سیداحمد خاتمی در سخنان خطبه گونه امروز (۱۹ شهریور ۱۴۰۰) خود به موضوعاتی همچون فرا رسیدن ماه صفر، شهادتهای ماه شهریور است و روز ۱۷ شهریور، تجلیل و تکریم از تحرکات سخت کوشانه رئیس محترم جمهور، تحرکات جدید در قوه قضائیه، تحولات افغانستان و ... پرداخت.
متن کامل سخنان خطبه گونه خطیب موقت نماز جمعه تهران به شرح زیر است:
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا اَبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهرین و لَعنَةُ اللهِ عَلی أعدائِهِم أَجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدّین.
عرض سلام و ادب دارم محضر شما عزیزان.
ماه صفر، یادآور ماه کاروان آزادگان عاشوراست. مسئولیتی که بعد از عاشورا به عهده کاروان آزادگان گذاشته شد و این کاروان به خوبی از عهده این مسئولیت برآمدند. از فضائل آموختنیآنان، به ویژه حضرت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها، فضیلت ارزشمند تبیین و افشای حقایقاست. از نگاه قرآن کریم، تبیین و افشای حقایق نه تنها فضیلت اخلاقی، بلکه فریضه است. در سوره آل عمران آیه۱۸۷می فرماید «وَإِذ أَخَذَ اللَّهُ میثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکتُمُونَهُ» به یادآور آنگاه که خداوند از کسانی که به آنها کتاب داده شده بود، عالم دین محسوب میشدند، پیمان گرفت حقایق را برای مردم تبیین کنند، کتمان نکنند. قرآن کتمان حقایق را نه تنها یک رذیلت اخلاقی، بلکه گناه میداند؛ سوره بقره آیه۱۵۹ «إِنَّ الَّذِینَ یَکتُمُونَ مَا أَنزَلنَا مِنَ البَیِّنَاتِ وَالهُدَىٰ أُولَٰئِکَ یَلعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» کسانی که کتمان میکنند آنچه را که خدا نازل کرده است از دلایل روشن و ابزار هدایت، هم مورد مشمول لعنت خدا و هم لعنت فرشتگان الهی هستند؛ بنابراین تبیین حقایق آنجا که اگر گفته نشود، راه گم میشود، واجب است. آنچه در حادثه جانگداز کربلا به عنوان یک توطئه باند یزید در پیآن بودند، دو چیز بود، اول این که حقیقت را چنان تحریف کنند که گویا حادثهای در کربلا اتفاق نیفتادهاست، قتلی در کار نبوده است. آنگونهکه امام حسن مجتبی علیه السلام را کشتند و بعد گفتند کشتنی در کار نبوده، خود مردهاست. در این حادثه جانگداز نیز درپی همین توطئهبودند، اما بهخاطر افشاگریهای این کاروان، ناکام و ناموفق شدند. امام سجاد علیه السلاموقتی در شهر کوفه خطبه میخواند، خود را این گونه معرفیمی فرمود «انَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً وَ کَفی بِذلِکَ فَخراً» من پسر حسینی هستم که با شکنجه کشتند.
قتل صبر، قتل شکنجه است. پرنده را به دیوار بچسبانند، آنقدر ضربه بزنند که پرنده زجرکش شود، این قتل صبر است. نگویند برای شما که ما حسین فاطمه را نکشتیم، کشتند و با شکنجه هم کشتند. ابن زیاد مجلس فتح تشکیل میدهد، عزیز فاطمه را کشته اند، فاتحانه این مجلس را تشکیل میدهد، میگوید سر بریده سیدالشهدا را بیاورند. جناب رباب، مادر حضرت علی اصغر و مادر حضرت سکینه از همسران سیدالشهدا که در کربلا حاضر بوده است، بلند میشود سر بریده را در آغوش میگیرد، میگویدواحُسَیناً! فَلا اُنسی حُسَیناً اَقصَدَتهُ اَسِنّةُ الاَعداء»ای وای حسین من، فراموشت نمیکنم، شمشیر ناپاکان به جانت افتاد. اینیعنی تبیین حقیقت، افشای حقیقت. کاروان آزادگان این نقش ارزشمند را به خوبی ایفا کردند تا آیندگان تاریخ نتوانند این حقیقت را انکار کنند.
توطئه دومی که در کار بود، این که چنین معرفی کنند که این کاروان، خارجیهستند. خارجییعنی خارج از دین هستند، یعنی نامسلمان اند. این هم توطئه عمیقی بود. کاروان آزادگان این تحریف را هم برملا کردند. در مجلس یزیدبه مؤذن گفتند اذان بگو «اَللّهُ اَکبَرُ، اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ، اَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» امام سجاد فرمود:یزید! این محمدی که میگوییجد توست یا جد من است؟ اگر بگویی جد توست، دروغ گفته ای. اگر بگویی جد من است، چرا بچه هایش را به اسارت گرفتی؟ یعنیای شامیان،ای مستمعین این مجلس،ای کسانی که حاضرید، بدانید به شما دروغ گفتند، ما خارجی نیستیم، ما پسر پیغمبر و خاندان پیغمبر هستیم.
حضرت زینب سلام الله علیهادر خطبه اش میفرماید «اَلحَمدُللهِ و الصّلاة و السّلام عَلی اَبی رَسُولُ الله» رسم خطبه خوانی اهل بیت این تعبیر از پیامبر نیست، اما حضرت زینبسلام الله علیها، این امام فصاحت و بلاغت، میبیند اینجا باید بگوید «اَبی»، سلام بر پدرم، یعنیای کسانی که به دروغ به گوش شما کرده اند که ما خارجی هستیم، ما خارجی نیستیم، ما فرزندان پیغمبر هستیم. این به عنوان یک فضیلت آموختنیاست که آنان که عالم به حقایق اند، عالم به حقایق، تنها آن که امروزه اصطلاحاً به عالمان دین میگویند، نیست، «إِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَلیُظهِرِ اَلعَالِمُ عِلمَهُ» هنگامی که بدعتها ظاهر میگردند، هر کسی که حقیقتی را میداند، عالم است، باید حقایق را افشا کند. این کاروان به ما آموخت که باید در این عرصه کوتاهی نداشت و از تمام جان و هستی مایه گذاشت.
در بخش مناسبت ها، آنچنان که در بخش سابق بیان شد، این ماه، ماه رنج دیدگان، داغدیدگان آزاده عاشوراست، رنج و داغی که آنها را از وظیفه باز نداشت.
شام غرق عیش و عشرت بود وقت ورود
وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت
این آزادگان را وقتی وارد شهر شام میکردند، آذین بسته بودند و بالاتر آنکه توطئه این بود که بنا داشتند آنان را در شام اعدام کنند. سندش هست. خطبه حضرت سجاد و حضرت زینبسلام الله علیهما ورق را علیه آنان برگرداند. این ایام یادآور آن روزهای پر محنت، در عین حال پر افتخار است.
هفتم صفر روز سهشنبه، به نقلی روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است. چندین دهه است که در حوزههای علمیه و حوزه علمیه قم، این روز به عنوان روز شهادت امام مجتبیعلیه السلام شناخته میشود و روزی که به ساحت مقدس این امام، صاحب آن نرمش قهرمانانه جانانه عرض ادب میشود. جا دارد که مردم عزیز هم روز سه شنبه این تکریم را از این امام فداکار داشته باشند.
مناسبت دوم، شهادتهای ماه شهریور است.۱۷ شهریوریادآور شهادت عزیزانمان در میدان شهدای تهران است که توسط طاغوت به خاک و خون کشیده شدند و انقلاب تسریع شد. این برکت خون است.
خون مظلوم از بن صخره جوانه میزند
بر تن بیدادگرها تازیانه میزند
از همان زمان شیب سقوط قطعی رژیم شاه آغاز شد. سلام و درود خدا بر همه شهیدان به ویژه شهیدان هفدهم شهریور.
در این ماه شهادت شهید آیتالله قدوسی، اولین دادستان کل انقلاب و همراهان شهیدشو نیز شهید آیتالله مدنی، دومین شهید محراب، این اسوه اخلاق اسلامی و مجاهد فی سبیل الله میباشد که توسط عوامل و ایادی بیگانه، منافقان کوردل به شهادت رسیدند.
مناسبت سوم، ۱۹ شهریورماه، درگذشت مجاهد عالیقدر، بزرگی که امام اوو زبان گویایش را به ابوذر و مالک اشتر تشبیه کرد، مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی، اولین امام جمعه تهرانمی باشد که عمری را با جهاد در راه خدا گذراند و بعد از پیروزی انقلاب هم همراه امام راحل عظیمالشأن در تحکیم پایههای این نظام تلاشی ستودنی داشت.
در هفته گذشته، درگذشت مرحوم آیتالله عبدالأمیر قبلان، از علمای ستودنی، رئیس مجلس اعلای شیعی لبنان را داشتیم که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) نیز به رهبر مجاهد حزب الله، حجت الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله داغ این عالم پشتیبان مقاومت راتسلیت گفتند.
در بخش تحلیل، اول آنکه بحمدالله ارکان نظام مجدداً شکل گرفت. قوه مجریه شکل گرفت، قوه قضائیه شکل گرفت و قوه مقننه هم که با استحکام به کار خود ادامه میدهد. بحمدالله بستر کار برای مردم و رفع مشکلات مردم به خوبی فراهم است. مسئولانی همدل، دست در دست هم، مصمم بر حل مشکلات مردم هستند و انشاءالله خداوند هم کمک خواهد کرد. این وعده خداوند است که «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا»
بی انصافی است تجلیل و تکریم از تحرکات سخت کوشانه رئیس محترم جمهورنداشته باشم، هر جمعه به صورت اعلام نشده، به مناطق محروم سفر میکند، در جمع مردم، درد دلشان را میشنود. به جاهاییمیرود که شاید در طول تاریخ، چه در رژیم جبار گذشته و چه در جمهوری اسلامی ایران، یک مقام رتبه سه و چهار هم به آنجا نرفته است. این سید خدمتگزار، رئیس محترم جمهور، در جمع آنانحاضر میشود و صمیمانه با آنها سخن میگوید. معنای این عمل آن است که این رئیسجمهور از جنس مردم و برخاسته از آنان است، درد این مردم را میفهمد و میشناسد. همین که یک عزیزی که مشکل دارد میگوید که به رئیسجمهور مشکلم را گفتم، اینخود بخشی از حل مشکل است. الحمدلله سه هفته پیاپی هست که رئیس محترم جمهور این سفرهای مبارک را دارند.
در قوه قضائیه، ما شاهد تحرک جدیدی هستیم. هر هفته دادستان محترم همراه با بیش از ۱۰۰ قاضیبه زندانها میروند، پروندهها را ارزیابی میکنند، زندانیانی که مستحق آزاد شدن هستند، مستحق آن هستند که راه برای آزادیآنان فراهم شود، صحبت میکنند، جداً این ستودنی است اگر نگوییم ستودنی است کوتاهی کرده ایم. بحمدالله حرکت پر تلاشی از دوره حضرت آقای رئیسی شروع شد و همچنان این قطار به سرعت پیش میرود. زبان تشکر ما باید باز باشد، تا گزارشیاز تخلف مسئولی در زندانی میرسد، بلافاصله مسئولین امر بررسی میکنند و وقتی میفهمند تخلفی صورت گرفته، بدون فوت وقت با آن برخورد میکنند. اینها مایه امید است، آن چه مردم را امیدوار میکند همین است که مسئولینی اینچنین بحمدالله مشغول خدمت به این مردم هستند. در مجلس هم میبینیم لوایحو طرحهای مربوط به زندگی مردم پرتلاش ارائهو بررسی میشود. بحمدالله در بین مسئولان هماهنگی خوبی در عرصه خدمت هست و انشاءالله خداوند هم عنایت خواهد کرد.
مسئله دوم، مسئله افغانستان است. بحمدالله شما نه به روز، بلکه به ساعت در جریان اخبار افغانستان هستید. چهار نکته در این مورد هست؛ یک نکته این است که فرار خفت آمیز آمریکا، بعد از ۲۰ سال از افغانستان، لکه ننگ و شکستی برای دولت آمریکا بود.
نکته دوم، با اینکه آمریکاییها خفتبار رفتند، ولی ژن اینها، ژن توطئه است. ما نمیدانیم در نشست دوحه اینهابا طالبان چه قراری بستند. اما پیشاپیش میگوییم هر قرار توطئهآمیزی که بخواهد کمترین ضربهای به نظام اسلامی بزند، تجربه ۴۲ ساله میگوید تو دهنی محکمی خواهند خورد، این را نیک بدانند.
نکته سوم، نظامبارها اعلام کرده است که ما در افغانستان مدافع مردم هستیم، در کل دنیا همین است، در فلسطین هم میگوییم هر فلسطینی، یک رأی. برای ما دولتها مهم نیستند، دولتها میآیند و میروند. اما آنچه برای ما مطرح است مردم و دفاع از منافع مردم است؛ و چهارمین حرف هم این است که بارها گفتیم باز هم میگوییم، مشکل افغانستان با جنگ حل نمیشود، مشکل افغانستان با مذاکرات بین الافغانی، قومیتها که در افغانستان حرف اول را میزنند، بنشینند در کنار هم حرف بزنند، مذاکره کنند، چیزی که آمریکا نمیخواهد و پیوسته در این عرصه کارشکنی میکند.
نکته آخر در رابطه با مذاکرات هستهایاست، به نظر میرسد سیاست نظام اسلامی این باشد که ما با اصل مذاکره مخالف نبودیم، لیکن با دو قید؛ قید اول ما این است که ما در پی مذاکراتیهستیم که کل تحریمها لغو شود، چه تحریمهای هستهای، چه تحریمهای حقوق بشری، این است که ایران را قانع خواهد کرد.
قید دوم این که ما مذاکره برای مذاکره و مذاکرات فرسایشی را نمیخواهیم و هرگز اقتصاد خودمان را هم به مذاکرات گره نخواهیم زد. مذاکرات اینچنینی از نگاه نظام با این دو قید مطلوب است.
روز پنجم صفر، آن چنان که در تقویمها آمده است، روز شهادت حضرت رقیهسلام الله علیهاست، این که یتیمهای در کاروان آزادگان بوده است، جای بحث ندارد، یتیمهای که داغ پدر دیده، سه ساله است، ولی داغ پدر آن چنان در دل او بود که معتقدم این روضه خوان سه ساله ابی عبدالله با دیدن سر بریده بابا دق کرد، سکته کرد.
من نخل شکسته حسینم، در سوگ نشسته حسینم
من سوره کوثر حسینم، همسنگر مادر حسینم
قرآنِ فتاده زیر پایم، هرچند غریبم، آشنایم
ویرانه اگرچه جای من بود، عالم همه کربلای من بود
خال لب من شده است تبخال، از سوز عطش زدم پروبال
بر من دف و چنگ گریه میکرد، کعب نی و سنگ گریه میکرد
بودم به حسین سرسپرده، کوه غم او به دوش برده
هرچند که دختری صغیرم، یک مرد چو من کتک نخورده
رخسار منورم کبود است، سرتاسر پیکرم کبود است
من بودم و قلب داغ دیده، من بودم و قامت خمیده
آن شب که اجل گرفت جانم، من بودم و یک سر بریده
والسّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه