حدود ۶ سال قبل در یکی از روزهای پاییزی سال ۹۳ گزارش مرگ مشکوک زنی جوان و نوزاد دخترش در خانهشان به پلیس اعلام شد. شوهر این زن که موضوع را به پلیس خبر داده بود، گفت: وقتی شب از سرکار به خانه برگشتم با اجساد همسرم ژاله و دخترم ملیکا رو به رو شدم. علت مرگ را نمیدانم و از تیم جنایی میخواهم تا در این باره تحقیق کنند.
اما در ادامه رسیدگی به این پرونده مادر ژاله شکایتی علیه دامادش تنظیم کرد و مدعی شد وی عامل این حادثه هولناک است. با این حال پزشکی قانونی بعد از کالبد شکافی اجساد اعلام کرد زن جوان دچار ایست قلبی شده و نوزادش نیز بعد از مرگ مادر جان باخته است.
این نظریه مورد اعتراض مادر ژاله قرار گرفت و گفت: دختر من سالم بود. اما شوهرش او را اذیت میکرد و با هم اختلاف داشتند با این حال دخترم برای تحکیم زندگی مشترکش تصمیم گرفت بچه دار شود، اما وقتی دخترش ۵ ماهه بود این حادثه رخ داد. من نمیتوانم باور کنم دخترم به مرگ طبیعی مرده باشد.
با اعتراض این زن، پرونده برای مشخص شدن علت دقیق مرگ در اختیار کارشناسان کمیسیون سه نفره قرار گرفت و این بار متخصصان اعلام کردند که زن جوان احتمالاً بر اثر خفگی جان باخته است، اما همچنان علت دقیق مرگ را با قاطعیت مشخص نکرد.
در این مرحله مادر ژاله از شکایت خود صرف نظر کرد و گفت که از دامادم شکایتی ندارم. اما شوهر ژاله این بار به نظر کمیسیون اعتراض کرد و پرونده برای بررسی بیشتر به کمیسیون ۵ نفره رفت، ولی کارشناسان در این مرحله با قاطعیت اعلام کردند که مادر و کودک بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن جان خود را از دست دادهاند.
با تأیید قتل مادر و کودک، قضات این بار ساسان - شوهر ژاله- را بهعنوان تنها متهم پرونده به دادگاه احضار کردند. وی که همچنان منکر اطلاع از قتلها بود سرانجام بعد از چندین روز مقاومت لب به اعتراف گشود و گفت: من همسر و دخترم را کشتم چرا که تمایلی به بچه دار شدن نداشتم، اما همسرم باردار شد و سر همین موضوع اختلافمان بیشتر و سرانجام هم منجر به این حادثه شد.
با توجه به اینکه مادر مقتول بهعنوان تنها، ولی دم از شکایتش صرف نظر کرده بود، متهم با قرار وثیقه در مرحله دادسرا آزاد شد، اما وقتی کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد، متهم فرار کرد. این فرار سه سال طول کشید تا اینکه به خاطر عذاب وجدان سرانجام خودش را تسلیم کرد.
وی در دادگاه گفت: روز حادثه بشدت از دست همسرم عصبانی بودم و تصمیم گرفتم از این زندگی راحت شوم. به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرص خواب خریدم. قرصها را در دمنوشی که همسرم هر روز عصر میخورد ریختم و به او دادم. وقتی ژاله بیهوش شد پارچهای روی صورت فرزندم کشیدم تا چهرهاش را نبینم. سپس او را خفه کردم. بعد هم پارچه را روی صورت همسرم کشیدم و او را هم خفه کردم.
با اعترافات هولناک متهم در دادگاه مادرزنش اعلام کرد قبلاً جزئیات قتل را نمیدانسته، اما حالا که دامادش با بیرحمی دختر و نوهاش را کشته خواستار مجازات اوست. او گفت من برای دخترم درخواست قصاص و برای نوهام درخواست دیه دارم.
به این ترتیب پرونده در دادگاه کیفری استان تهران در شعبه ۲ مورد بررسی قرار گرفت. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس مادر مقتول بهعنوان تنها، ولی دم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من درخواست قصاص و دیه دارم.
وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، گفت: هرچه تا امروز اعتراف کردهام دروغ بود! من زنم را نکشتم و بیگناهم به همین خاطر هم خودم را تسلیم کردم. من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و با هم اختلافی نداشتیم. آن روز در اداره پلیس تحت فشارهای بازجویی مجبور شدم به قتل اعتراف کنم. بیگناهم و بهخاطر این حادثه شرایط روحی خوبی ندارم. من همسرم را دوست داشتم. با اینکه بچه نمیخواستم، اما وقتی بچه به دنیا آمد خیلی به او وابسته شدم و زندگی ما شیرینتر شد. من انگیزهای برای قتل فرزند و همسرم نداشتم و اعترافات قبلیام دروغ است. اما وقتی کیفرخواست قتل علیه من صادر شد از ترس فرار کردم، ولی با خودم گفتم من که بیگناهم بنابراین برگشتم.
با پایان جلسه دادگاه، هیأت قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.