آفتابنیوز : آفتاب: ترنم روز و شب اشك تو پرده از چهره تزوير ايل دشنه برداشت و سيل اشك تو، خانمان ظلم و ستم شان را ويران ساخت. اي تو معلم ايستادگي و صبوري! پيام آور ايثار و جانفشاني! و اين اشك غربتي است كه بر مظلوميتت از ديده عاشقان بر مزار بي شمع و چراغت جاري است.
امام على بن الحسين(ع)، مشهور به زین العابدین (ع) در سال 37 هجری تولد یافت پدر بزرگوارش امام حسین (ع) وجد بزرگوارش امام علی (ع) است که امام زین العابدین (ع) تنها دوسال از آخر عمر امام علی (ع) را درک کردند .
چهره امام چهارم (ع)
چون دوران آن حضرت پراضصراب ترین وخفقانی ترین عصر خون، و ارعاب بنی امیه است و جنایات ننگین و سیاه آنان، صفحات تاریخ سیاه عصر خلافت اموی را سیاهتر و ننگین تر از همیشه کرده است، نشان دادن چهره راستین چهارمین پیشوای شیعه امام زین العابدین(ع) دشوارتر و پیچیده تر است.
امام چهارم (ع) در این دوره اختناق و خفقان که در آن زمامداران خود کامه و عیاش و خونریز اموی همه قوانین مقدسات اسلامی را به بازی گرفته و تمام حقوق انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشته بودند و برای کسی و چیزی، ارزش واحترام قائل نبودند، می زیست و با زمامداران روبرو بود که روی چنگیز و هلاکو و... را سفید کرده بودند!
امام زین العابدین (ع) هم عصر با یزید، عبدالله بن زبیر، مروان، عبدالملک و ولید بن عبدالملک خلفای ستمگر دیگر اموی بود.
بیماری امام
ایشان وارث رنج و اندوه و مصیبتی جانکاه و نیز وارث انقلاب خونین و بسیار عمیق کربلا بودند، که در آن روز (عاشورا) در کربلا به طرز معجزه آمیزی مریض بودند. شکی نیست که بیماری امام(ع) موقت و مصلحتی از طرف خداوند بود. خداوند می خواست از طریق عوامل طبیعی و عادی، حجت خود را حفظ کند زیرا می دانیم که همین بیماری کوتاه باعث شد که امام در کشتار بیرحمانه سربازان یزید، سالم بماند.
اضافه بر این وقتی که لشکر طبق خوی بیابان گردی و وحشیگری برای غارت به چادرها حمله بردند، با بدن نیمه جان زین العابدین(ع) مواجه شدند که بر بستر افتاده است، عده ای آماده کشتن وی شدند ولی برخی گفتند او خود می میرد، چرا ما دست بخونش بیالائیم.
این بیماری موقت بود و آثارش تا کوفه و شام در جسم آن حضرت باقی بود ولی امام علی رغم همه این مشکلات و ناراحتی های جسمی و روحی، قلبی آرام و دلی قوی و شجاع و روحی با شهامت داشت.
شجاعت کم نظیر
برای رهائی از ذلت و بردگی و بازیابی عزت و آزادگی، فراهم ساختن زمینه ای برای یک انقلاب ریشه دار و بنیادی، در سطحی گسترده، بر ضد بیداد و خفقان و تحریف حقایق، راهی جز آگاهی و بیداری و روشنگری مردم نیست... پس باید مردم را آگاه کرد و به آنان آگاهی و شناخت داد تا احساس مسئولیت کنند، آنگاه خودبخود ، شورش وانقلاب پدید می آید.
این تدبیر امام حسین (ع) بود؛ که مرحله اول را خود و یارانش با شهادت انجام دادند و مرحله دوم و حساس و دشوارترینش، بر عهده امام زین العابدین (و زینب کبری) بود.
سخنرانی کوتاه و پرشور امام
امام با جمعی انبوه که بیشتر آمده بودند تماشای اسیرانی که بیگانه از اسلام معرفی شده بود، اشاره کرد که سکوت کنند. و همه ساکت شدند! آنگه پس از ستایش ودرود خداوند فرمودند:
مردم آنکس که مرا نمی شناسد خود را معرفی می کنم. من پسر حسین(ع) پسر علی بن ابیطالبم من پسر شهیدی هستم که حرمت او را شکسته و زنانش را اسیر ساخته و اموال آنان را غارت کردید. من به خود می بالم که پدرم را به ناحق و بیگناه سر بریدند.
مردم! شما را بخدا سوگند آیا می دانید که به پدرم چه نوشتید؟ میدانید که نخست با او پیمان یاری بستید؟ آنگاه او را با نیرنگ و خدعه بقتل رساندید. مرگ بر شما، نابود باشید که به چه کار زشت و پستی دست زدید...
در قیامت چه خواهید گفت؟ روزی که پیامبر به شما بگوید که فرزندانم را کشتید و حرمتم را در هم شکستید، از امت من نیستید با چه رو به او نگاه خواهید کرد؟
این سخنان کوتاه و جانگداز در آن محیط خفقان وارعاب، طوفانی بپا کرد و چنان در عمق روح و جان مردم کوفه نفوذ کرد که می گریستند و همدیگر را ملامت می کردند و از همانجا شعارها بر ضد حکومت و به نفع امام حسین (ع) داده شد و همه اعلام آمادگی کردند و به یزید و دستیارانش لعنت فرستادند.
این خطبه کوتاه پرده سیاه تحریف را کنار زد و ماهیت امام حسین (ع) و چهره دشمنان را نشان داد. وهنوز خطبه تمام نشده بود که بانگ از مردم برخاست و همه گریه کنان همدیگر را ملامت می کردند ومی گریستند ومی گفتند: بخدا تباه شدید و نمی دانید !!
امام در برابر هیجان مردم فرمود : خدا رحمت کند کسی را که پندم را بشنود و وصیتم را بکار بندد.
همگی بیکباره فریاد زدند که: همه ما فرمانبرداریم و همه حرمت ترا نگاه میداریم، ما با دشمنان شما پیکار می کنیم یزید را می گیریم و بدست شما می سپاریم آنچه می خواهی امر کن تا انجام دهیم ما از کسانی که بر شما ستم کرده اند بیزاریم !
حضرت که قصدش بیداری افکار و شناساندن و آگاهی مردم بود و می دانست شرایط و اوضاع آماده قیام نیست و با قدرت و موقعیت دستگاه حاکمه، هر شورش و انقلابی در نطفه خفه می شود و هنوز تا روشنگری افکار توده، راهی بس دراز در پیش است و باید مرکز خلافت را که در چنبر استعمار فکری گرفتار است و در آتش جهل بنی امیه می سوزد، روشن گردد...
پس در برابر هیجان، آنان را به نفاق وکار شکنی های شان سرزنش کرد وگفت: مردم نیرنگ باز کوفه؛ حاشا که دیگر فریب شما را بخوریم. می خواهید با من بسان پدرم رفتار کنید، هنوز جراحتی که بر دل داریم، بهبود نیافته است ...
نه ما را یاری کنید و نه به جنگ مان برخیزید...
شاگردان مکتب امام (ع)
پس از پایان اسارت وبازگشت به مدینه، امام(ع) در آن جو خاص، به تربیت مسلمانان و نشر معاوف دین همت گماشت و افراد بیشماری از مکتب سازنده و آموزنده امام بهره مند شدند. که از آنجمله است: شیخ طوسی، ابو حمزه ثمالی، جابر بن عبدالله انصاری، عامر بن وائله کنانی و...
شهادت امام (ع)
در تاریخ شهادت امام چهارم (ع) اختلاف نظرهائی بین مورخین هست ولی بنابه مدارک معتبر در 25 محرم سال 95هجری در سن 57 سالگی پس از یک دوره زندگی سراسر رنج واندوه ومبارزه وجهاد، بدستور ولید بن عبدالملک خلیفه ستمگر اموی، توسط هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در مدینه کنار قبر امام حسن(ع) دفن گردید.