آفتابنیوز : خوشبختانه ساختار تصميم گيري در مسائل جدي امنيت ملي در كشورمان قوي و هوشمند وارد صحنه شد در يك تعامل بسيار دقيق و جامع و با استفاده از نظرات رهبر انقلاب در قدم به قدم گامهاي خود، توانست از كنار يك بحران ملي بگذرد و از تهديد ملي، يك فرصت ملي بسازد.
برخي از روي سادگي، مي كوشند با توجه به انتخابات رياست جمهوري، اين گونه وانمود كنند كه استراتژيهاي امنيت ملي كشور تابع مسائل روز و تب و تابهاي رايج سياسي است و متأسفانه در رسانه هاي خود، اين را منعكس ساخته و عكس العملهاي منفي كشورهاي ديگر را برانگيخته اند؛ كه به گمان ما اين رويكرد، رويكرد صحيحي نيست و بايست هر چه زودتر ترك گردد. من در اين نوشتار بدون آن كه متعرض جزئيات شوم، مي كوشم رهيافتهاي فراروي مقامات عالي كشور در قبال بحران هسته اي را برشمارم و نشان بدهم كه رهيافت كنوني كه مبناي عمل جمهوري اسلامي بوده چيست و چرا بايد اين رهيافت را با قوت ادامه دهيم.
با ورود به بحران دوسال و چند ماه گذشته آشگار مي شود كه سه سناريو در مورد عمده ترين بحث در پرونده هسته اي ايران يعني «تعليق غني سازي يا از سرگيري غني سازي» در محافل گوناگون مطرح بوده است كه هر يك را مورد بحث قرار مي دهيم.
سناريو اول: پذيرش تعليق، در اين سناريو بايد تعليق را مي پذيرفتيم و چاره اي جز كنار آمدن با كشورهاي اروپايي به عنوان ميانجي و به ويژه آمريكا وجود ندارد و چنين تعبير مي شود كه اگر ايران به خواسته هاي آژانس در اين خصوص تن در ندهد نه تنها در عرصه بين المللي منزوي خواهد شد، بلكه تحريمهاي اقتصادي غرب و يا حمله نظامي احتمالي لطمات فراوان به مملكت خواهد زد و عدم تصويب فوري پروتكل و تعليق دائم از سوي ايران، تهديدات، محدوديتها و آسيبهاي جدّي را عليه منافع و امنيت ملي ايران در پي خواهد داشت. در اين سناريو ضمن پذيرش تعليق بايد با آژانس همكاري كرد بدون اينكه با دنيا معامله سياسي داشت و اساساً نبايد كاري به كار معاملات و تعاملات سياسي داشت و جالب است كه پذيرش چنين شرايطي را طرفداران اين سناريو يك سياست خردمندانه به معناي عرفي آن در نظام بين المللي و براساس منافع ملي تلقي مي نمايند و مخالفت با اين روند را مخالفت با قواعدبازي در عرصه بين الملل تعبير مي كنند. اما از اين مسئله غافل هستند كه با پذيرش اين سناريو، دستاوردهاي جمهوري اسلامي ايران در زمينه هاي هسته اي كه با تكيه بر نيروهاي متخصص داخلي و در راستاي نيل به خودكفايي در طي چندين سال فراهم شده است را بايد ناديده گرفت و اين در حالي است كه ج.ا.ايران با تكيه بر نيروهاي متخصص داخلي خود از توانايي بالايي در برآوردن نيازهاي هسته اي اش برخوردار شده است و در اين خصوص به استقلال نسبي رسيده است و براي تكميل فن آوري هسته اي صلح آميزش نيازي به كشورهاي ديگر در خود نمي بيند. از طرفي با تعليق دائم فعاليتهاي هسته اي ايران هيچ تضميني وجود نخواهد داشت كه كشورهاي اروپايي براي هميشه نيازهاي هسته اي ايران را تأمين كنند و در صورت تأمين نيز نوعي توسعه يافتگي همراه با وابستگي در مسائل هسته اي براي هميشه گريبانگير كشور خواهد شد كه در مقاطع مختلف آنها مي توانند به عنوان اهرم فشار عليه جمهوري اسلامي ايران استفاده كنند. بنابراين مي توان گفت كه با توجه به سرمايه گذاريهاي كلاني كه جمهوري اسلامي ايران در طي ساليان براي استقلال فن آوري هسته اي صلح آميزش انجام داده است، پذيرش اين سناريو نمي تواند گزينه مناسبي در جهت تأمين امنيت و منافع ملي ج.ا.ايران تلقي گردد هر چند اگر مخالف با قواعد بازي بين المللي محسوب گردد.
سناريو دوم: از سرگيري غني سازي، دقيقاً عكس سناريوي اول است. يعني در اين سناريو پيشنهاد مي شود كه ج.ا.ايران براي ادامه برنامه هسته اي اش بايد در مقابل دنيا بايستد و غني سازي را انجام دهد. در اين سناريو به قدرت بازدارندگي و چانه زني سلاحهاي كشتار جمعي تأكيد مي شود. از اين منظر تعليق غني سازي در هر شكلش مغاير امنيت و منافع ملي ايران تلقي مي گردد و طرفداران اين سناريو معتقدند كه با توجه به شرايط موجود داخلي و بين المللي، راهكار خروج از NPT و گسترش فن آوري هسته اي در اولويت قرار دارد. تقريباً اين سناريو هيچ طرفداري در بين مسئولان سطح بالاي نظام ندارد، اما در سطوحي ديگر به ويژه در بين افرادي كه مسئوليتي در كشور ندارند (مثل اعضاي نهضت آزادي) مطرح و دامن زده مي شود. در اين سناريو نيز احتمال سوء استفاده از فن آوري هسته اي ايران از طرف كشورهايي چون آمريكا مطرح مي شود كه با اعمال فشار بر ايران و با مطرح كردن تهديدات ايران در منطقه براي امنيت متحدين و منافع خود به اعمال فشار بر ج.ا.ايران روي آورند كه در اين صورت اعمال تحريمها، ارجاع پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل و ساير تضيقات از جمله تبعات اين سناريو افراطي و نسنجيده براي ايران مي تواند باشد. اصولاً اكثر كساني كه پيرو اين سناريو هستند با مطرح كردن اين مباحث درصدد ايجاد جنگ رواني و تخريب ج.ا.ايران در ديپلماسي هسته اي هستند و به تعبيري با ارائه اين سناريوي افراطي سعي دارند ج.ا.ايران را به جاي تعامل با دنيا به چالش با دنيا بكشانند.
سناريو سوم: تعامل سازنده و مؤثر با دنيا كه ديپلماسي هسته اي ايران نيز بر اين اساس استوار گرديده است. به نظر مي رسد كه با اين سناريو بهتر بتوان به اهداف هسته اي در جهت تأمين امنيت و منافع ملي رسيد. در اين سناريو ج.ا.ايران در قالب يك تعامل يا معامله سياسي با دنيا، عملاً مفاد قطعنامه هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي را اجرا مي كند؛ يعني به اين معنا كه ج.ا.ايران به عنوان عضو آژانس به تعهدات قانوني و بين المللي خود عمل مي كند و هم با توافقات سياسي كه انجام مي دهد سعي مي كند در دفاع از برنامه هاي هسته اي اش امتياز نيز بگيرد. به موجب اين سناريو ايران بايد به شكل جدّي نشان دهد كه به عنوان بازيگري كه عمدتاً رفتاري منطقي و عقلايي دارد، به دنبال جلوگيري از شكل گيري اجماع بين المللي عليه خود است و از اين رو حاضر است با آژانس بين المللي انرژي اتمي همكاري كند و در كنار اعتمادسازي نشان دهد كه دستيابي به فن آوري هسته اي را حق مسلم خود مي داند. از اين منظر از راه مذاكره و چانه زني، امتياز دهي و امتيازگيري مي توان امنيت و منافع ملي كشور را حفظ كرد. در اين سناريو ايران ضمن درك نگراني جامعه جهاني به گفتگو و اعتمادسازي اقدام مي كند و جامعه بين المللي نيز بايد حقوق مشروع ايران براي در اختيار داشتن فن آوري هسته اي صلح آميز را به رسميت بشناسند. اساساً در ديپلماسي هسته اي ايران كه همه سران نظام در آن اجماع نظر دارند، حق غني سازي اورانيوم زير بناي اصلي همه مباحث است و خط قرمز تلقي مي گردد و در صورتيكه اين مسئله به يك حق و خواست ملي تبديل شود تيم مذاكره كننده نيز مي تواند اعلام كند كه به هيچ وجه مجاز نيست درباره ي حقوق حقه مردم با كسي از جمله سه كشور اروپايي مذاكره كند. بنابراين شايد بهتر آن باشد كه - با توجه به اقبال عمومي به اين مباحث – تصميم گيرندگان نظام با انجام رفراندم در مورد مسائل هسته اي به صورت مستقيم تكليف را مشخص كنند، چرا كه ممكن است در آينده خطوط قرمز ج.ا.ايران در مباحث هسته اي با گفته هاي اروپاييها مبني بر اينكه ايران كليه فعاليتهاي غني سازي خود را كنار بگذارد، به چالش عمده ميان ايران و اروپا تبديل شود. در اين راستا برگزاري رفراندوم به تيم مذاكره كننده و دستگاه ديپلماسي كشور اين قدرت را مي دهد كه از مواضع برتري در گفتگوهايش با طرف اروپايي برخودار باشد و از اين خواست ملي در چارچوب ديپلماسي تعامل سازنده و مؤثر، ضمن حضور فعال در عرصه ارتباطات دو جانبه، منطقه اي و جهاني با رجوع و شناخت مقوله هاي قدرت نظام و با اعتماد به نفس كه پشتيبان آن ملت هستند اهداف حياتي خود را دنبال كند. در اين سناريو با اجتناب از دو سناريو قبلي در مورد تعليق دائم يا از سرگيري غني سازي مي توان با پشتيباني مردم و در چارچوب گفتگو و تعامل با دنيا بدون كوتاه آمدن از اصول نظام و ديپلماسي هسته اي، به اهداف صلح آميز در جهت تحقق استقلال و توسعه فن آوري هسته اي مملكت اهتمام ورزيد.