سند قانون مدیریت بحران کشور (مدون سال ۱۳۹۸) با کلیاتی شروع میشود که شامل مادههای مختلفی است. برای مثال در مادۀ ۳ تعاریفی از مفاهیم مختلف مرتبط با بحران ارئه شده که به نظر میرسد تعاریف دقیق و کاملی هستند. این سند همچون اسناد راهبردی دیگر در ایده و تدوین قانون، تقریباً کامل و دقیق به نظر میآید و ایراد خاصی نمیتوان به آن وارد کرد. چراکه به همۀ ابعاد حتی بعد آموزشی در سنین مختلف هم پرداخته شده است. حال چند نکته در نسبت بحران با ارتباطات هست که میتوان به آنها پرداخت.
برای مثال در بعد آموزش رسمیِ خارج از نهادهای آموزشی، پرداخت خوب و درستی به اهمیت تبلیغات شده است. اما هیچ اشارهای به آموزش غیررسمی نشده است. یعنی تبلیغات همه با واسطۀ نهادی دولتی تعریف شدهاند و بحثی از وظیفه و تکالیف عمومی شهروندان نیست. همچنین همان قالب آموزشی هم بیشتر در «حین بحران» تعریف شده است؛ درحالیکه قبل و بعد بحران به همان میزان اهمیت دارند.
یکی از موارد مهمی که در این سند قابل توجه است این است که به مدیریت «بعد از بحران» خیلی توجهی نشده است. در برخی حوادث علی الخصوص سوانح طبیعی (مثل سیل، خشکسالی و...) پیشبینی و پیشگیری میتواند اهمیت بیشتری از خود زمان بحران داشته باشد. خود شرایط بحرانی هم که بالقوه مهم است؛ بنابراین به تفصیل این دو شرایط توضیح داده شدهاند. اما برای بعد از بحران راهکارهای کاملی تعریف نشده است. البته به بازسازیهای عمرانی اشاره شده است که این مربوط به بعد از بحران است، اما هیچ سخنی از بازسازیهای روانی افراد آسیبدیده از بحران به میان نیامده است که این شاید به مراتب از سایر بازسازیها مهمتر باشد. مثلاً در وظایف وزارت بهداشت هم به ابعاد جسمی انسان توجه شده و سخنی از ابعاد روانی که میتواند توسط افراد متخصص حوزههای روانی مثل رواندرمانگر، روانشناس، روانپزشک و... بررسی شوند، به میان نیامده است.
در رابطه با رسانهها هم همه چیز در سازمان صداوسیما محدود شده است و در آن سازمان هم به ابعاد اطلاعرسانی و آگاهیبخشی محدود شده است. به علاوه برای تمامی نهادها و وزارتخانههای دولتی وظایفی تعیین شده است که این نشان میدهد کنترل و مدیریت بحران محدودیتی ندارد و برای گذر از بحرانهای ملی نیاز به ارتباط و تلاش جمعی و همهجانبۀ ارکان و ارگانهای مختلف داریم. فقط اشکالش این است که، چون سند حالت ابلاغیه و دستوری دارد، نقش جامعۀ عمومی در آن خیلی کمرنگ است (در آییننامۀ اجرایی نام تشکلهای مردمی و رسانههای گروهی آمده، اما فقط در حد ذکر اسم و نه بیشتر). از طرفی ذکر وظیفۀ هر نهاد کار مثبت و درستی است و از طرفی دیگر، در اجرا اگر هر کدام از این نهادها کار خود را بهدرستی انجام ندهند کل سیستم، چون وابستۀ به هم است میتواند مختل شود و چرخه به هم بریزد؛ بنابراین خوب است که انعطافی در برخی روندهای سلسلهمراتبی وجود داشته باشد. چون مدیریت بحران کمی متفاوت از سایر مدیریتهاست و اگر فرصت از دست برود ممکن است خسارات غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد. همینطور که در مادۀ ۶ آییننامۀ اجرایی هم آورده شده است.
به طور کلی در این سند ابعاد کلان و ایدههای کلی به خوبی مطرح شدهاند، اما چگونگی پردازشها میتواند مبهم باشد. همینطور به افراد انسانی کمترین اهمیت داده شده است که این میتواند کل سیستم مدیریتی را تحت تأثیر قرار دهد و چهبسا مختل کند.
نویسنده: نرگس حمیدیپور