آفتابنیوز : آفتاب: «منوچهر متكی» مقالهای با عنوان «ایران و مساله ایران» را امروز دوشنبه در روزنامه گاردین انگلیس منتشر ساخت.
وزیر امور خارجه در این یادداشت خواستار حذف هرگونه پیش شرط در برابر تعامل جامعه جهانی با ایران شده است و از کشورها خواسته است در کنار ایران باشند نه در برابرش.
متن کامل این مقاله به این شرح است:
در پاییز " ۱۸۸۹جرج ناتانیل كرزن " خبرنگار تایمز به ایران سفر كرد، وی كه بعدها به معاونت لرد سالیسبوری صدراعظم و معاونت وزارتخارجه بریتانیا رسید، در سالهای بعد از این مناصب و به هنگام برگزیده شدن به عنوان نایب السلطنه هندوستان، مصمم به انتشار گزارش سفرش به ایران شد.
لرد كرزن كه سپس به سمت ریاست دانشگاه آكسفوردو وزارت خارجه بریتانیا هم انتخاب شد . در این اثر سعی كرده بود به ایران از منظری جدید و متفاوت بپردازد.
از نظر لندن در آن دوران تهدیداتی در مقابل سیاست مشرق وجود داشت و لرد كرزن پس از كنكاش خود دریافته بود كه ایران میتواند تنها مانع مهم و موثر در برابر تهدیدات موجود باشد.
وی در این گزارش به تشریح استعدادهای ایران آن دوران پرداخت و تبیین نمود كه چرا باید كشورش به ایران توجه كند.
از نظر وزیر خارجه بعدی انگلستان توجه به ایران باید از دو منظر صورت پذیرد. نخست ژئوپلتیك و ژئواستراتژیكی است كه ایران به آن موصوف گشته و دیگر واقعیتها و معیارهای ایران و ایرانیان آن روزگار بود.
صرفنظر از قضاوت درباره گزارش لرد كرزن و بدون توجه به بعد زمانی و حوادث یكصد و اندی ساله میان ما و عهد او،یك نكته مهم و قابل معنا در قلم وزیر خارجه وقت بریتانیا پس از جنگ اول جهانی مشهود است كه زوال زمان و دگرگونی ایام از اهمیت عنوان گزارش در این روزهای نخستین سال ۲۰۰۸نكاسته و سبب شده تا ایران و مسئله ایران كماكان موضوع سیاست جهانی باشد.
در این مختصر بر آن نیستم در قالب بیان مواضع و یا با استفاده از لحن دیپلماتیك به طرح آنچه در ذهن دارم بپردازم، بلكه بیشتر خواهم كوشید تصور خود از نوع نگرشی كه امروز به ایران و مسئله ایران وجود دارد را ، آنگونه كه "اسكار وایلد "معتقداست كه"هیچ سوالی مهم نیست، اما پاسخهامهم هستند"، مطرح سازم.
جمهوری اسلامی ایران در فاصله دهلی تا استانبول تنها نقطه اتكای جامعه جهانی در مواجهه با بحرانها و تهدیداتی است،كه طی سالیان گذشته و به دلیل عدم پذیرش مسئولیت بینالمللی از ناحیه قدرتهای بزرگ و بویژه كشورهای اروپایی بروز یافته است.
نادیده انگاشتن اصل تجاوز از ناحیه صهیونیستها به كشورهای مسلمان یا ارتش شوروی به افغانستان و یا حمله صدام به ایرانومتاسفانه همكاری نظامی - اطلاعاتی برخی از كشورهای غربی با متجاوزانی چون اسراییل و صدام در نیم قرن اخیرسبب گشت تامنطقه ما بابحرانهایی روبرو شودكه تداوم آنها تهدیداتی را متوجه جامعه جهانی ساخته است . در این میان ایران به عنوان كشوری با تاریخ، فرهنگو رفتاری مسئولیتپذیردر جایگاه طبیعی - تاریخی خود،هم قربانی مستقیم تجاوز بوده و هم قربانی تصمیمات نادرست ناشی از عدم درك واقعیتاتی كه برخی از سیاستمداران كشورهای بزرگ به اتخاذ آن پرداختند.
تهدیداتی چون افراط گرایی و تروریسم، مواد مخدر و مهاجرت، بیثباتی و توسعه نیافتگی، در كنار نتایج شرم آور الگوهای دمكراسی غربی چون سرنوشت انتخابات الجزایر و یا حماس در فلسطین، گوانتانامو و ابوغریب و...منطقهای در وسعت میان آبهای اقیانوس هند تا مدیترانه را به چنان كابوس دهشتناكی كشانده كه كمتر میتوان برای آن در تاریخ مقطعی مشابه را مثال زد.
با این همه ایران هنوز با همان ویژگیهای توصیف شده از ناحیه لرد كرزن دركنارتحول عظیم ناشی از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹و تاثیر آن بهعنوان یك دمكراسی اسلامی منطبق بر خواستهای بومی در درون منطقه، كماكان شاید یكی از مهمترین فرصتها و موانع در برابر گسترش این بحرانها است،كه میكوشد ضمن حفظ استقلال و با توجه به نیازهای جامعه جوانو درحال رشدخویش در منطقه طوفانزده كنونی و با هدایت سكان كشتی خاورمیانه، منطقه را به ساحل آرامی هدایت كند.
این هدف در واقع همان بخش دوم عنوان برگزیده لرد كرزن است كه از آن با واژه "مسئله ایران" یاد میكند. مسئلهای كه همچون مفهوم "ایران" مندرج در كتاب وی تا روزگار ما تغییری به حیث مفهومی نیافته است.
البته شاید تنها تغییری كه در موضوع " ایران و مسئله ایران " نسبت به قرن گذشته رخ داده در نوع درك برخی از سیاستمداران كشورهای غربی از این موضوع است. بدین معنا كه در قرن گذشته لرد كرزن لااقل به لحاظ تئوریك درك كرد كه ایران و مسئله آن قابل تفكیك نیست و بریتانیا تنها وقتیمیتواند از این فرصت استفاده كندكه به دغدغههای ایران نیز پاسخ گوید. لیكن اكنون نسل جدید سیاست ورزان برخی از كشورها به توامان بودن "ایران" و" مسئله ایران" توجه ندارند.
همانگونه كه در عهد كرزن او مسئله ایرانیان را در توسعه ارتباطات و راه آهن تعریف كرد و به نقل از نخست وزیر وقت ایران نوشت " تا ایران راه آهن پیدا نكند هیچ ندارد"، امروز هم مسئله ایران ادامه همان منطق توسعه یافتگی و ضرورت دستیابی ایران به امنیت و تنوع انرژی است.
گزارش لرد كرزن تصویر ذهنی بسیاری تصمیمگیران را نسبتبه ایران تغییر داد و سبب شد كه برخی از نخبگان در برداشتهای خود نسبت به ایران نه تنها از اصول حاكم در پایتختهای سیاسی و منافع حزبی تبعیت ننمایند ، بلكه با درك عمیق و حرفهای خود به صدور رای در مسیر احقاق حقوق ملتی برخیزند كه برای استقلال و موفقیت "ایران" به ضرورت دفاعاز "مسئله ایران" نیز پرداخته بود.
هنگامیكه قاضی بریتانیایی دیوان داوری به انشای رای در جهت استیفای حق ملتایران در ملیشدن صنعت نفت مبادرت نمود، نشانداد كه به شناختی عمیقتر از سیاستمداران درباره ایران و مسئله ایران دست یافته است . با گذر زمان و با توجه به تغییرات سالهای پس از رویكرد دوباره جامعه ایران به جایگاه اسلام منطبق بر خرد عهد پیامبر، تحولات اجتماعی گستردهای سبب گشت تا تولید فكر و اندیشه محقق گردد.
این ویژگی زمینه حضور فعال و مستقل در عرصههای بینالمللی بر مبنای عدالتجویی و ضرورت عادلانه شدن مناسبات قدرتدر نظام بینالملل را به گونهای فراهم ساخت كه همه و نه یك بخش خاص در آن احساس عدالت و منفعت نمایند.
رویكردی كه به اعتقاد اینجانب موجب منفعت جامعه جهانی خواهد شد.
امروز "ایران" در صحنه جهانی با توجه بهنقش مهم منطقهای و الهام بخشی در فضای جهانی بهعنوان كشوری عدالتخواهو مستقل،در كنار كهكشانیاز بحرانها و تهدیدات، یكی از نخستین سنگرهای دفاع از منافع جامعه جهانیاست. اما این "ایران" وقتی میتواند نقش تاریخی خود را باز یابد كه " مسئله"اش نیز در نظر گرفته شود.
برخی از گزارشات مندرجه طی هفتههای پایانی سال ۲۰۰۷اعم از گزارش مدیر كل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و یا جامعه اطلاعاتی آمریكا نشان داد كه مسئله ایران نه یك برنامه نظامی در صنعت هستهای،بلكه "حفظ دانش و توان هستهای صلح آمیز خود برای نسلهای آینده" است . دانش و توانی كه در كنار "امنیت و ثبات " میتواند تضمینی برای روند توسعهای ایران باشد.
از اینرو در فضایكنونی و به دور از تفكیك میان دو مفهوم ایران و مسئله ایران باید اندیشید كه چگونه میتوان با جمعمیان این دو و اجتناب از تقابل و تهدید، سازنده گام برداشت.پس در این فضا مسئله اصلی صرفا "مذاكره" نیست، بلكه "موضوع" مذاكره است. آیا موضوع مذاكره توجه به " مسئله ایران " برای كار با "ایران" است و یا تفكیك میان این دو مفهوم با بیان پیششرطهایی چون تعلیق؟
برخی معتقدند كه " تولید سوخت هستهای مثل وضعیتی است كه شما رانندگی نمیدانید،اتومبیل هم تولید نمیكنید ولی بنزین مرغوب میخواهید تولید كنید" و سپس نتیجه میگیرند كه نباید از این حق برخوداربود.پاسخ روشن است. یكصد سال پیش ما لكوموتیو نداشتیم از قطار هم استفاده نمیكردیم ، اما راه آهن ساختیم. راه آهنی كه "پل پیروزی" متفقین در برابر فاشیسم بود.
اگر به منطق لرد كرزن نگاه كنیم در مییابیم كه نمیتوان انتظار داشت ایران در برابر تهدیدات و بحرانها چون سنگرنخست جامعه جهانی عمل كند، اما دغدغه و مسئلهاش را نادیده انگاشت.
به باور اینجانب موضوع كنونی نه تعلیق ۲ساله انجام شدهقبلی است و نه تعلیق دوماهه درخواستی كنونی ، بلكه عدم درك این نكته است كه در تعریف دو مفهوم فوق نباید انفكاك و جدایی قایل شد.
پس باید كوشید تا برای پایانبخشیدن به آنچه كهنگرانی فرض میشود امكان فراگیری آموزش رانندگی و دسترسی به اتومبیل را هر چه زودتر فراهم نمود تا بنزین تولید شده موجب تحرك زیر ساختهای توسعهای ایران و منطقه شود. بدین منظور باید هرچه زودتر از پیش شرطها گذشت و به"پیشنهادات سازنده غنی شده" رسید.
ایران نشانداده كه كشوری مسئولیت پذیر و شریكی قابل محاسبه بوده است.
ایران به حقوق بینالملل احترام نهاده و میكوشد تا برای اجتناب از گسترش بحرانهای منطقهای چون مواد مخدر، مبارزه با افراط گرایی و عدم اشاعه، سهم خود را ایفا نماید.
همكاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان از آن دارد كه در احترام به قواعد رانندگی صادق است چرا كه میخواهد در جاده پیشرفت و در قالب احترام به مقررات به جلو براند . لیكن باید توجه داشت كه نگرش تبعیض آمیز در زمینه طی این طریق نباید صورت پذیرد ، بدین معنا،زمانیحركت ایران و سایرین در این هم مسیری روان خواهد بود كه همه اعضای جامعه جهانی به پیمان عدم اشاعه پایبند باشند.
رویكرد تاریخی چند دهه اخیر جمهوریاسلامی ایران درطرح "خاورمیانه عاری از تسلیحات هستهای" مصداقی از این رهیافت است.
سرنوشت ایران مستثنی از سرنوشت جمعی جامعه جهانی نیست و اصل برابری و تساوی نیز ایجاب میكند كه هیچ عضوی در مسیر پذیرش تعهدات عدماشاعه مستثنی قرار نگیرد، چرا كه به شرط احترام سایرین است كه همه در مسیر پیشرفت و توسعهای قرار خواهند گرفت كه عدم اشاعه نخستین ثمره آن است.
فلذا بدون پیش قضاوتها باید ایران و مسئله ایران را درك نمود و برای آنچه كه "حفظ دانش و توان هستهای صلح آمیز خود برای نسلهای آینده" ، آن گونه كه برخی از كشورها دیگر نیز اظهار داشتهاند در كنار ایران بود و نه در برابرش.