آفتابنیوز : آفتاب: نمایشگاه "چشم درون" کمی عقبتر از عکاسی امروز است؛ عکاسی ما هر روز یک قدم به جلو حرکت و پنجرههایی را باز میکند. حالا اگر این اجازه و اعتماد را به عکاسهای خود ندهیم که خودشان را ابراز کنند به عکاسی ظلم کردهایم.
این نمایشگاه برآیندی از عکاسی ایران نیست، تا حدی ضعیف و عکاسی ایران هم با از قلم افتادن اسمهایی معرفی شده است.
یکی از ضعفهای این نمایشگاه اینست که بروشوری برای مراجعهکنندگان به آن وجود ندارد و یکی از قابلیتهایی که این نمایشگاه دارد این است که میتواند کتاب شود و اگر اجرا شود کار ارزشمندی خواهد بود.
این نمایشگاه بهرغم تمام فوایدی که داشت، اما جزو برنامههای دقیقه نودی بود.
اینها بخشی از گفتههای حسن سربخشیان - هنرمند عکاس و دبیر نخستین جایزهی عکس خبری سوره دربارهی نمایشگاه "چشم درون" که این روزها گالریهای موزهی هنرهای معاصر تهران را دربر گرفته است.
به گزارش ایسنا، سربخشیان عنوان کرد: تلفیق دید یک خارجی که ایرانشناس هم هست نباید نمایشگاهی را بهسمتی دیگر سوق دهد، زیرا وزن ۲۱۰ عکاس خیلی بیشتر از یکنفر است و اینکه ما یک نفر را در یک طرف و ۲۱۰ نفر را در سوی دیگر بگذاریم، درست نیست.
وی اضافه کرد: ریکاردو زیپولی عکاس خوبی است و کارهای خوبی هم داشت، اما پنجرههای او چیزی برای ما نداشت و فقط دو فریم عکس او تکرار شده بودند؛ ونیز خیلی زیباتر از اینها است.
سربخشیان اذعان کرد: در برگزاری این نمایشگاهها باید دید چه نتیجهای برای ما خواهد داشت و بعد به اجرای کارهای هنرمندان خارجی مانند زیپولی فکر کنیم زیرا این نمایشگاه به جای این که برای ما چیزی داشته باشد بیشتر به نفع ریکاردو زیپولی بود.
بهزعم سربخشیان اختصاص گالری اصلی موزه هنرهای معاصر تهران به عکسهای ریکاردو زیپولی درست نبود؛ هرچند عکسهای دیگر او کارهایی قرص و محکم با ترکیببندی قوی و رنگشناسی درستی هستند، اما دستکم من نتوانستم با عکسهای پنجرهی او ارتباط برقرار کنم.
وی افزود: اگر زیپولی بخواهد این پنجرهها را در کشورهای دیگر بهنمایش بگذارد، باید اشعار بیدل دهلوی را که با عکسهایش همراه کرده بود، به زبان آن کشور تغییر دهد و در این صورت باید بگویم من که متعلق به این کشور و با ادبیات آن آشنا هستم از آن اشعار و پنجرهها چیزی نفهمیدم و ارتباط با آنها بسیار سخت بود چه برسد به مردمی با زبان و گویشی دیگر.
او با تاکید بر اینکه چیدمان جدید نمایشگاه خیلی عالی است از آغاز افتتاح باید بههمین گونه میبود، گفت: اگر چیدمان نمایشگاه از ابتدا بههمین صورت بود، کار بسیار خوبی از آب در میآمد و جریان آن هم روشنتر بود. شاید اگر جایی مانند تالارهای میانی موزه را به پنجرههای ونیز زیپولی اختصاص میدادند به صورتی که تکراری در آنها وجود نداشت و نیمی از کارهای او ارایه میشد، خیلی بهتر بود.
سربخشیان باور دارد: "چشم درون" برآیند عکاسی معاصر نیست و اگر هم ضعیف باشد از سوی عکاسی است نه مرکز برگزارکننده است؛ امیدوارم استمرار این حرکت بتواند به تثبیت جایگاه واقعی عکاسی ما کمک کند.
او گفت: برای یک نمایشگاه این چنینی باید همه چیز از قبل مشخص باشد و زودتر اعلام شود تا مانند موجی نباشد که متوجه نباشیم چه موقعی آمد، اجرا و تمام شد، بلکه میتواند سر فرصت مانند دوسالانهای که قرار است برگزار شود و برای آن شورای سیاستگذاری و داوران مشخص شدهاند، انجام شود.
وی عنوان کرد: نگرانی من از اینست که نکند این نمایشگاه بهخاطر این باشد که برنامه را پر کند که اگر اینگونه باشد بیانصافی است، زیرا کارهای ارزشمندی در این نمایشگاه وجود دارند.
او این نمایشگاه را تصویر سال دیگری خواند و گفت: این کار خوب نیست، بلکه باید سختگیری بیشتری انجام میشد تا کارها به دیوار روند؛ اینکه از همهی انواع عکس در یک نمایشگاه باشد، جالب نیست. اشارهی سربخشیان به عکسهای فیلم بود.
بهتعبیر عکاس AP در ایران، در نمایشگاه "چشم درون" آنقدر تنوع زیاد است که باعث درهمریختگی شده است. اگر عکاسان قبل از اجرای این نمایشگاه خبر داشتند شاید میتوانستند انتخاب بهتری در آثارشان داشته باشند.
این عکاس خبری و مستند اجتماعی عنوان کرد: "چشم درون" در مجموع حرکت مثبتی است که شاید فقط از توان افرادی چون سیفالله صمدیان برآید، زیرا اگر کسی بتواند نمایشگاهی با این سازماندهی گسترده و استحکام برپا کند، نمایشگاه مثبتی را اجرا کرده است.
بهگمان وی، بهترین بخش نمایشگاه و عالیترین قسمت آن بخش عکاسان ناشناس بودند و با اینکه کسی از عکاس آنها خبر نداشت ولی آثار آنقدر گیرا و قوی بودند که "چشم درون" واقعی را میتوان در آنها دید؛ ۲۰ عکس موجود در آنها بسیار عالی بودند که ارزش فوقالعادهای دارند.
این هنرمند عکاس ادامه داد: جمع کردن ۲۱۰ عکاس ایران در یکجا کار مثبتی است و امیدوارم که بعد از ۳۰ سال برنامهای تنظیم شود که اگر قرار شد بهعنوان مثال در سال ۸۷ برنامهای به این شکل اجرا شود، عکاسان براساس شناسنامهی کاری و براساس کیفیت آثارشان از فیلتری که شامل کارشناسان است، عبور داده شوند.
حسن سربخشیان اضافه کرد، اگر در سال یک نمایشگاه آبرومندانه به این شکل داشته باشیم که بتواند جایی مانند موزه هنرهای معاصر تهران را مجاب کند که حتما باید اجرا شود، خیلی خوب خواهد بود، زیرا عکاسان از قبل میدانند و بهترین اثر خودشان را برای شرکت در نمایشگاه انتخاب میکنند.
به اعتقاد او، خیلی از عکسهایی که در این نمایشگاه نشان داده شده بود با سرعت و عجولانه انتخاب شده بود و چارهای جز این هم نبود. به دلیل نبود تکرار در عکسهایی از جنگ و انقلاب و... عکاسان میتوانند آثارشان را براساس آرشیوی که در همان زمان در اختیار دارند، کاری را انتخاب کنند و کنار بگذارند، زیرا عکسهای درخشان آن زمان مشخص است و شاید کمتر از یکصد عکس باشد.
اینکه افراد با تجربه و پیشکسوت در کنار افراد کم تجربه و دانشجویی که در ابتدای راه هستند، اثر ارایه کردند مزیت مورد اشارهی سربخشیان در نمایشگاه چشم درون است.
این هنرمند عکاس همچنین با اشاره به حضور دانشآموزان در این نمایشگاه گفت: دانشآموزانی که به این نمایشگاه میآمدند، در موزه پراکنده میشدند و متاسفانه هیچ کسی نبود که برای آنها توضیح دهد و شاید اگر چهار نفر از دانشجویانی که از عکاسی اطلاعاتی دارند در آنجا حضور داشتند و برای این دانشآموزان اطلاعاتی را ارایه میکردند، این دانشآموزان در سالهای آینده عکاس میشدند.
سربخشیان اضافه کرد: همچنین اگر آموزش و پرورش شرایطی را فراهم میکرد که روزانه ۲۰۰ دانشآموز به نمایشگاه میآمدند، میتوانستیم شاهد اتفاق مهمی باشیم، زیرا هر کدام از آن دانشآموزان میتوانستند خانوادههایشان را به آنجا بیاورند.
او با اشاره به اینکه در یک نمایشگاهی چون "چشم درون" و نمایشگاه سالانه عکس ایران، جای آموزشهای کارگاهی خالی است، متذکر شد: برای این آموزشها هر روز عکاسی میتوانست کارگاهی را بهصورت چرخشی در گوشه و کنار موزه برگزار کند که هر روز ۱۰ یا ۲۰ نفر بتوانند در آن شرکت کنند که از این راه کسانی به عکاسی علاقمند میشدند و بیشتر پیگیری میکردند.
سربخشیان گفت: ما به این اقدامات در کنار نمایشگاه نیازمندیم و اگر نتوانیم این کارها را سازماندهی کنیم، درجا خواهیم زد و با وجود اینکه تعداد عکاسان بیشتر میشوند، ولی این کار به متن جامعه باز نمیگردد.
او تصریح کرد: دانش آموختههای عکاسی در ایران بسیار زیادند ولی وقتی عکاسی به جامعه بازنگردد، حتا اگر اکسپوی عکس هم برگزار کنیم، نتیجهای نخواهد داشت.
او افزود: ضروری است دستکم برای این کارها بستر مناسب را فراهم کنیم که هم اکنون هم بهترین امکان را از دست دادهایم که بهراحتی نمیتوان جایگزینی برای آن پیدا کرد.
به عقیدهی او، اگر در کار عجله نبود، کوریتور نمایشگاه میتوانست برنامهریزی بهتری کند و این کار از عهدهی او بر میآمد.
سربخشیان گفت: در چنین جاهایی باید موجی را ایجاد کرد، اینکه مدام بگوییم عکاس ۱۶۵ سال پیش وارد ایران شده است، هیچ نتیجهای نخواهد داشت و ما هم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، زیرا همیشه گلهمندیهای خودمان را بیان میکنیم، ولی هیچ پیشنهادی برای بهبود وجود ندارد و اساسا هیچ راهی را هم نمیرویم.
وی اذعان کرد: کتابی که موزه ماکت آن را در نمایشگاه گذاشته و امیدوارم بهزودی چاپ شود، با توجه به این که خیلی دیر انجام شد، اما کار فوقالعادهای است، زیرا عکسهایی در آن وجود دارد که شاید خیلیها حسرت دیدن عکس اصلی آنرا داشته باشند.
سربخشیان گفت: اگر بخواهیم جایگاه عکاسی ایرانی را مشخص کنیم، باید عکسهایی که از ۱۴۰ سال پیش در گنجینه موزه قرار دارد را شناسایی کنیم و به معرض دید بگذاریم، زیرا نگهداشتن آنها در گنجینه با اینکه ارزش افزوده میآورد، فایدهای برای جامعه ما نمیتواند داشته باشد.
این هنرمند عکاس در ردهبندی بخشهای اجرای نمایشگاه اذعان کرد: از جهت دلبستگی من بهعنوان یک عکاس ایرانی، بخش قاجار رتبه اول در همان ردیف گنجینه عکسهای خارجی قرار داشت که برای افرادی که دنبال آثار کلاسیک هستند شانس خوبی بود تا بتوانند آنها را ببیند.
وی اضافه کرد: تاکنون دوبار برای دیدن عکسهای قاجار و گنجینه عکسهای خارجی رفتم و در مجموع چهار بار از نمایشگاه بازدید کردم، زیرا باور دارم ارزش این نمایشگاه آنقدر زیاد است که هر کس وقت زیادی برای آن بگذارد و بیشتر در جریان اتفاقات دور و بر خود قرار میگیرد.
او گفت: فکر میکنم گنیجنهای این چنینی کمتر در کشورهای دیگر حداقل همسایگان ایران وجود داشته باشد و از این بابت باید به موزه تبریک گفت و امیدوارم بهزودی شاهد جلوه بعدی آن باشیم؛ چنانچه عکسهای دیگری وجود داشته باشد.
حسن سربخشیان درباره کوریتوری نمایشگاه توضیح داد: کوریتور یک مجموعه، گاهی اوقات تلاش دارد تا یک جریان را راه بیاندازد، بهعنوان مثال موزه هنرهای معاصر تهران تصمیم میگیرد کاری را در وقت محدود انجام و اختیار تام آن را هم به شخص خاصی میدهد که این کار را انجام دهد، من شخصا بهعنوان یک عکاس نمیتوانم به این کار خرده بگیرم، زیرا موزه برای خود کارشناسانی دارد که براساس برنامههایی کار را پیش میبرند و این قابل احترام است و در نهایت هم به سود جامعهی عکاسی ایران خواهد بود، اما زمانی هم شکل ماجرا فرق میکند و قرار است عکاسی ایران را معرفی کنیم.
او اضافه کرد: در این نمایشگاه عکاسی ایران با از قلم افتادن اسمهایی معرفی شده است و تصور میکنم عکسهایی که عکاسان دادهاند اگر وقت بیشتری داشتند تکراری نمیشد، زیرا تکرار باعث میشود که اعتراض کنیم و بگوییم این چه نمایشگاهی است که عکاسان یک اثر توانستند بدهند ولی در نهایت کیفیت مورد انتظار را هم ندارد.
او افزود: این مسائل بهخاطر مسؤولیتی است به صمدیان واگذار شده و من فکر میکنم بهتر از این میتوانست برگزار شود که از این بابت نمیتوان نقشی را برای موزه تصور کرد، مگر اینکه بخواهیم بخش هنرهای تجسمی و شاخهای که زیر مجموعه وزارت ارشاد است را به این ماجرا وارد کنیم که سهم عکاسی چیست؟
سربخشیان تصریح کرد: اختصاص نمایشگاهی این چنینی به عکاسی، صرف اینکه حقش است تا حدودی نسبت به درصد تاثیرگذاری که بر زندگی اجتماعی انسان معاصر دارد، کم است.
بهزعم او، در این زمان محدود این نمایشگاه کار قابل قبولی است و شاید کوریتور هم از آن راضی نباشد، اما در نهایت اگر برنامهریزی درست و منظم و از قبل تعیین شدهای بود خیلی از این کارهای ضعفها نبود.
این هنرمند عکاس عنوان کرد: عکاسانی که در یک نمایشگاه گروهی شرکت میکنند، هیچ نظری نمیتوانند بدهند و با اعتماد بهفرد مسؤول، عکسشان را ارایه میکنند تا در نهایت هر دو طرف راضی باشند، ولی زمانی هم وجود دارد که تمام اختیارات به فردی داده میشود و آن فرد این کار را انجام میدهد که نهایتا عکاس بهعنوان صاحب اثر اعتراض میکند و شرکت نمیکند.
حسن سربخشیان در ادامه گفت: وقتی میخواهیم کار درستی را در حد نمایشگاههای استاندارد انجام دهیم، نباید کوچکترین اتفاقی را اعمال کنیم و باید همیشه آنقدر انتظارها را بالا ببریم تا هیچ اشتباهی رخ ندهد و اعتراض من به خاطر انتظار زیادی است که از ماهیت موزه هنرهای معاصر دارم نه کارهایی که برای عکس کرده است.
او افزود: اگر جریان عکاسی معاصر را قبول داشته باشیم، درمییابیم این عکاسی، توانایی و خواستههایش آنقدر بالاست که هنوز خواستههای خود را ابراز نکرده و در واقع هنوز فرصت بروز پیدا نکرده است.
وی تاکید کرد، عکاسی در ۳۰ سال گذشته آنقدر تاثیرگذار بوده است که هنوز شاید به اندازه ۱۰ درصد خواستههایش نتوانسته حق خود را بگیرد.
این هنرمند عکاس اذعان کرد: تلویزیون برای برنامههایی که میسازد پول میپردازد و خیلیها هم عکسهای عکاسان را نشان میدهند ولی به آنها پولی نمیدهند مگر عکس آنها برنامههایشان را پر نمیکند؟
سربخشیان گفت: اگر سطح انتظارات خود را بالا نبریم و دقت نکنیم در آخر همین وضعیت را خواهیم داشت و این شاید تا حدودی تقصیر خود عکاسان هم باشد، زیرا اگر آنها جدی بگیرند، جامعه هم مجبور میشود جدی بگیرد، چراکه عکاس هنوز خواستههایش را بیان نکرده است و هنوز به آن اتفاقی که باید برسد نرسیده است.
وی ادامه داد: نمونههای مشابه این نمایشگاه در همه نقاط جهان برگزار میشود و عکاس ما هم با تمام سختیهایی که وجود دارد، به تنهایی این کار را انجام میدهند که بخشی از آن برعهده مرکز هنرهای تجسمی است و بودجهیی هم که برای این کار در نظر گرفت شده، حق هر کسی است که از آن استفاده کند در اینجا یک حلقهی مفقوده بین این مجموعه و عکاس وجود دارد که باید کشف شود.
بهزعم وی، نمایشگاه "چشم درون" به شرطی ماندگار میشود که اولا کتاب آن چاپ شود، زیرا نمایشگاه بهخودی خود پس از مدتی از خاطرهها حذف و با آمدن نمایشگاه بعدی فراموش میشود که شاید به خاطر اتفاقات در عرصه عکاسی است که سریعتر از سایر هنرها درحال پیش رفتن است و شاید به جهت نوع فرآیندی که در تولید عکاسی موجود است و یا تنوع و تکثر در دید باشد. همچنین افرادی هم در نمایشگاه شرکت کردهاند مانند رضا کیانیان و عباس کیارستمی که پیشتر خود را عکاس معرفی میکند که عکاس جدی نیستند و اینها ماجراهایی است که افراد مختلف را به خود جذب میکند و از مزیتهای جامعه عکاسی است.
سربخشیان اضافه کرد: عکاسان فقط میتوانند گله کنند و فقط خواستههایشان را بالا ببرند و امیدوارم گوش شنوایی هم باشد که آن ها را بشنود چنانچه ما این خواستهها را نداشته باشیم فردی که این سرمایه و بودجه و امکانات در دست اوست به همین بسنده میکند و اگر این انتظارات بالا نرود بههمین شکل باقی خواهد ماند. ضروری است این خواستهها را بهصورت درست برای دیگران بگوییم و دلیل منطقی بیاوریم تا آنها نتوانند آن را نفی کنند.
وی اضافه کرد: بخش آثار نیکول فریدنی خیلی دیر انجام شد و آثارش هم کم بود و دستکم میتوانست بیشتر از این باشد، ولی کار خوبی بود و ارزش این را داشت که انجام شود.
او اذعان کرد: کارهای جوادی و کورنگ بهشتی کار خوبی بودند و فکر میکنم بهشتی به دید خوب و خلاقانهای در کارهایش رسیده است، زیرا از موضوعات بسیار ساده عکسهای بسیار بدیع میگیرد که از کمپوزسیون و ترکیببندی قوی برخوردار است.
حسن سربخشیان در پایان گفت: به همه این اتفاقات - نمایشگاههایی همچون "چشم درون" - نیاز داریم که اگر شکل نگیرند این استخوانبندی محکم نخواهد شد و ضرورت دارد آنقدر زیاد باشند که به ثبات برسند.