کد خبر: ۶۸۴۴۸
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۸۶ - ۱۲:۴۱

اسرائیل ، سایه ی جنگ درخاورمیانه

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب-سید مرتضی میری:بیش از یک سال از جنگ 33 روزه میان اسرائیل و حزب الله لبنان می‌گذرد . جنگی که پایانی متفاوت از پیش بینی‌های اولیه‌ی جامعه جهانی داشت و به پیروزی حزب الله انجامید تا افسانه‌ی شکست ناپذیری اسرائیل در منطقه شکسته شود و فصلی نو در معادلات منطقه‌ای آغاز گردد.

تبعات این شکست هنوز گریبان دولت ایهود اولمرت را رها نکرده است و گزارش هایی که از سوی نهادهای دولتی و غیر دولتی اسرائیل منتشر می شود ، و در صدر آنها گزارش کمیته ی وینوگراد،فشار را بر این دولت افزایش می دهد. بی اعتمادی مردم، موج گسترده ی مهاجرت اسرائیلی‌ها به خارج از سرزمین های اشغالی، نارضایتی شهرک نشینان از اوضاع کشور و ... تبعات جنگ 33 روزه‌ی لبنان و اسرائیل هستند که اولمرت را در تنگنای شدیدی قرار داده‌اند.

ایهود اولمرت تنها نخست وزیر اسرائیلی است که از فرماندهان ارتش نبوده و سابقه‌ی در ارتش ندارد . این مسئله مسلما بزرگ‌ترین ضعف نخست وزیر یک دولت میلیتاریستی ست . و این ضعف دایره‌ی فشار را از مردم به احزاب سیاسی مخالف و حتی موافق وحامیان خارجی گسترش می دهد . اولمرت نیز برای فرار به جلو و پوشاندن این ضعف دست به نظامی‌گری بی‌حد و اندازه و کشتارهای گسترده می‌زند به طوری که نوزدهمین نخست وزیر اسرائیل را می توان در زمره‌ی خونخوار ترین آنها به حساب آورد. 

طی ماه‌های اخیر و در پی بالا گرفتن موج نارضایتی‌ها، اولمرت باز هم دست به اجرای دو سناریوی نظامی دست زده است . تجاوز هوایی به سوریه و محاصره‌ی نوار غزه و تهاجم وسیع به این قسمت از تشکیلات فلسطینی راهکاری است که آقای نخست وزیر برای اثبات کارآمدی دولتش و خاموش کردن صدای مخالفان در نظر گرفته است.

اما سناریوی اول . تجاوز جنگنده های اسرائیلی به حریم هوایی سوریه در شرایطی صورت گرفت که تل آویو به ظاهر آماده ی مذاکره با دمشق بود .حمله ای که به اعتقاد برخی از تحلیلگران به قصد انهدام تاسیسات هسته ای سوریه صورت گرفت اما پس از واکنش سریع پدافندهای این کشور ناکام ماند.

سیاست یک بام و دو هوای دولت تل آویو در ارتباط با کشور های منطقه و در این مورد خاص ، سوریه ، بی گمان یکی از عوامل بی ثباتی منطقه به شمار می رود . سیاستی که حتی پس از کنفرانس های صلح چون آناپلیس نیز ادامه یافته و بعید است تغییری در آن مشاهده شود .

دولت اسرائیل که دولتی بر پایه ی نظامی‌گری است ودر آن سیستم ، ارتش ستون حکومت است،برای ادامه‌ی حیات نیازمند گردش بی وقفه ی چرخ ارتش است و گردش بی وقفه‌ی چرخ بقای فرماندهان نظامی اسبق و دولتمردان فعلی اسرائیل نیازمند جنگ با فلسطین ، لبنان ، سوریه و سایر اعراب و مسلمانان است .

پشتیبانی قدرت‌های فرا منطقه‌ای من جمله آمریکا از اسرائیل به همراه عدم لزوم پاسخگویی تل آویو به مجامع جهانی چون آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل و نقش غیر قابل انکار مؤسسات و بنگاه‌های اقتصادی و مراکز مهم صنعتی یهودی و صهیونیست در اقتصاد بین الملل و صندوق بین المللی پول از جمله مواردی هستند که جسارت بیشتری به دولت یهودیان مهاجر برای تداوم روش فعلی و مناسبات منطقه ای جنگ طلبانه اش می بخشد .

بدین ترتیب به نظر می رسد حضور اسرائیل در مذاکرات بین المللی چندان صورت جدی ندارد در نهایت اسرائیلی‌ها به جنگ و تثبیت قدرت نظامی خود در منطقه می‌اندیشند. مذاکره با دولت فلسطین « فتح » و قطع روند مذاکرات پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی این کشور ، حمله به جنوب لبنان در زمان آتش بس، حمله ی هوایی به سوریه در زمان دعوت دمشق به مذاکره و ادامه ی سیر دستگیری فعالین فلسطینی وشهرک سازی پس از آناپلیس نمونه هایی هستند که گفتار فوق را ثابت می کنند .

اما سناریوی دوم که همواره در تنگناها به مدد حاکمان اسرائیل می آید ، افزایش فشار بر ساکنان نوار غره و کرانه ی باختری رود اردن است . محاصره ی نوار غزه و ممنوعیت واردات مواد غذایی ، دارویی و انرژی به آنجا ، افزایش روند تهاجم زمینی و هوایی به غزه سناریویی ست تکراری که همواره به هنگام نارضایتی عمومی ، به اجرا در می آید و به باور نگارنده دو هدف را دنبال می کند . نخست انحراف مسیر افکار عمومی اسرائیل ، منطقه و جهان از ناکامی های داخلی و دوم نمایش اقتدار نظامی ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل به مخالفان داخلی ، نیروهای مبارز فلسطینی و سایر کشور های منطقه.

با توجه به رفتار سیاسی قدرت های غربی و اسرائیل و عدم تمایل آنها برای حل و فصل دیپلماتیک مسائل و حضور روزافزون آنها در عراق و کشور های کوچک حوزه خلیج فارس، صلح در خاور میانه اندک اندک به آرزویی دست نیافتنی تبدیل می شود . و خروج قدرت های غربی از منطقه در آینده ی نزدیک نیز محتمل به نظر نمی رسد.

هر چند سالهاست که این منطقه روی صلح به خود ندیده است و بی ثباتی و جنگ رفته رفته به یکی از خصوصیات خاورمیانه مبدل می شود.
شرایط ممتاز استراتژیک و ژئوپلیتیک خاورمیانه به همراه ذخایر عظیم انرژی آن مسائلی هستند که قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا برای تثبیت هژمونی خود بر چهان نمی توانند از آنها چشم بپوشند. سیاست های قدرت های جهاندار در ارتباط با ناحیه ی حساسی چون خاورمیانه ایجاب می کند که علاوه بر حضور خود در منطقه کشوری را نیز به عنوان حافظ منافع خود داشته باشند که در منطقه ی خاور میانه اسرائیل نقشی پررنگ تر از سایرین دارد . بنابراین اگر دولت این کشور عملکرد ضعیفی داشته باشد از سوی حامیان خارجی نیز تحت فشارخواهد بود.
ایهود اولمرت نیز از تجربیات آریل شارون ، نخست وزیرپیشین اسرائیل که در روزهای واپسین عمر و دوره‌ی مسدولیت خود دریافته بود که می بایست از ابزار دیپلماسی بهره بیشتری ببرد ، استفاده نمی کند و کماکان استفاده از ارتش را مقدم بر سیاست ورزی و دیپلماسی می‌داند و به دلایلی که پیشتر ذکر شد برای تمامی مشکلات راه حلی نظامی متصور است غافل از آنکه نظامی گری‌های بی حد او در نهایت به زیان اسرائیل،منطقه و دنیا خواهد بود.

دراین میان کشورهای منطقه می بایست با بهره گیری هرچه بیشتر از دیپلماسی صلح مدارانه ، روند صلح را در خاورمیانه بهبود ببخشند . اگرچه رسیدن به صلح پایدار در منطقه چندان محتمل نیست اما می توان و می بایست در راه رسیدن به آرامش و ثبات حداکثری گام برداشت .
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین