آفتابنیوز : آفتاب: چندی است كه پدیده «كارناوالیسم» درمیان مسائل اجتماعی جامعه ایران بیشتر خودنمایی می كند .فوتبال نیز از این قاعده كارناوالیسم خارج نیست.اتفاقاتی كه در چند سال اخیر پس از مسابقات فوتبال می افتد با واكنش های متفاوتی روبرو شده است.امااین وقایع از نظر انسان شناسی و جامعه شناسی قابل تامل و بررسی است و میدان مناسبی را برای تحقییق فراهم می كند.
در متن زیر خلاصه مقاله ای از دكتر اصغر عسكری خانقاه(استاد دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) و علیرضا حسن زاده(هیات علمی پژوهشكده سازمان میراث فرهنگی) می آوریم كه در شماره 19 نامه علوم اجتماعی (1381) صص123-105 چاپ شده است:
این مقاله فوتبال را از منظر دانش انسان شناسی به عنوان یك واقعه تام اجتماعی مورد مطالعه قرار می دهد و می كوشد تا رفتار های جمعی و كارناوالی مرتبط با فوتبال را به عنوان یك خرده فر هنگ مورد بررسی و مطالعه قرار داده و پیوند آن را با سایر پدیده های اجتماعی و فرهنگی جامعه پدیدار سازد. مطالعات میدانی، در این تحقیق جلوه های خرده فرهنگ كارناوالی در ایران را این گونه نشان می دهد: رقص و پایكوبی، كاربرد مواد منفجره ، شكستن و خرد كردن اشیاء ،دگرگونی مدل پوشش زنان، ازمیان رفتن فاصله های اجتماعی ، بهره گیری از سمبولیسم ممنوع، استفاده از زبان طنز آلود و غیر جدی و گاه ركیك.این جلوه ها سعی در ساختار زدایی از وضعیتهای رسمی در فرهنگ جامعه دارند. خرده فرهنگ كارناوالی فوتبال در ایران خود را در قالب پرچم،لباس،آرایش،آرایه،بوق و صدا،رقص،پایكوبی و صدا و گاه آشوبگری موقت در نظم اجتماعی نشان میدهد. مطالعات انسان شناسی نشان میدهد كه به كارناوال فوتبال نمی توان از منظر یك فرهنگ نگریست بلكه كارناوال های فوتبال در واقع گونه های یك خرده فرهنگ منتقد هستند ؛كه تنها در نتیجه بسته بودن مفهوم فرهنگ تبدیل به یك ضد فرهنگ می شوند و با خشونت می آمیزند.
ورزش به عنوان پدیده ای اجتماعی و فرهنگی از سوی انسان شناسان مورد پژوهش قرار می گیرد.این پدیده تاثیر قابل تامل و چشمگیری بر ارتقای ارتباطات اجتماعی می نهد و همنوایی گروهی را مو جب می شود.باید توجه داشت كه در مطالعات انسان شناسی از یك سوی ورزش از منظر تداخل فرهنگی اهمیت می یابد و از سوی دیگر ورزش به عنوان واسطه ای برای مشاهده تغییرات فرهنگ جامعه دارای نقشی مهم محسوب می گردد.در واقع مفهوم تداخل و تعامل فرهنگی از این طریق ورزش، به این مفهوم است كه پدیده مزبور انتقال دهنده ی معنای فرهنگی است.این معنا می تواند مفهومی بومی ملی، جهانی و گروهی را در بر گیرد و خود را در قالب صورت های تلفیقی و باز تولید قومی - جهانی مفاهیم در رفتارهای فرهنگی و آیینی جلوه گر سازد.
ورزش به عنوان یكی از ابزار ها و نماد های جهانی سازی نیز مورد توجه انسان شناسان است.حضور و تعامل انبوه تماشاگران جهانی و بازیكنان پا فرا نهاده از مرزهای بومی در مسابقاتی چون جام جهانی حكایت از این واقعیت دارد.از منظر دانش انسان شناسی تحلیل ورزش و رفتار های مرتبط با آن از راه شناخت مفاهیم دیگری چون طبقه،قدرت سیاسی، سیستم های معیشتی و اقتصادی قابل بحث است.اما این مقاله می كوشد تا رفتار های جمعی و كارناوالی مرتبط با فوتبال را به عنوان یك خرده فرهنگ مورد بررسی قرار دهد و پیوند آن را با سایر پدیده های اجتماعی جامعه پدیدار سازد. چنین فرضی ما را به سمت نظریه انسانشناختی «واقعه تام اجتماعی »مارسل موس رهنمون خواهد ساخت.
خرده فرهنگ كارناوالی
امروزه فوتبال یكی از جلوه های بزرگ فرهنگ كارناوالی است. حضور انبوه مردم از فرهنگ های متفاوت با پوشش ها،زبانها و نمادهای گوناگون و شادمانی توده های مواج تماشاگران، جلوه های فرهنگ كارناوالی فوتبال است.پیروزی هر كشور در فوتبال«در مسابقات حساس و مهم از دید مردم» با ریختن مردم به خیابانها و شادمانی كردن آنان همراه می باشد.دو جز مهم در ساختار فستیوال«festivalآ»؛ صورت آیینی«ritual» و نمایشی«play» آن است و پیوند این دو، قدرت و سر شاری آن را موجب میشود.
كارناوال «carniva» نیز خود به عنوان یك همآیی و همراهی شادمانه یكی از صورت های فستیوال است.انسان شناسان فستیوال ها را به اشكال گوناگونی تقسیم می كنند :فستیوالهای مذهبی مانند آیین قالی شویان مشهد اردهال در ایران، فستیوالهای سال نو مانند آیین های نمایشی پیشواز از سال نو در ایران(چهارشنبه سوری)،فستیوال های اقتصادی كه با نمایش های معیشتی و اقتصادی همراه می شود مانندروز شكر گذاری مسی«macy» در نیویورك یا فستیوال قایق اژدها«dragon boat» در چین.
فستیوالهای ورزشی«festival of sport» دارای عناصر نمادین وآیینی بسیارند.از میان آنها میتوان بازی های المپیك و جام جهانی را مثال زد.فستیوالهای عامیانه«folk festival» با گرایش های مختلف(موسیقایی،ادبی،هنری و...) كه در آنها می توان از یكسوی فرهنگ مردمی«folk culture» و از سویی دیگر صورت های قومی«forms of ethnic» را مشاهده نمود. این فستیوالها به گسترش احساس همنوایی گروهی و خلاقیت های فردی ، جمعی و هنری منجر میشوند.
اما ریشه نظریه های جدید در زمینه كارناول را باید در نظریه ی «میخائیل باختین »جست.«باختین» معتقد است كه پیدایی و گسترش كارناوال و فرهنگ برآمده از آن به واژگون سازی سیستم ارزش گذاری كه بالا ترین رتبه را به فرهنگ ممتاز میدهد منتهی میشود .به طور مثال «روبرتو دامات» در بررسی فستیوال «ریو دو ژانیرو» نشان می دهد كه در این جشن همه ی مردم از همه طبقات و به ویژه فقرا جمع می شوند،در خانه ها باز بوده و واژگونی در كارها و نظم به روشنی آشكار است.انسانشناسان مهمترین عناصر ساختار كارناوالی را شامل : افزایش قدرت انتقادی ،واژگونی مفهوم جنس-واژگونی سكس؛تقلید از روش و لباس جنس مخالف-واژگونی مدل شهر،چند گونگی و افول منطق رایج و ... میدانند.
فوتبال واقعه اجتماعی تام «مارسل موس» انسان شناس فرانسوی ، واقعه اجتماعی را واقعیتی جامع و شامل می داند كه با توجه به ماهیت پویا و فراگیر خویش در پیوند با ساختار كلی جامعه است.بر این مبنا رفتار های جمعی در عرصه فر هنگ را نیز باید پدیده ای باز تابنده ی وضعیت و هیات كلی فرهنگ جامعه و ویژگی های آن محسوب نمود.به نظر «موس» نمایش های اجتماعی به معنای روشهای موجود جامعه در عرصه عمل و تفكر با خصوصیات ساختار اجتماعی مرتبط است.این امر در باره فوتبال نیز صادق است.
ویژگی های نمادین و نمایشی جشن فوتبال را در دو چشم انداز می توان مشاهده نمود؛ در انبوه تماشاگران حاضر در ورزشگاه كه دارای آرایش،لباس،رفتار فرهنگی و ادبیات گروهی و جمعی خاصی می باشند و در انبوهه هایی از مردم كه در پایان بازی در سطح شهر روان می شوند و به شادی و پایكوبی می پردازند.ازاین منظر فوتبال ، محلی مناسب برای برای ظهور «من اجتماعی »و«من نمایشی» است كه جرج هربرت مید و گافمن از آن نام می برند.
باید توجه داشت كه نه تنها ویژگی فرهنگی رویداد كارناوالی منجر به همگرایی گروهها بدون توجه به جایگاه طبقاتی و پایگاه اجتماعی آنان می شود، بلكه از یك سوی چنان كه سخن خواهد رفت، گروههای مزبور در چالش با فرهنگ رسمی و مظاهر آن به نوعی همنوایی گروهی دست می یابندو از سوی دیگر اهمیت ملی فوتبال با حضور همبسته و چشمگیری كه در آن مفهوم هویت گروهی و ملی یكی می شود، همراه است.خرده فرهنگ كارناوالی فوتبال در ایران خود را در قالب پرچم، لباس، آرایش، آرایه ،بوق و صدا، و استفاده از وسایل منفجره،رقص و پایكوبیهای مختلط، اختلال و آشوبگری موقت در نظم اجتماعی می نمایاند.از این روی می توان گفت كه گروه های اجتماعی در كارناوال می كوشند تا هویت خود را از طریق یك نمایش اجتماعی قوی به دست آورند. این هویت بر خلاف مفهوم «خود» آنگونه كه «آلن تورن» در جوامع غربی نشان می دهد،هویتی به هم پیوسته وجمع گراست.این هویت گروهی_فردی با ظاهر ساختن یك «من نمایشی»قوی،فردیت جو و هنجار شكن، از فرهنگ رسمی شالوده شكنی می كند و به خلق یك فضای جدید مبادرت می ورزد.بنابراین در این چشم انداز ویژه، بازیگری نقشی شالوده شكنانه از سوی گروههای اجتماعی به شكل گیری هویت متفاوتی می انجامد كه با هویت به هنجار فرهنگ رسمی متباین خواهد بود.
در نهایت از آنجا كه بنیان ،آنومیك بر آشوبیدن موقت نظم و نقادی آن است،این امر گاه به خشونت و نظم آشوبی هم می انجامد كه این امر با هوشیاری جامعه در عدم تبدیل خرده فرهنگ كارناوالی به یك ضد فرهنگ(بازتر شدن مفهوم فرهنگ) كاستی خواهد گرفت.در تقابل گفتمان رسمی و غیر رسمی، خرده فرهنگ كارناوالی به تعریض فرهنگ رسمی دست می یازد.و با تعریض ساختار فرهنگی جامعه مرتبط می شود.جوانانی كه پرچم ملی را بر دوش افكنده،می رقصند و می خوانند،دخترانی كه بر خلاف همیشه در خیابانها حضوری فعال شاد، آواز خوان و حتی حركات موزون دارند و گهگاه برخی از آنان گیسوان خود را به رنگ پرچم ملی ایران در آورده اند، پسرانی كه بر چهره شان رنگ پرچم ملی را زده اند، پوششهای متفاوت با پوشش معمولی و رسمی و كلاههایی كه بر سر نهادند و ما را با بازیگری نقشی فعال و هنجار ستیز(هنجار آفرین) روبرو می كند به واقع بر مبنای مكتب كنش متقابل نمادی عمل آنان می تواند به معنای جستجوی هویتی متفاوت نیز باشد.البته برخی از این نمادها متاثر از فرایند جهانی شدن فرهنگ در بستر فوتبال می باشند و برخی دیگر دارای كاركرد های متفاوت و بومی میباشند.اندوه شكست، همه این هویت نو خواسته را با چالش مواجه می سازد و از این روی با رفتاری حزن آلود و گاه خشن توام می شود.بر عكس شادی پیروزی بر استحكام هویت مزبور می افزاید و با رفتاری سر خوشانه همراه می گردد.
مسئله آن نیست كه ما بر تمام صورت های فرهنگ كارناوالی صحه بگذاریم بلكه باید به مسئله فاصله ی فرهنگ آرمانی و واقعی و شكاف آن توجه داشت به این دلیل نمی توان كارناوالهای فوتبال را تنها از منظر یك ضد فرهنگ لمپنیسم اجتماعی مشاهده نمود، بلكه كارناوالهای فوتبال در واقع گونه های یك خرده فرهنگ منتقد هستند كه در نتیجه بسته بودن مفهوم فرهنگ تبدیل به یك ضد فر هنگ می شوند.