیم. اگر تقاضای وزارتخانه به نام «تامین شهروندی» میکنیم به همین خاطر است که شهروند صاحب مملکت که شرایط ناتوانیاش در ید قدرت خویش نیست، زانوی التماس برای کسی نزند. ما در حکمرانی فعلی بسیار به سمت حساسیتزدایی از وجدان خویش رفتهایم. انگار ناشنواییم یا خدای نکرده به گفته حسین (ع) عاملی باعث نشنیدن ما شده است وگرنه چه نیاز به فریاد یا التماس؟ همان زمان که به افراد متمول میبخشیدیم، زیر پای مستضعفی را خالی میکردهایم. هزاران نمونه از این التماس هست، نمیخواهیم حکمرانی داخلی را از بودجه تا ساختارهای فعلی به نفع محرومیتزدایی از وجب وجب این خاک برهانیم؟ این ابر تیره ناامیدی است که بر شهرهای بیامید و بریده از هویت ایرانی سایه انداخته. به آنان که امیدی ندارند؛ نمیخواهد چشم آسمان را بر سر مردم باز کند؟ ما ابر سیهایم و نمیباریم؟ چرا برای حفظ ساختاری معیوب، مردم مرغوبی را از دست بدهیم؟ به عنوان دولتمرد یا قانونگذار یا ناظر، چه جمعبندی از این التماسها داریم؟ نمیخواهیم ابر رحمت دگرگونی حال مردم باشیم؟ فاتح شدن خود؛ گاهی نابودی جامعه است. گاهی بر نفسانیت خود که دیگران آن را شکوه غرور میدانند و ما را گمراه میکنند، فایق شویم. این احساس که برای نجات جامعه؛ از نفسانیت خویش درگذر؛ ابر هدایت است. نصیحتگو را ملامت نکنیم. اگر طرح و برنامه میخواهیم که تغییری را کلید بزنیم، نوشتهایم. نوشتهایم که امنیت ما را این ملتمسان چندک زده در پای صاحب قدرت تامین میکنند. نه آن روحانی تندخوی غیرانتفاعی که نمیداند تغییرات تدریجی اگر نباشد، تغییرات غولآسا خود را بر جامعه ما تحمیل میکند. جامعه ناامید؛ مستعد تبهکاری است و شیشه خانه به ظاهر امن ما هم سالم نمیماند. مردم را ملتمس نکنیم. آنها هیچ سهمی از بذل و بخشش خانههای شهرداری و بنیاد ندارند. آنها میخواهند یک زندگی آبرومند مختصر را بچشند. این حداکثر ایثار یک ملت در پای فربههایی است که اگر انقلاب نمیبود در رنج بودند. این انقلاب برای پوشیدن پای برهنه مستضعفین است. بخشش لازم نیست، ساختار فعلی را با یک وزارتخانه عامه میشود ترمیم کرد، اگر از خیر بنیادها و سایر نهادهای غیرضرور بگذریم. ما به شناسایی مردم آبرومند برویم و این سامانههای آمار و کارتهای بانکی و درآمد و هزینه که پوشیده نیست. اراده لازم است که از دنیای چرب خویش بگذریم تا ساغر شرنگ تلخ از دهان مردم ملتمس برداریم.
انّ اجْود النّاسِ منْ اعْطی منْ لا یرْجُوهُ» بخشندهترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (امام حسین) (ع)
کاش بتوانیم بر رنج کسی مرهمی باشیم یا رب از ابر هدایت برسان بارانی.