«نوشتن درباره معضلات کنونی فدراسیون فوتبال که حاصل ناآگاهی در عرصه مدیریت در این نهاد بوده، نیاز به صد یا شاید هزاران صفحه دارد و در کنارش ساعتها بحث کارشناسی میطلبد؛ شاید تنها نقطه اشتراک تمامی مباحث کارشناسی و نوشتههای انتقادی درباره فدراسیون فوتبال کنونی ایران، ضعف مدیریتیاش باشد که پیشتر بارها دربارهاش حرف زده و مطلب نوشته شده است. صحبت از گذشتهها حالا شاید دیگر درد زیادی دوا نکند، به غیر از آن که درس عبرتی برای آیندگان شود تا «آنهایی که شایستگی دارند، روی صندلی مدیریت» فدراسیون فوتبال ایران بنشینند.
در واقع، الان قریب به یک دهه بعد از اتفاقات ریزودرشت مدیریتی در فدراسیون فوتبال و شاهکارهایی که رؤسای این نهاد در این بازه زمانی رقم زدهاند، فرصتی دست داده تا برای همیشه پای آنهایی که سواد مدیریتی مورد نیاز در فوتبال را ندارند از فدراسیون قطع شود. البته که این مورد در بیان کار سادهای به نظر میرسد، وگرنه وقت عمل، احتمالا به وضوح حس خواهد شد ریشههای مدیریت غلطی که سنگ بنایش در یک دهه اخیر در فوتبال ایران گذاشته شده، آن قدر ریشه دوانیده که به این سادگیها نمیشود آن را از بین برد.
حالا اما با وجود آن که نمیشود به طور کلی ریشههای دوانیدهشده از مدیریت قبلی در فدراسیون فوتبال را از بین برد ولی میشود امید زیادی داشت از قدرت و نفوذشان کاسته شده تا فوتبال ایران دوباره روی ریل آسایش بیفتد؛ البته که برای انجام چنین کاری یک فاکتور بسیار مهم نیاز است؛ خواستن. آیا تمایلی برای اصلاح مدیریت بر فدراسیون فوتبال وجود دارد؟
۱۰ اسفند؛ تکرار یا رستگاری؟
طبق خبر تازهای که از فدراسیون فوتبال به گوش میرسد، بعد از تأیید اساسنامه جدید، قرار شده انتخابات فدراسیون فوتبال دهم اسفند همین سال برگزار شود؛ انتخاباتی که قرار بود بعد از استعفای ناگهانی مهدی تاج برگزار شود به دلیل نواقص بیشمار در اساسنامه چندین بار به تعویق افتاد و حالا با رفع و رجوع کردن نسبی نواقص، به نظر میرسد شرایط مهیا میشود تا فدراسیون فوتبال، دهم اسفند انتخابات سرنوشتسازی را برگزار کند. اینجاست که نقش افرادی که توانایی و حقدادن رأی را دارند مشخص میشود؛ در واقع این وظیفه سنگین بر دوش آنهاست که باید انتخاب کنند در روی همین پاشنه جیرجیرکننده بچرخد یا با تعویض کلی در و لولای در بتوان از آرامش به وجود آمده در فدراسیون فوتبال استفاده کرد.
برای روشنشدن بیشتر بحث نیاز است تا چند مورد مشخص شود؛ اول وضعیت مهدی تاج، رئیس سابق و علی کفاشیان، رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ایران است. وضعیت مدیریتی در فوتبال، درست از زمانی که این دو نفر سکاندارش شدند، آشفتهتر شد؛ البته که آشفتگیاش در زمان کفاشیان کمتر از جنجالهای عجیبوغریبی بود که مهدی تاج رقم زد. علی کفاشیان بعد از دو دوره ریاست بر فدراسیون فوتبال، نتوانست برای سومین بار روی صندلی ریاست بنشیند؛ تراشیدن مانع برای ورود کفاشیان به انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال اما مانعی برای تداوم تفکرات مدیریتی او نبود؛ چراکه بعد از علی کفاشیان، مهدی تاج، دست راست کفاشیان، روی صندلی ریاست فدراسیون فوتبال ایران نشست و راه رفیق قدیمی را ادامه داد. این که چطور مهدی تاج به عنوان رئیس انتخاب شد، در حالی که شانس دیگر گزینهها بیشتر به نظر میرسد موضوعی است که قبلا به آن پرداخته شده، ولی مورد مهم این که مدیریت تاج بر فدراسیون فوتبال، آن قدر بحثبرانگیز شد که دست آخر به ظاهر بیماری قلبیاش را بهانه کرد و از فدراسیون فوتبال و ریاست آن استعفا داد.
تسلسل تفکرات کفاشیان – تاج بر فدراسیون فوتبال، با استعفای مهدی تاج از بین نرفت، بلکه به مدیری دیگر منتقل شد! این بار نوبت به حیدر بهاروند، رئیس وقت سازمان لیگ رسید تا جای مهدی تاج را روی صندلی ریاست فدراسیون فوتبال ایران بگیرد؛ البته بهعنوان سرپرست ریاست فدراسیون فوتبال. او که از دوستان مهدی تاج محسوب میشود، در مدیریتش بر فدراسیون همان شیوه رفقای قدیمی را پیش گرفته و با دوستانی که از قبل در همین فدراسیون و مدیریتش حضور داشتهاند، طی طریق کرده است.
حالا سادهانگارانه است اگر پذیرفته شود حیدر بهاروند و دوستان کنونیاش در فدراسیون فوتبال، نقشه مدیریتی را بین خودشان دست به دست نکرده باشند و سودای ریاست بر فدراسیون فوتبال، از ۱۰ اسفند به بعد را در سر نپرورانده باشند!
پس سؤالی که دوباره باید تکرار شود، این است که آیا فوتبال قرار است با همین چرخه محدود رفاقتی اداره شود یا نیروی تازهنفسی خارج از این حلقه تنگ به وجود آمده در فدراسیون، روی کار بیاید و دمی تازه در کالبد نیمهجان این نهاد بدمد؟ برای رسیدن به پاسخ، نیاز به زمان طولانی نخواهد بود ولی برای رسیدن به جواب مثبت باید در پی نشانههایی بود که این تغییر را ملموس کند.
پایان تفکرات «تاج» و رفقا؟
بندهای اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال، راه را تا حدودی برای ورود چهرههای تازهتر باز کرده است؛ دیگر خبری از آن دایره تنگی که مدیران وقت برای اطرافیان خود به وجود آورده بودند، نیست و گزینههای متعدد با تفکرات متنوعی میتوانند برای انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال نامنویسی کنند. این راه همان قدر که برای چهرههای جدید باز است، برای رفقای مانده تاج و کفاشیان در فدراسیون فوتبال هم باز است! پس همین مورد میتواند دوباره دوگانگی تغییر - تکرار را به وجود بیاورد.
با این حال، یکی، دو بند در اساسنامه گنجانده شده که حداقل دست مهدی تاج و علی کفاشیان را از فدراسیون فوتبال کوتاه میکند. طبق گزارشی که ایسنا نوشته، اساسنامه جدید فدراسیون اجازه حضور مجدد تاج و کفاشیان در کرسی ریاست یا هیاترئیسه فدراسیون فوتبال را نمیدهد. طبق بند ۳۳ از ماده ۳۳ اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال، هیچ شخصی نمیتواند بیش از سه دوره متوالی یا متناوب عضو هیاترئیسه فدراسیون باشد (چه بهعنوان رئیس چه نایبرئیس یا سایر اعضای هیاترئیسه) در حال حاضر و در سالهای گذشته فقط دو نفر هستند که در سه دوره متوالی یا متناوب عضو هیاترئیسه فدراسیون فوتبال بودهاند؛ علی کفاشیان و مهدی تاج، دو مدیری هستند که از سال ۸۶ در سه انتخابات متوالی (۸۶، ۹۰، ۹۵) توانستند سمتهای مختلف هیاترئیسه را تصاحب کنند و با این ماده و قانون، هیچ شانسی برای شرکت در انتخابات ۱۰ اسفند ندارند.
البته بدون همین بند هم به نظر نمیرسید این دو شانسی برای حضور در انتخابات داشته باشند؛ چراکه پیشتر کارنامهشان را نشان داده و البته پایشان در یکی، دو پرونده هم گیر است؛ علی کفاشیان که بهتازگی محرومیت یکسالهاش بعد از گمشدن عجیبوغریب پول حق پخش برطرف شده و با توجه به همان مورد نباید زیاد مورد استقبال قرار بگیرد. مهدی تاج هم که اصولا قلب شکنندهای دارد و بعید است همین امر شانسی برای ورود مجددش به چرخه ریاست باقی بگذارد!
رفقای این دو اما فعلا در فدراسیون فوتبال سمت دارند و همان طور که در بالا عنوان شد، بدشان نمیآید به ریاست و مدیریتشان در فدراسیون فوتبال ادامه دهند؛ حیدر بهاروند و فریدون اصفهانیان دو نفر باقیمانده از فدراسیونهای قبلی هستند که این دو هم با دو بار حضور در هیاترئیسه، در صورت انتخاب برای فدراسیون بعدی، به ایستگاه پایانی میرسند. این دو اگر بتوانند موانع موجود بر سر قانون منع بهکارگیری بازنشستگان را دور بزنند، بدون تردید برای انتخابات پیش رو اقدام میکنند؛ فارغ از این که آیا توانایی مدیریت را دارند یا خیر. در مورد بهاروند نیاز به اشاره به اتفاقات چندان زیادی نیست؛ او مسئول برگزاری رقابتهای لیگی بود که فینال جام حذفیاش در اهواز بین پرسپولیس و داماش گیلان به یک فاجعه ختم شد! او همان فردی است که از سوی کمیته اخلاق محرومیت سنگینی گرفت ولی بعد از سوی دوستش، مهدی تاج، رأی شکست و به چرخه مدیریتیاش برگشت. حیدر بهاروند اتفاقا سرپرست کنونی فدراسیون فوتبالی است که برای برگزاری منظم این روزهای بازیهای لیگ به بنبست عجیبی خوردهاند و صدای همه را درآوردهاند. او البته پایش در پرونده قرارداد یکطرفه مارک ویلموتس هم گیر است و هنوز به طور کامل نتوانسته بیتقصیری خود را ثابت کند. او حالا با همین کارنامه بدش نمیآید همچنان برای چند سال دیگر روی همین صندلی بنشیند و به مدیریتش ادامه دهد.
شانسی برای تغییر وجود دارد؟
با توجه به محدودشدن دسترسی علی کفاشیان و مهدی تاج به فدراسیون فوتبال، بله، شانسی برای تغییر وجود دارد ولی با توجه به حضور بیشمار دوستان این دو در فدراسیون کنونی و زمینهسازی برای انتخابات پیش رو، بهراحتی هم نمیتوان امیدوار به تغییر بود. تنها دلخوشی علاقهمندان به فوتبال میتواند ورود چهرههای تازه، آنهایی که خارج از دایره رفقای تاج هستند، به چرخه انتخابات باشد.
این روزها اگرچه به صورت مشخص و دقیق فهرستی از کاندیداها رو نشده، ولی همانهایی که نامشان از گوشهوکنار شنیده میشود نیز در زمره افرادی هستند که دل خوشی از مدیریت تاج و مجموعهاش نداشتهاند؛ موضوعی که به خودی خود میتواند پایهگذار تغییر در چارت مدیریتی فدراسیون آتی باشد. سعید آذری، مدیرعامل کنونی باشگاه فولاد، تازهترین فردی است که گفته برای انتخابات شرکت میکند؛ او عضوی از همین فدراسیون است، ولی جالب این که تنها عضو منتقد فدراسیون تاج است! انتقادهای آذری کار را به جایی کشاند که او را برای چندوقتی محروم هم کردند. این که منتقد فدراسیون، کسی که خواستار اصلاح بندهای اساسنامه شده، خودش برای ریاست اقدام کند، موضوعی است که باید به فال نیک گرفت.
شهابالدین عزیزیخادم و مصطفی آجرلو هم از دیگر چهرههایی هستند که شنیده شده برای ریاست اقدام خواهند کرد؛ وجه اشتراک این دو، زخمخوردن از مهدی تاج است! تاج زمانی که رئیس فدراسیون فوتبال شد، با این دو نفر رقابت داشت و سرانجام با شکستدادن آنها، صندلی مهم را به دست آورد. او البته با عزیزیخادم لابی کرد و رأیهای عزیزیخادم را گرفت، ولی در ادامه برخلاف وعدهای که به او داده بود، عزیزیخادم را وارد چرخه مدیریتی فوتبال نکرد. آجرلو هم که از همان ابتدا اعتقاد داشت تاج با حمایت یکی از چهرههای مهم دولتی به صندلی ریاست رسیده و استحقاق چنین جایگاهی را نداشته است. آجرلو انگیزه زیادی برای گرفتن انتقام از دارودسته مهدی تاج دارد. مهدی نبی، حبیب کاشانی، محمدحسین قریب و هدایت ممبینی نیز دیگر نفراتی هستند که نامشان پیشتر برای ریاست فدراسیون فوتبال مطرح شده بود؛ کاندیداهایی که با توجه به سابقه همکاریشان با فدراسیون در فصول اخیر، بعید است تفکرات نویی برای فوتبال داشته باشند.»