خودروی ما به سمت دره «سجان» ولسوالی نهرین واقع در ولایت بغلان در شمالشرق افغانستان در حرکت است، نسیم خنکی صورتم را نوازش میکند، اما دلهره ایستهای بازرسی طالبان و حضور دزدها در مسیر راه، هرگز رهایم نمیکند.
از نخستین ایستبازرسی طالبان در «دندشهابالدین» میگذریم، در حالیکه جنگجویان طالبان از کامیونهای بازرگانان مالیه جمعآوری میکنند.
دره «سجان» ۹۵ کیلومتر از شهر پلخمری ولایت بغلان فاصله دارد و این دره، زادگاه زنی است که هنگام یورش ارتش سرخ شوروی، سلاح به دست گرفت و از کشورش دفاع کرد.
پس از ۳ ساعت سفر در میان سنگهای خورد و کلان که سیل آنها را آورده و جاده هموار نیز برای رفت و برگشت وجود ندارد، این خانم را در دامنۀ کوهی، در دره سجان ولسوالی نهرین در شمالشرق افغانستان ملاقات میکنم.
این را هم بگویم که گذر از شاهراه پلخمری – نهرین به عبور از هفت خوان رستم میماند و هر لحظه احتمال میرود که طالبان و دزدها به خودروهای عابران یورش ببرند و هر از چندگاهی طالبان نیز عابران این شاهراه را به گلوله میبندند.
بیبی عایشه، نام این خانم جنگجو مشهور به «فرمانده کفتر» است. از او در مورد کفتر پرسیدم که چه کسی این لقب را به او داده است؟ خانم کفتر در حالیکه لبخندش را با روسری سفیدش پنهان میکند، میگوید: «کفتر! پدر من بود. من بیبی عایشه نام دارم. هی کفترِ پدر و هی کفترِ پدر [گفتند تا اینکه] نام کفتر [روی من] ماند.»
نخستین زنی که مقابل یورش شوروری ایستاد
فرمانده کفتر هنگام یوروش شوروی سابق به افغانستان نخستین زنی بود که سلاح به دست گرفت و با روسها جنگید. ارتش سرخ شوروی در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ – ۶ جدی/دی ماه ۱۳۵۸ به افغانستان یورش برد.
فرمانده کفتر پس از یورش ارتش سرخ به افغانستان گروهی از افراد مسلح را بسیج کرد و علیه شوروی ایستاد. او در آن زمان هزاران نیروی جنگی داشت.
همرزمان خانم کفتر علیه شوروی سابق در شمال و شمالشرق افغانستان؛ احمدشاه مسعود، مارشال دوستم و عطا محمد نور بودند.
این خانم جنگجو اکنون در درۀ سجان ولسوالی نهرین، از دور افتادهترین روستاهای ولایت بغلان در شمالشرق افغانستان با کمترین امکانات زندگی میکند. در حالیکه مارشال دوستم و عطا محمد نور از همرزمان او اکنون صاحب مقام و میلیونها دلار در بانکهای خارجی و مرفهترین زندگی در افغانستان و بیرون از این کشور هستند.
خانم کفتر با گویش محلی نهرین میگوید: «ما اگر مجاهدداری کده (کردهام)، یا جهاد کده، یا دم خط غلطیدهگی بودیم؛ در عشر و ذکات مردم بودیم.»
او معتقد است که آب و نان با جنگافزار اگر به موقع در اختیار جنگجو برسد، جنگیدن کار سختی نیست. او میگوید: «آب و نان با مرمی/گلوله [منظور جنگافزار است] برسد، جنگ هیچ سختی ندارد.»
فرمانده کفتر این روزها چه میکند؟
عصر است و هوا در حال خنک شدن. در اتاق ۱۰ متری که ۳ پنجره رو به دره سجان دارد، نشستهام. کودک شانزده سالهای با کلاشنیکف روسی بر شانه، وارد اتاق میشود. او که نوۀ فرمانده کفتر است و «نازک میر» نام دارد، از محافظان اوست.
این محافظ فرمانده کفتر تازه از جمعآوری عشر و ذکات از مزارع اهالی روستا برگشته است. فرمانده کفتر میگوید دولت به او کمک نمیکند و او از جمعآوری عشر و ذکات از مزارع اهالی روستا، عمران زندگی میکند.
خانم کفتر این روزها در کنار اینکه با ناداری و ناتوانی دست و پنجه نرم میکند، با دو خواهر تنی خود نیز در ستیز است. او میگوید دشمنی با دو خواهرش از زمان شوروی سرچشمه گرفته است.
از او در مورد دو خواهرش میپرسم، اینکه گاهی دلتنگ خواهرانش میشود؟ پیش از اینکه سوال به پایان برسد، جواب میدهد: «نی، نی، نی.»
او به حرفهای خود ادامه داده میگوید: «از وقتی که شوروی رفته ما همدیگر را ندیدهایم تا به حال.»
از او در مورد دشمنی با خواهرش پرسیدم که چه چیزی باعث ایجاد فاصله و دشمنی بین آنها شدهاست؟ او پاسخ درستی در این مورد نمیدهد اما میگوید سه بار تا کنون با هم صلح کردهاند اما دوباره با هم درگیر شدهاند.
در کنار طالبان، اکنون دشمنی دو خواهر، خوابهای این فرمانده زن افغان را از چشمهایش ربوده است. چندی قبل هر دو طرف در درگیری کشته و زخمی نیز دادهاند.
خانم کفتر میگوید تا کنون از دولت افغانستان درخواست نکرده است تا به او کمک مالی یا رفاهی کند: «تا حالی پیش دولت نرفته کمک.»
خانم کفتر: از وطن خلاص شدیم ما و شما
از فرمانده کفتر در مورد گفتوگوهای صلح با طالبان میپرسم. او نگاهی ناامیدانه به پنجره اتاق انداخته و میگوید: «صلح در کجاست؟»
خانم کفتر با تبسمی میگوید: «نو [تازه] جنگ شروع شده.» او که به گفتوگوهای صلح با طالبان در قطر باورمند نیست با نگاهی به زمین و مالیدن هر دو دست خود گفت: «صلح! صلح نمیآید. از وطن خلاص شدیم ما و شما.»
خانم کفتر چندین دهه در افغانستان برای آزادی کشور بهویژه با طالبان جنگیده است و در این راه حتی اعضای خانوادهاش را از دست داده است. البته جای او در مذاکرات صلح افغانستان با طالبان نیز خالی است.
طالبان در ۲۹ فوریه تفاهمنامه صلح با آمریکا را در دوحه قطر امضا کرد. بر بنیاد این تفاهمنامه دولت افغانستان مکلف شد تا ۵ هزار زندانی این گروه را از بند آزاد کند.
بر اساس تفاهمنامه که میان آمریکا و طالبان در قطر به امضا رسید، از هر زندانی طالبان تعهد کتبی گرفته شده است تا جنگجویان آنها پس از رهایی به میدانهای جنگ برنگردند اما گزارشها حاکی از آن است که شماری از زندانیان رها شده طالبان پس از رهایی، دوباره به میدان جنگ برگشتهاند.
این خانم جنگجوی افغان میگوید طالبانی که از بند آزاد میشوند دوباره به خط مقدم جنگ برگشته و علیه دولت خواهند جنگید.
در اعلامیه مطبوعاتی دفتر معاونت سازمان ملل متحد که در ۲۷ جولای ۲۰۲۰ منتشر شد، دیبرا لاینز، رئیس این سازمان در افغانستان اعلام کرد: «در شرایطی که دولت افغانستان و طالبان، برای گردهم آمدن بر سر میز مذاکره برای گفتگوهای صلح، فرصتی تاریخی دارند، حقیقت غمانگیز این است که جنگ به صورت مدوام هر روز به افراد عادی آسیب وحشتناکی وارد میکند.»
در گزارش یونما همچنین آمده است: «در مجموع ۵۸ درصد تلفات افراد توسط عناصر دولت صورت گرفته است، طالبان مسوول ۱۴۷۳ مورد (۵۸۰ کشته و ۸۹۳ زخمی) میباشند که ۴۳ درصد از مجموع تلفات از اول ژانویه تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ را تشکیل میدهد.»
خانم کفتر از دولت افغانستان چه میخواهد؟
خانم کفتر در دور افتادهترین روستاها در شمالشرق افغانستان زندگی میکند، او از دولت این کشور انتقاد کرده و میگوید: «دولت هم دولتداری نکرد با ما.» این خانم مبارز افغان میگوید: «یک سرپناه بده گفتم، آن را هم به ما نداد.» نوهها اکنون از فرمانده کفتر مواظبت میکنند.
این خانم فرمانده ۷ پسر داشت که آنها را در جنگ از دست داده است. این فرمانده میگوید اشرف غنی و عبدالله عبدالله لیاقت اداره حکومت را ندارند و دستکم باید مارشال دوستم و یا حامد کرزی رئیس جمهوری پیشین این کشور قدرت را به دست بگیرند.
او میگوید: «هیچ کدامشان نداره، نی اشرف غنی دارد نی داکتر عبدالله. اقلا دوستم باشد، پس خود کرزی باشد.»
او به حرفهای خود ادامه داده و میگوید: «هیچ حکومتی بیکشتن پادشاهی نمیتواند تا که نفر نکشد، پادشاهی نمیتواند. بیخی [بسیار] اشرف غنی از اندازه زیاد کرد.»
این خانم فرمانده که روزگاری با ارتش سرخ شوروی سابق جنگیده، اکنون ضعیف و ناتوان شده است. او میگوید اکنون دیگر توان برداشتن اسلحه را هم ندارد: «بسیار زیاد ضعیف شدیم. اقلا شیمه [توان] ندارم که گیت (ماشه اسلحه) را کش کنم.»
دره سجان را ترک میکنیم. فرمانده کفتر در چارچوب در به بدرقهمان میآید. جاده و ترس و نگرانیها همچنان پابرجاست.