حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان در همایش صدسالگی حوزه علمیه قم به توضیح اثر جدید خود پرداخت و گفت: هنوز در قم اخباریها هستند و جناحهای ولایی در این شهر فراوانند که به قوت کار خود را پیش میبرند و ابزار آنها نشر کتاب است.
او با اشاره به گزارش خود در سال ۹۶ راجع به مهاجرت علمای نجف به قم بیان کرد: میخواستم روی این گزارش کار شود که کار مشخصی تا این لحظه نشده، اما یک سری کارها در جریان است. برای صدمین سال تاسیس حوزه، مجلات و کارهای اسنادی در دست اقدام است و امیدواریم انجام این کار کمکی به حوزه باشد که نسبت به نقاط ضعف و قوت خود واقف گردد و در این کارها نیز خودسانسوری صورت نگیرد.
کارشناس تاریخ اسلام با تاکید بر لزوم بیان واقعیتها بدون سانسور تصریح کرد: مردمی که به عشق قم انقلاب کردند و به این شهر امید داشتند باید در جریان این فعالیتها قرار گرفته و مشخص شود نقاط ضعف و کمبودها چه بوده است. از بزرگان نقل است که گفته اند در کتابهای شرح حال فقط ما نقاط قوت را میگوییم و از خود تعریف میکنیم.
او گفت: صدها موضوع برای پژوهش در حوزه وجود دارد. ما با جریان روشنفکری چطور برخورد کردیم؟ اطلاعیهها و فتواها و بیانیهها چطور بود؟ حوزه با شریعتی چه برخورد کرد؟ پژوهش در این موضوعات ممکن است سبب خوشامد و یا ناراحتی افراد شود، اما نباید دچار خودسانسوری شویم.
جعفریان درباره کتاب صدسالگی حوزه گفت: ما مجموعه مقالاتی را در باره حوزه در اولین گام منتشر کردیم و برخی ز اینها خاص بود. اما برخی از آنها یک نگاه عمومی به اوضاع و احوال بود. اولین مقاله راجع به میرزا مهدی بروجردی با تعبیر پیشکار است. الان به جای پیشکار از عنوان رئیس دفتر استفاده میشود. ایشان پدرزن آیت الله گلپایگانی و مولف است. مقالهای از آیت الله محقق چاپ شده و ایشان در نوشتن احتیاط کردهاند. خاطرات خوبی راجع به شعر و ادب در قم دارند و فکر میکردند همه شعرها را نمیشود گفت و صورتی از این شعرها را بیان کرده اند. دو مقاله سندی داریم و یک تاریخ نگار حوزه قم شیخ محمد راضی است. او آثارالحجه را منتشر کرد و بعد از انقلاب اصلا این کتاب چاپ نشد. مقالهای در این خصوص داریم. تاریخ طبری قم همین کتاب آثارالحجه است. مقالهای از آیت الله سروش داریم که در آن به دیدگاه حاج شیخ پرداخته که مقالهای بسیار مهم است. مجموعهای از اسناد حاج آقا مرتضی حائری داریم که این را خود من گزارش کردهام.
آیت الله محقق داماد: یکی از مشکلات حوزه وابستگی به دولت و حکومت است
آیت الله سیدمصطفی محقق داماد هم گفت: حاج شیخ عبدالکریم حائری به دلیل آنکه جایگاه روحانیت در جامعه را رو به تباهی دید در قم ماند و تاکید داشت تا حوزهای مبتنی بر عقلانیت، علم و اخلاق شکل دهد. او بر جدایی حوزه از سیاست تاکید داشت و توانست بار دیگر روحانیت را در قلب مردم جای دهد.
او با استناد به تاریخ حوزه علمیه قم تصریح کرد: قم هیچگاه جای افراد تندرو نبوده است. این شهر محل درس و اعتدال بوده است. حتی کسانی که در زمان آیت الله بروجردی تندروی داشتند، توسط ایشان از قم اخراج شدند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با تاکید بر لزوم حفظ نقش نظارتی علما در جامعه افزود: آیت الله بروجردی در متن سیاست دخالت نکرد، اما دستگاه سیاست از او میلرزید. پدرم میگفت آقای بروجردی هیچ وقت سیاستمداران را به صورت خصوصی نمیپذیرفت. همیشه به من و حاج آقا روح الله میگفت تا در جلسات باشیم. روزی آقای اقبال به قم میآیند. آقای بروجردی بالای مجلس نشسته بوده و آقای اقبال وارد میشود و همانجا نزدیک در ورودی مینشیند. آقای بروجردی قبلش اعتراض به اصلاحات ارضی میکنند و شاه آقای اقبال را فرستاده بود که آقای بروجردی را همراه کند. اقای اقبال میگوید این موضوع در همه کشورهای مسلمان اجرا شده و فقط ما عقب هستیم. پدرم میگفت آقای بروجردی طوری ساکت بود که یعنی من نمیشنوم. سخن که به اینجا رسید گفت چه میگویند؟ حاج آقا روح الله گفته بود، میگویند در همه کشورهای اسلامی اصلاحات ارضی اجرا شده است. آقای بروجردی جواب میدهند در آن کشورها اول جمهوری شده و بعدا اصلاحات ارضی اجرا شده است. تا آقا این را میگویند ایشان کلاه را برداشته و میروند.
او تصریح کرد: قدرت آیت الله بروجردی در این بود که ناظر بر سیاست بود. در دوره حاج شیخ عبدالکریم فقط یک روحانی و آن هم شیخ عباس فراهانی به ثبت اسناد میرود. چون طلبهها قرار بود با قناعت استقلال خود را حفظ کنند. من الان هم مخالف پول گرفتن حوزه از دولت هستم. حوزه باید با بودجهای که مردم با طیب خاطر میدادند بگردد.
آیت الله محقق داماد با اشاره به اثر جعفریان افزود: ظاهر کاری که جعفریان انجام داده از کارهای نادر در موضوع حوزه علمیه قم است. در هفده ذی القعده هر سال در وفات حاج شیخ مجلسی برگزار میشد. من در آن زمان کلاس ششم ابتدایی بودم. از حوزه فقط واعظی به نام شیخ مرتضی انصاری بود که به منبر میرفت و درباه تاسیس حوزه و قم سخن میگفت. من به دلیل موقعیت خانواده خودم از خانواده ام و پدرم درباره حوزه و حاج شیخ میشنیدم. قصههای حاج شیخ هنوز در سال ۱۳۳۰ بر سر زبانها بود. اما کتابی که به این صورت از وضع حوزه بگوید نداشتیم. کتاب ریحان اردکانی نیز شرح مختصری از زندگی طلاب گفته بود. اما در این کتاب مقالات ارزندهای منتشر شده است.
فلسفه تاسیس حوزه توسط آیت الله حائری
او با اشاره به مقاله خود در کتاب «صدسالگی حوزه قم و مسائل جامعه ایران» گفت: من موظف به نوشتن درباره نشاط ادبی در قم بودم و در این زمینه امر آقای جعفریان را اطاعت کردم. هنوز میشد مطالبی بنویسم که مصلحت نبود منتشر شود و آنها باید سینه به سینه فقط نقل شود. اما در این کتاب جای مطلبی درباره چرایی چگونگی تاسیس حوزه قم خالی است. آن زمان حوزه عظیم نجف و حوزههای کوچکی مانند مشهد و یزد بود. چرا حاج شیخ به این موضوع اهتمام داشتند؟ حکمت اولیه تاسیس حوزه باید مورد پژوهش قرار گیرد.
استاد حوزه و دانشگاه درباره انگیزه تاسیس حوزه قم گفت: در خانواده و بیت ما اسنادی وجود داشت که باید حفظ میشد، ولی نشد. اما جسته و گریخته اسناد شفاهی و کتبی وجود دارد. شما میدانید که مرحوم شیخ عبدالکریم به دعوت بزرگان اراک به این شهر رفته، ولی بعد از چند سال از اراک دوباره به عراق رفت. جالب این است که نوشتههایش را در اراک گذاشته و به عراق رفته است.
او گفت: زمانی که رئیس بازرسی کل کشور بودم، منشی گفت شیخی آمده و ملاقات خواسته است و گفته اگر ایشان به من ملاقات بدهند هدیهای برای ایشان دارم. تعجب کردم. شیخی وارد شد و گفت من مهدوی لنجرودی هستم. لنجرود روستای خنکی اطراف اراک است. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تابستان به این روستا میرفته و منزل این فرد را اجاره میکرده است. وقتی دوباره به عتبات برگشته نوشته هایش را در گنجهای در دیوار قرار داده است. یکی از نوشتهها را با خود آورده بود. گفت مشکلی دارم که اگر حل کنی به تو میدهم که از آن نسخه برداری. دیدم خط حاج شیخ است. یک دوره تقریر درس شیخ محمد فشارکی و آن هم مباحث عقلی بود.
آیت الله محقق داماد ادامه داد: در همه نوشتههای حاج شیخ در بالای صفحهها «یا، ولی الله ادرکنی» نوشته شده و دیدم این نشانه را هم دارد. از او کارش را پرسیدم. پسری داشت که معاون برنده جائزه صلح نوبل، عبدالسلام بود. کلیههایش از کار افتاده بود. برادر دیگری داشت که میخواست به آنجا برود و یکی از کلیههایش را به برادرش بدهد. دادگاه انقلاب این فرد را ممنوع الخروج کرده بود. از جزوات کپی گرفتم و کپی را به او دادم. گفتم این برای ما و ملک ماست. سپس آن را به عموی خود دادم.
مخالفت حاج شیخ با یک اعدام
او افزود: سخن این است که چرا حاج شیخ به اراک برگشته است؟ نامهای از پدر آیت الله ستوده در بیت ما هست. ایشان به حاج شیخ نوشته چرا بر نمیگردی؟ ایشان در جواب نوشته است دفعه اول که به اراک آمدم به دعوت عدهای از ثروتمندان این شهر آمدم. آنها از میرزای شیرازی خواستند و من آمدم. خوشم نمیآمد که زیر فرمان آنها باشم. دلم میخواست مستقل باشم و حوزه مستقلی داشته باشم و از اینکه زیر فرمان چند نفر باشم ناراحت بودم. میزبانان ایشان فوت میکنند. آنها که فوت میکنند آقایان اراک دوباره از ایشان دعوت میکنند و ایشان به اراک میرود.
استاد حوزه و دانشگاه درباره حضور موسس حوزه علمیه در شهر قم گفت: در زمان حضور حاج شیخ در اراک، مردی خادم مسجد بوده و، چون صدای بلندی داشته هرکسی چیزی گم میکرده به او میگفته تا در بازار جار بزند. چون پیراهن بلند میپوشیده به او عرب جارچی میگفتند. شبی باران زیادی در اراک میآید و آب وارد مسجد شده و قرآنها را گلآلود میکند. خادم قرآنها را جمع میکند و در گونی میکند تا در رودخانه بریزد. در مسیر خود میبیند که در بازار آتش روشن کردهاند. اجتهاد میکند که چه این را در آب بریزیم و چه در آتش فرقی نمیکند. ما میخواهیم زیر پا نماند. تا اینها را در آتش میریزد، یکی داد میزند که قرآن آتش میزنی؟ میگوید اینها گلی شده میخواستم به آب بدهم. دور این فرد را میگیرند و کتک مفصلی به او میزنند. اما «عشاق حورالعین» میگفتند ما باید این را بکشیم تا از این رهگذر به جنات برسیم. بازار را میبندند و کم کم همین متدیان خیلی تند، اجازه بازکردن دکانها را نمیدهند. موضوع به روستاهای اطراف میرسد و دسته سینه زنی راه میافتد که باید این فرد کشته شود. عرب جارچی به خانه فرید اراکی یکی از علماء آنجا پناه میبرد. تا اینکه مردم در تلگراف خانه بست نشسته و به رئیس الوزراء تلگراف میکنند. او مینویسد که این موضوع با علماء است. در مسجد جامع همه علماء شهر جمع شده و فتوای اعدام این مرد را مینویسند. شیخ عبدالکریم هم در جلسه بوده است. برگه را اول برای ایشان میآورند تا امضاء کند. ایشان میگوید به من چه امضاء کنم؟ مگر من آمده ام کسی را اعدام کنم؟ کسی که در جلسه بود برایم نقل کرد که من جلو نشسته بودم. مردی که خیلی حاد بود، گفت عجب پس شیخ عبدالکریم هم بله!
او ادامه داد: به کسی که روشنفکر بود بابی میگفتند. شیخ عبدالکریم از مسجد بیرون میآید. چون او گفته بود چه کسی دیده که این قرآن آتش بزند، مردم دسته میگیرند که «خودم دیدم، خودم بودم». به در خانه آشیخ میروند. ایشان میگوید من چه کاره هستم که کسی را اعدام کنم. این مردم به خانه آن پیرمرد رفته و فرد را اعدام میکنند. ایشان بعد از این موضوع به قم میآید.
چرا حاج شیخ در قم ماند؟
آیت الله محقق داماد گفت: بعد از حضور ایشان در قم نامهای از میرزای شیرازی کوچک در بیت ما وجود دارد که به ایشان نوشته من پیر شده و حوزه رئیس ندارد. به نجف بیایید. شما اینجا مقلد دارید. طلاب هم به شما علاقمند هستند. آشیخ نامه را نشان خانواده داده است. به ایشان نوشته بودند من اوضاع ایران را در تباهی میبینم و راه حلی برای آن نمیبینم مگر اینکه حوزهای در اینجا تاسیس شود و این حوزه موفق باشد که جلوی این تباهی را بگیرد. من لازم میبینم که شما به ایران بیاید. ایشان جواب میدهند که شما به تکلیف شرعی خود عمل کنید.
او با طرح این پرسش که «این تباهی چیست؟» ادامه داد: این استنباط خودم است. به نظر من ظاهرا ۱۳ سال از اعدام شیخ فضل الله گذشته و تمام اوضاع علیه روحانیت بوده است. هم طرفداران مشروطه و هم مخالفان مشروطه علیه روحانیون بودند. شیخ فضل الله یکی از شاگردان ممتاز شیخ انصاری بوده است. کار به جایی میرسد که یک فقیه اعدام میشود. در اینجادر هر صورت آخوند بدنام شد. حاج شیخ به این نتیجه میرسد که اگر حوزهای تاسیس شود که سواد و عقل و اخلاق در آن باشد و کاملا از سیاست جدا باشد، روحانیت دوباره در قلب مردم وارد میشود.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: ایشان معتقد بود که اگر طلاب وارد سیاست شوند دوباره همان بدنامی ایجاد میشود. ایشان زمانی حوزه را تاسیس میکند که به گفته امام اگر ماشین خراب میشد به طلبه میگفتند پایین بیا که به خاطر تو است. مرحوم آل طاهای واعظ مطلبی را نقل کردند که شیخ عبدالکریم به دیدن آشیخ محمد ارباب یکی از علماء میرود. آقای ارباب میگوید ریش ما در جنگ مشروطه و استبداد آلوده شده و ما در بین مردم آبرویی نداریم که حوزه داشته باشیم. گاهی چند طلبه میآیند و درس میخوانند و میروند. اما شما در سیاست دخالت نکردی و شما فقط میتوانی اینجا تشکیل حوزه بدهی.
او تصریح کرد: بعد از این چهل سال ما درستی تحلیل ایشان را میبینیم. حرفها و نصیحتهای ایشان به طلبهها هم موید این است. او به طلبهها توصیه میکرده که ازدواج موقت نداشته باشید. مراقب زنان خود باشید. ایشان روزی در درس گفته بود «طلاب! ازدواج موقت نکنید که خانمتان ناراحت شود». یکی داد میزند که یاد خلیفه دوم به خیر. حاج شیخ میگوید اگر مخالفت ایشان هم برای این کار بوده، کار خوبی کرده است.
آیت الله محقق داماد افزود: در زمان ایشان ضد فلسفه بودند. طلبهای به نام اقای طبسی به نقل از پدرش برای ما گفت که پدرم صبح زود حاج شیخ را میبیند. حاج شیخ به پدرم گفته بود شما به درس فلسفه فلان آقا میروید؟ پدرم گفته بود بله. حاج شیخ گفته بود شنیدم استاد شما میخواهد به خاطر فقر از قم برود. این مبلغ را به ایشان بدهید که از قم نرود. او میخواسته در آن شرایط متهم نشود، اما اینگونه از طلاب و فضلاء حمایت میکرد که قم را ترک نکنند.
او به ادبیات دوستی حاج شیخ عبدالکریم اشاره کرد و گفت: یکی از ویژگهای شیخ توجه به ادبیات فارسی بود. ایشان حتی در شبهای ماه رمضان که در نجف بوده در حجره نظامی گنجوی میخوانده است. خانم امام هم گفته امام غزلی میگویند. برخی از طلاب به آشیخ مرتضی میگویند چرا باید یک روحانی غزل بگوید؟ ایشان میپرسند مگر حاج آقا روح الله چه گفته است؟ میگویند گفته است «سزد ز دانهی انگور سُحبهای سازید/ برای رفتن میخانه استخاره کُنید». حاج شیخ میگویند به ایشان بگویید در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: از ایشان استفتاء میشود که مثنوی بخوانیم یا خیر. ایشان میگویند اگر نمیفهمید نخوانید.
استاد رضا مختاری: استقلال چالش امروز حوزه قم است
حجت الاسلام و المسلمین رضا مختاری در نشست بررسی کتاب «صدسالگی حوزه قم و مسائل جامعه ایران» که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، گفت: فشارهای رضاخان و مشکلات پیش آمده حوزه را با چالش فروپاشی روبرو کرده بود. اما امروز مسئله حوزه، فروپاشی نیست بلکه از دست رفتن مرجعیت حوزه علمیه قم و کم شدن اعتماد مردم، خطر است.
او افزود: در صد و بیست سال اخیر از باب تقدیر یا تدبیر، حرکات بسیار خوبی در حوزه انجام شده که وقتی اینها را کنار هم میگذاریم به درست بودن آنها صحه میگذاریم. این حرکت از آمدن آقای حائری از کربلا به سمت ایران شروع شد. ایشان در سال ۱۳۰۰ به قمی میآیند. علمای قم متوجه میشوند ایشان از آنها افضل است. ایشان را نگه میدارند و حاج شیخ را به مردم معرفی کردند.
مدیر موسسه کتابشناسی شیعه ادامه داد: بارها آیت الله شبیری گفتند علمای قم در ورود حاج شیخ عبدالکریم بزرگواری کردند. اگر اینها هوای نفسانی داشتند حاج شیخ را مزاحم خود میدیدند. بعد از تاسیس حوزه نیز حاج شیخ خیلی خون دل خوردند. اینطور نبود که علمائی مانند رفیعی قزوینی و آقای شاه آبادی و ابو المجد اصفهانی همینطور به قم بیایند. ایشان علاوه بر دعوت از علما، طلاب را نیز تشویق میکردند.
او گفت: آقای مبارکهای میگوید از اصفهان برای تحصیل به قم آمدیم. در مدرسه آقای روحانی که هنوز هم هست، حجره گرفتیم. فردای آن روز آقای حاج شیخ عبدالکریم به حجره ما آمد. این عالم بزرگوار به دیدار طلاب میروند تا آنها را تشویق کنند. حاج شیخ، از میرزا هاشم خراسانی میخواهد به حوزه قم کمک مالی داشته باشد.
مختاری ادامه داد: حاج شیخ عبدالکریم همه گونه تدبیر را برای حفظ حوزه قم به کار گرفت. حتی در پاسخ کسی که منکر رجعت شده بود، آنقدر مدبرانه برخورد کرد که این موضوع حل شود. گفت من خودم معتقد به رجعت هستم و رجعت عقیده ما است. منتهی این ضروری فقه است و ضروری دین نیست که اگر کسی منکر آن شد از دین خارج شود. آسید محسن امین که از دمشق به قم آمده از عقل و درایت حاج شیخ خیلی تعریف میکند.
حفظ حوزه، در خفقان رضاخانی
او افزود: بعد از فوت آیت الله حائری، آیت الله صدر، پدر امام موسی صدر به نجف رفت تا آقای اصفهانی که در نجف اقتدار داشت برای تقویت حوزه قم دعوت کند. ایشان میگوید حوزه نجف مهمتر است و باید حفظ شود. اما این مراجع ثلاث حجت، صدر و خوانساری با تدبیر حوزه را نگه میدارند. آقای حاج شیخ عبدالکریم آنقدر از حفظ حوزه ناامید بود که آقای صدر را از مشهد به قم دعوت میکند؛ و به ایشان و آقای خونساری و آقای حجت میگوید اگر شما تا یک هفته بعد از وفات من حوزه را حفظ کنید من در آن عالم دعاگوی شما هستم. آیت الله شبیری میگفت پدر من از بقای حوزه مایوس بود.
این محقق دینی گفت: در سال ۱۳۱۵ شمسی، نهایت دوره خفقان رضاخان بود. حوادث گوهرشاد به وجود آمد. آن سال شهید مدرس به شهادت میرسند. نهایت فشار رضاشاه بر حوزه وجود داشته است. پدر آقای شبیری استخاره میگرفته که از قم به کجا برود. به او گفته میشود برای بقاء در قم هم یک استخاره بگیرید. این آیه میآید که أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ. با همین استخاره در قم میمانند.
او افزود: آقای حائری ۱۷ ذی القعده از دنیا میروند. گفته بود اگر بنا باشد حوزه از هم نپاشد باید تا ماه رمضان حفظ شود. آقای شبیری وقتی که حوزه متلاشی نمیشود عهد میکند که هرسال ماه شعبان سور بقاء حوزه را بدهند. بعد از اینکه حوزه حفظ میشود آقای شبیری به دوستان خود سور میدهند. هنوز آیت الله العظمی شبیری این سور را میدهند. این سور به شکرانه حفظ حوزه بوده است.
شاه میخواست مرجعیت به نجف برود
مختاری ادامه داد: علمای ثلاث بعد از فوت آقای حاج شیخ عبدالکریم و نظر آقای اصفهانی با هم جلسه میگیرند و آقای بروجردی را به قم میآورند. این هم فداکاری میخواهد. کسانی که مرجعیت دارند ایشان را دعوت میکنند و جای خود را به ایشان میدهند. یکی مسجد خودش را در اختیار ایشان میگذارد. به او میگویند چرا چنین کاری را کردی؟ میگوید تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ. همه پشت سر ایشان به نماز میایستند. امام رسما به درس آقای بروجردی میرفت و تا مدتها همراه ایشان میرفت. آقای بروجردی برای زیارت به مشهد سفر میکنند. عدهای از جمله آقای حائری دایی آقای محقق داماد و خود آیت الله داماد برای تثبیت حضور ایشان در قم، به همراه ایشان میروند تا حوزه قم تحکیم و تثبیت شود. اینها خودشان درس خارج داشتند، اما همراه آقای بروجردی رفتند تا جایگاه ایشان تثبیت شود.
او افزود: بعد از وفات آقای بروجردی باز علماء تدبیر کردند که مرجعیت در قم بماند. شاه میخواست این مرجعیت به نجف برود. به آیت الله حکیم تلگراف زد و فوت آقای بروجردی را تسلیت گفت. اصلا به علماء قم تسلیت نگفت. آیت الله داماد، امام و سید رضا صدر منزل آقای مصطفی خوانساری جمع میشوند و تصمیم میگیرند از آقای صفایی خوانساری دعوت کنند تا از تهران به قم بیاید. اقای خوانساری میگوید استخاره کردهام خوب نیست و حالم هم خوب نیست.
بزرگان فداکاری کردند که حوزه بماند
مدیر موسسه کتابشناسی شیعه تصریح کرد: بزرگان فداکاری کردند که حوزه بماند تا در برابر استعمار و استبداد دینداری مردم بماند. امام و روح الله کمالوند و سید ابوطالب مدرس یزدی به آقای فلسفی نامه مینویسند که شما با نطق خود مردم را به حمایت آقای بروجردی تشویق کن. نامهها نشان میدهد که با هماهنگی با هم نامه نوشته اند. امام آن زمان تدریس خارج داشتند. امام مینویسد که با تجار متدین جلسه بگذار و از آنها برای آقای بروجردی کمک بگیرد. از برخی از تجار حتی نام میبرند که یکی از آنها پدر آقای بازرگان بوده است.
او تاکید کرد: خوف آن زمان متلاشی شدن حوزه بود. الان باید ببینیم تقویت حوزه به چیست. الان از کم شدن اعتماد مردم خطر است. از دست دادن مرجعیت حوزه قم، خطر است.
مدیر موسسه کتابشناسی شیعه گفت: چالش حوزه قم در قبل از انقلاب تهدید توسط حکومت برای فروپاشی بود و چالش امروز حوزه حفظ استقلال آن است البته الان در حوزه ادبیات عرب و تاریخ کارهای خوبی در حوزه قم صورت گرفته است.
اگر دولت به حوزه پول ندهد، خیران آن را تامین میکنند
مختاری با اشاره به مباحث مطرح شده درباره دریافت بودجه دولتی توسط حوزه علمیه گفت: کسانی که بودجه برای حوزه تصویب کردند قصدشان خیر بود. الان هم طلاب در مضیقه هستند. البته راه حل، گرفتن پول از دولت نیست.
او ادامه داد: توجه داشته باشیم که برخی از بودجه دولت به حوزه و مرکز خدمات، هزینه بیمه طلاب است. این موضوعی است که دولت در بسیاری از مراکز آن را پرداخت میکند، اما به حوزه که میرسد در جامعه برجسته میشود.
مدیر موسسه کتابشناسی شیعه گفت: حوزه خواهران در حکم دانشگاه است. خب این دانشگاه اگر در تهران هم باشد دولت برای آن هزینه میکند. الان شورای عالی حوزه باید پیشقدم شود و بگوید من وجه نمیگیرم و مردم هزینه کنند. مردم خوب هستند. الان خیرین پول نمیدهند، چون دولت به حوزه بودجه میدهد. شواهد نشان میدهد حوزههایی که از دولت بودجه نمیگیرند توسط مردم اداره میشود. اگر میتوانستیم مردم را اقناع کنیم میتوانستیم به مردم هم بگوییم حالا شما حوزه را اداره کنید. مشکل اینجاست که ما به دلیل رسانههای فعال دشمن، نمیتوانیم جامعه را اقناع کنیم؛ لذا از دولت بودجه میگیریم و مشکلات بعدی ایجاد میشود.
استاد اکبر ثبوت: ۷ چالش عمدهای که حوزه علمیه قم با آن مواجه بود
اکبر ثبوت، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی در نشست بررسی کتاب «صدسالگی حوزه قم و مسائل جامعه ایران» که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، با تاکید بر لزوم بازنگری در متون درسی حوزه علمیه گفت: در حوزه ما تا آنجا که اطلاع دارم تاریخ جزء برنامه درسی نیست. حتی به تاریخ اسلام و ایران و شیعه و تاریخ روحانیت درست پرداخته نمیشود. برای من ناراحت کننده بود که شنیدم یکی از مقامات عالی رتبه ایران در مصاحبهای گفت ظل السلطان حاکم اصفهان با سید محمد باقر شفتی درگیر شدند، چون در دوره سیدمحمد باقر شفتی ظل السلطان در عالم زر بوده است.
او با بیان اینکه در ایران حکومت اسلامی شکل گرفته است، تصریح کرد: الان مسئولان ایران، روحانیون هستند و لذا دولتمردان باید تاریخ جایی را که بر آن حکومت میکنند را بدانند.
این پژوهشگر افزود: حوزه ما از ادبیات علماء دین بی اطلاع است. کسانی را داریم که دیوان سید مرتضی را بدانند؟ کسانی را داریم که دیوان شیخ بهایی را خوانده باشند؟ برای شناخت شخصیت و آراء هرکسی فقط خواندن کتابهای فقهی و اصولی کافی نیست. چه بسا نظریات افراد در شعرها بیان میشود.
او ادامه داد: بسیاری از حوزویان سطح بالای ما حتی با زبان ادبی علماء گذشته آشنا نیستند. یکی از بزرگان همین حوزه که از مقامات عالی رتبه حکومت است با استناد به کلمه «مولوی» در شعری از مرحوم نراقی گفته بود نراقی در شعر خود به مولوی طعنه زده است. کسی که با زبان ادبی گذشته آشنا باشد میداند که مولوی به معنای آخوند است. مگر بین ما و نراقی چقدر فاصله است؟ وقتی زبان ادبی او را نمیدانیم به جای متنبه شدن وسیلهای برای تعریض به صاحب مثنوی پیدا میکنیم.
ثبوت تصریح کرد: نمیدانم برنامه درس اخلاق چقدر در حوزه جدی گرفته میشود. چقدر نهج البلاغه جدی گرفته میشود؟ چقدر تفسیر در حوزه جدی است؟ بررسی این کاستیها که در برنامههای حوزه هست جزء لوازم و ضروریات است.
او با اشاره به چالشهای حوزه در صد سال گذشته گفت: متاسفانه برخی از این چالشها به گونهای است که ما ناچاریم درباره آن خودسانسوری کنیم. این خودسانسوری به گونهای است که مشکلات همچنان سر جای خود میماند.
این استاد دانشگاه سپس فهرستی از این چالشها بیان کرد و ادامه داد: فهرستی از این چالشها عبارت است، چالش با ارباب علوم عقلی و فلسفه، چالشهای مربوط به دیگر مسائل فقهی و نظری از جمله چالش بر سر کتاب حجاب مرحوم مطهری و کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف آبادی، چالش اختلاف بین مراجع که بعد از آشیخ آیات ثلاث اختلافاتی داشتند و این اختلافات خیلی از فضلاء را به فکر میاندازند که راهی برای پایان دادن به آن پیدا کنند، اقای بروجردی برای همین موضوع به قم دعوت شد، بعد از آقای بروجردی نیز اختلافاتی پیش آمد.
ثبوت ادامه داد: چالش دیگر مابین حوزه قم و حوزه نجف بود. حوزه قم فرزند حوزه نجف بود. مرحوم حاج شیخ پرورده حوزه نجف بود. آیات ثلاث بعدی و اقای بروجردی هم دست پرورده حوزه نجف بودند؛ لذا حوزه نجف برای خود نسبت به حوزه قم یک احساس برتری داشت. یک سلسه چالشهایی هم بین حوزه قم و نجف بوده است. زمانی مراجع معظم شیعه را به دلیل فعالیت سیاسی این بزرگواران از عراق به ایران تبعید کردند. برخی میخواستند حاج شیخ با اینها هم نوا شود. برخی از حاج شیخ انتقاد تند میکردند که چرا شما با اینها همراهی نمیکنید. اما حاج شیخ شیوه خود را که پرهیز از فعالیت سیاسی بود ادامه داد. مراجع نجف هم از آن دعواهای سیاسی نتیجه نگرفتند.
او افزود: چالش دیگر امتحان گرفتن از طلاب نجف به وجود آمد. آقای بروجردی برای طلاب نجف شهریه میفرستاد. تصمیم گرفته شد که از طلاب امتحان بگیرند. برخی فکر کردند حوزه قم میخواهد برتری خود را به رخ بکشید. سر و صدایی به وجود آمد و آقای بروجردی از آن موضوع صرف نظر کردند.
پایه نگهدارنده رومیزی و دیواری موبایل و تبلت
پایه نگهدارنده رومیزی و دیواری موبایل و تبلت
پیشنهاد امروز Yektanet: Vaccine
استاد دانشگاه ادامه داد: یکی از چالشهایی که باید بررسی شود بحثهایی است که آقای امینی با طرفداران تقریب درست کرده بود. آقای امینی، به منزل یکی از علمای قم میرود. در مجلس برخی از فضلاء نشسته بودند. اینها مساله تقریب را دنبال میکردند. آقای امینی به تقریب میپردازد. البته آقای امینی اخلاصی داشت که نمیشود آن را منکر شد. وقتی این جلسه تمام شد یکی از فضلاء میگوید آدم باید چنین روحیهای داشته باشد که الغدیر بنویسد.
او با توجه به چالش حوزه علمیه نجف و قم در شیوه تفقه گفت: باید این موضوع مورد پژوهش قرار بگیرد. در حوزه قم توجه به حدیث بیش از نجف بود. آقای منتظری از شاگردان آقای بروجردی توجه زیادی به نهج البلاغه داشت. اما نجفیها قمیها را روضه خوان میخواندند. قمیها هم فقه نجفیها را به خاطر اصولی بودن زیاد، جدولی میخواندند.
ثبوت افزود: چالش دیگری که میشود آن را مورد پژوهش قرار داد در مورد قمه زنی است. آقای بروجردی در اولین سال خواستار پرداختن به محرماتی شدند که به اسم عزاداری رایج شده بود. پاسخ صریح آنها این بود که ما در تمام طول سال مقلد شما هستیم، اما شما اجازه بدهید که در این چند روز عزاداری مقلد خودمان باشیم.
او ادامه داد: مساله چالشی دیگر موضوع طهارت اهل کتاب است. آقای بروجردی مانند آشیخ عبدالکریم معتقد به طهارت آنها بود، اما جرئت اظهار نداشت. آقای رضی که اخیرا از دنیا رفت میگفت من نیاز به سفر به اروپا پیدا کردم. به آقای بروجردی موضوع طهارت اهل کتاب را گفتم. ایشان میگوید من پیش از مرجعیت یک روز به تهران رفتم. در مجلس ختم شرکت کردم. از من اجازه خواستند که جلسه را تمام کنند. گفتم چرا خدمت ایشان که عالم بزرگی است نمیروید؟ گفتند ایشان تازگی قائل به طهارت اهل کتاب شده است. یعنی چنین فتوایی نشانه خروج از عدالت بوده است.