قرار نبود از کوه بیفته و جا بمونه… تو مسیرِ کوه افتاد و مهرههایِ کمرِش آسیب جدی دید.
چند روزی تو بیمارستان بستری بود، گفتند باید استراحت مطلق داشته باشه، قبول نکرد…
قصه عوض شد تا نورالدین از ارتفاع بیفته و جا بمونه از گروه که کار عقب نیفته، امیرِ وفایی مسیرِ نورالدین رو از گروه جدا نوشت…
یه مدت تو یه ماشین کَمپِر درازکِش مونیتور رو میدید و پیغامهاش رو با صدای دردآلود به گروه میرسوند، باز راضی نشد با کمربندِ طبی و عصا تاتی تاتی میاومد سر صحنه و لوکیشن و کارش را میکرد.