آفتابنیوز : آفتاب: پیوستن به جرگه روزنامه نگارانی که انتخابات ایران را تقابل فقر و ثروت می دانستند کار جالبی است. البته صحبت درباره آثار واقعی فقر بر سیاست کشوری که تعداد افراد کم درآمد آن حدود 12-10واقعیت « فقر شهری» از دهه 70 و در طول 26 سال جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است و نادیده گرفته شدن چنین واقعیتی احتمالا یکی از دلایل نتیجه حاصل در این دوره از انتخابات بوده است. اما با نگاهی دقیق تر می توان دریافت که مسائل اقتصادی هر چند بخشی از سیاست انتخابات نهم ایران به شمار می آمد ولی عاملی تعیین کننده نبوده است. تنها زمانی موضوع روشن می شود که نتایج انتخابات را به مسائل اجتماعی مربوط بدانیم: درآمد منطقه ای و سطح تحصیلات، ترکیب قومی مناطق رای گیری، الگوهای پیشین رای گیری، مذهبی بودن و ترکیب طبقاتی رای دهندگان.
اطلاعاتی که در مورد دو دور انتخابات وجود دارد جزئیات کافی در مورد روابط درست بین این عوامل به دست نمی دهد ولی هفت نتیجه منطقی می توان از آن گرفت:
• قومیت مهم ترین عاملی است که میزان رای را در مناطق و استانهای مرزی و محروم مانند کردستان، آذربایجان، بلوچستان و اهواز تعیین می کند.
• عملکرد ضعیف احمدی نژاد در اردبیل به شهرت وی به عنوان طرفدار طبقات پایین و مدیری کارا لطمه زد.
• احمدی نژاد رای خود را از تمامی گروههای محافظه کار از هر قشر و طبقه ای به دست آورد زیرا گرچه طبقات پایین مذهبی بوده و به محافظه کاران نزدیک تر هستند، ولی همه محافظه کاران هم از قشر کم درآمد نیستند.
• بسیاری از رای های احمدی نژاد از طبقات بالای اجتماعی و در استان هایی بود که میانگین درآمد بالاتر از طبقه متوسط ارزیابی می شد و هم چنین یک سوم رای های ایرانیان خارج از کشور به نفع او داده شده بود.
• طبقه اجتماعی، جنسیت و حتی خانواده در تعیین رای شهرهای بزرگ موثر بود و بنابر گزارش ها و گفتگوهایی که پس از انتخابات انجام شد در یک خانواده انتخاب میان هاشمی و احمدی نژاد متفاوت بود.( مثلا در تهران اکثر مردان به احمدی نژاد و زنان به هاشمی رای دادند.)
• با برگزاری انتخابات میان دوره ای مجلس همزمان با انتخابات ریاست جمهوری معلوم شد که کاندیدای اصلاح طلبی از یک کاندیدای محافظه کار حزب احمدی نژاد رای بیشتری آورد.
چنین عواملی مسئله فقر و ثروت مطرح در انتخابات را پیچیده تر می کنند. قشر پایین جامعه به پیروزی احمدی نژاد کمک کردند ولی تنها حامیان او نبودند. از سوی دیگر نیز باید توجه داشت که پیروزی او نشانگر این موضوع نیست که او به مسئله فقر و حذف آن از جامعه توجه بسیاری داشته است. به این ترتیب محافظه کاران هم مانند اصلاح طلبان در غفلت از وضعیت فقر جامعه مقصرند. اصلاح طلبان با غفلت از این مسئله مبارزه را بدون تلاش به محافظه کاران واگذار کردند. آنها عمدتا درباره مدرنیته، توسعه، دموکراسی و مدرن سازی مذهبی صحبت کردند. به این ترتیب پاشنه آشیل اصلاح طلبان عدم توجه به طبقات پایین اجتماع بود.