آفتاب: «بهفكر فرو مرو، تاُمل مكن، از هیچ مكتبی پیروی مكن، هیچ راهی در پیش مگیر، آن وقت بهدائو میرسی».
آیین دائو (تائو) یا دائوئیسم یكی از دو سنّت مذهبی ـ فلسفی كهنسال چین است . سنّت خواندن آیین دائو و آیین كنفوسیوس از آن رو است كه این دو بیش از آنكه دین و مذهب بهمعنایی كه خوانندگان سامی ادیان میپندارند، باشد، یك روش زندگی هستند. آیین دائو در ردهبندی مذاهب در آن دسته مذاهب جا میگیرد كه ماكس وبر آنها را ادیان اقشار روشنفكر میخواند. دائو خود نیز بهمعنای "طریق" و "راه" است.
در ابتدا پیش از تشریح وتوصیف آیین دائو چند نكته قبل ذكر است. این نكات راجع بهوضع خاص تمدن چینی میباشد كه در مذاهب آن دیار تأثیر داشتهاند.
الف) چند نكته در باب روح و تمدن چینی:
1- ادیان شرق دور ادیانی التقاطی هستند. شاید واژه التقاطی در اینجا چندان متناسب نباشد و واژه تركیبی كه بار ارزشی كمتری دارد مناسبتر باشد. بههر حال آنچه در خاور دور رخ داده، این است كه ادیان جدید بهراحتی با ادیان قدیم تركیب میگردند. این تركیب، دینی با نامی جدید بهوجود نمیآورد، بلكه دین قدیمی و دین نوین هر دو از یكدیگر تاُثیر میپذیرند و عناصری از یكدیگر را اخذ میكنند.
این رویداد را در چین در سه مذهب كنفوسیوسیم، دائوسیم، بودیسم و در ژاپن در بودیسم و شینتو میتوان مشاهده كرد. این كه چرا اینچنین است خود بحث دیگری است.
2- نگاه مردمان خاور دور و بالاخص چین بهطبیعت نگاهی است سرشار از تحسین و ذوق طبیعت برای آنان نمونهای بیهمتا و رمزی بهغایت جمیل از آن حقیقت غایی است. در نگاه مردمان چین طبیعت اگر چه خود حقیقت غایی نیست ولی رمزی از آن حقیقت غایی هست.این نگاه درست نقطه مقابل نگاه هندی بهطبیعت است كه در آن طبیعت، خوار، پوچ، وهم، خیال و مایه گمراهی انسان است. نكته جالب توجه و در خور تحقیق، چگونگی تلفیق این نگاه ـ نگاه چینی ـ بابودیسم است كه در اساس دینی است هندی كه بهقول وبر "اخلاق غایی طرد جهان" را اختیار میكند.
3ـ اسطورهها و افسانههای باستانی چینیان و در باب پیدایش جهان قابل توجه است. شرح و بسط این افسانهها و اسطورهها در حوصله این مقاله نمیگنجد و فرصت دیگری میطلبد. اما در این میان افسانه "پان كو" را نقل میكنیم.
«در آن وقت آدم نخستین موسوم بهپان كو بهوجود آمد. جثه و جسد وی در آغاز، چهار برابر آدمیان متعارف بود و بعدها در اثر كار و كوشش بسیار از آن اندازه هم فزون گشت. چون او پا بهعالم هستی نهاد، عالم در هم آشفته و نامنظم بود. ولی وی با چكش و قلمی آهنین بهكار نظم جهان پرداخت... آسمان را از زمین جدا كرد و برای هر یك از آفتاب و ماه و ستارگان مكانی در آسمان تراشید.
پس از آن بهسطح زمین پرداخت و كوههای بلند و دریای عمیق را با نوك قلم آهنین خود بوجود آورد. پس آنگاه جسد خود را بر عالم تقسیم نمود... از نفس او بادها و ابرها و از صوت او رعدها و از گوشت اندام او مزارع و چمنها و از تارموهای او ستارگان و از استخوانهای او فلزات و از قطرات عرق او بارانها بهوجود آمدند. پس، از جسد او كرمها و حشراتی تولید شدند كه همانها بعدها بهصورت آدمیان در آمدند».
اسطورهها بهتعبیر یونگ بیانگر ناخودآگاه جمعی یك قوم ـ و در یك فاز بالاتر بشرـ هستند. آنچه در دل افسانه "پان كو" مستقر است اعتقاد بهیك وحدت وجود است و اینكه كثرتهای عالم طبیعت همه سرچشمه گرفته از یك واحدند. این بحث وحدت و اصالت آن، یكی دیگر از كلیدهای درك روح چینی و در مقاله حاضر آیین دائو است.
4- یین و یانگ یكی دیگر از كلیدهای درك و روح و تفكّر چینی است كه بهمانند موارد پیشین پیش از همه مذاهب مطرح فعلی در اندیشه چینیان وجود داشته است. ین در لغت بهمعنای ”طرف سایه“ و یانگ بهمعنای ”طرف آفتاب“ است. دایرهای كه در شكل دیده میشود دایره زمان است كه یین و یانگ را دربرگرفته است.
یانگ نماد آسمان، جنس مذكّر، فعالیت و فاعلیت، حرارت و نور است. یین نماد سایه، زمین، جنس مؤنث، سرما، رطوبت و حنبه منفعلانه و باروری و توالد است. در تفكّر چینی هر چیز حاصل سنتز یین و یانگ است.
اختلاف بین موجودات مختلف بهدلیل نسبتهای مختلفی است كه از یین و یانگ در آنها موجود است. اختلاف در تفكّر چینی عارضی است و محصول عمل. ذات و جوهر همه چیز یكسان است و آن چیزی است كه ما نمیشناسیم آنچه برای ما قابل شناسایی است اختلاف عارضی است اختلاف در تفكّر چینی حاصل تغییر حالت است و تغییر حالت در عالم طبیعت یك اصل است. همه چیز در معرض تغییر و تبدّل است. چنانكه گفتیم اختلاف در تفكّر چینی عارضی است و محصول عمل. اینگونه است كه با بیعملی میتوان بهكنه حقیقت دست یافت.
«جهان مادّی در نظر چینیان جهان عمل (یا فعل) است. اختلاف اشیاء در ماهیت مواد تشكیل دهنده آنها نیست و بلكه در طریقه عملی است كه انجام میدهند. مواد از حالت انجام یك كیفیت بهوضعیت ثانوی نامی دیگر دست مییابند و در كیفیت ثانوی نامی دیگر مییابند و اختلاف تنها در نوع فعالیت است... بهعقیده متفكران باستانی چین، اختلاف بین اشیاء ناشی از وجه تكائف و نوعی فعالیت خود بهخودی، و طبیعت فعالیت است».
نخستین نشانه مكتوب از آنها در تاریخ چین مربوط بهسده چهارم پیش از میلاد است. در "شی تسو" یا توضیحات ضمیمه كه ضمیمه ای برای جینگ است چنین آمده است: «زمانی یین و زمانی یانگ، این است دائو».
رساله هوای نن ذی یا هوای نن ذو (كتاب استاد هوای نن، شرح میدهد كه دم آغازین (یوان چی) بهدو بخش تقسیم شد دم لطیف اثیری یانگ، آسمان را تشكیل داد و دم سنگینتر یین، زمین را «دم گرم یانگ انباشته شد تا آتش را بهوجود آورد كه جوهر آن خورشید را تشكیل داد. دم سرد یین جمع شد تا آب را بهوجود آورد، كه جوهر آن ماه شد».
عدّهای در جهت بومی كردن اندیشهای مثل تضاد دیالكتیك، اندیشه یین و یانگ را استخدام میكنند كه جای بحث دارد و بهنظر میرسد شباهتها شباهتهای صوری است نه شباهتهای بنیادین و اساسی.
5ـ ایدههای "چی“ و "ووشینگ“
چی بهمعنای "دم"، هوا، نفس یا بخار است. در اصل بخاری است كه از پختن حبوبات برمیخیزد و در افسانههای چینی بهمعنای دم آغازین حیات بخشی است كه مایه خلقت جهان گشت. نیرویی اسن فوق العاده و حیات بخش كه در هر كس از ابتدای تولد وجود دارد و كوششهای چینیان كوششی است برای افزایش و كنترل آن نیرو. ”ووشینگ“ یا پنج عامل و ”ووده“ یا پنج قدرت كه عبارتند از آب، آتش، چوب، فلز و خاك از دیگر ایدههای كهن چینی هستند كه تاُثیر عمیقی بر مذاهب و فلسفه چینی گذاشتهاند.
6ـ مذاهب چینیان در زمانهای اولیه
چینیان از آنجا كه كشاورز بودند بهپرستش زمین میپرداختند. آداب و رسوم آن زمان در ادیان بعدی چین تاُثیر خویش را گذاشته است.
از آنجا كه در ادیان چینیان ما با خدای خاصی روبرو نمیشویم. نیایش بهبسیاری چیزها تعلّق میگیرد كه این یك مذهب دیگر چینیان یعنی پرستش ارواح یا انیمیسم را معرّفی میكند. انیمیسم ـ كه در آفریقا بسیار رواج دارد ـ اعتقاد بهوجود ارواح فراوان در الم است كه بهرتق و فتق امور میپردازند.
هنگامی كه پرستش زمین كم رونقتر شد، چینیان بهپرستش آسمان روی آوردند. در هنگام سلطنت شانگها معبودی با نام "تی" یا "شانگتی" مورد پرستش بود. سلاطین خاندان چو را ”تین تزو“ یا ”پسر آسمان“ میخواندند. چینیان برای اجداد خویش احترامی فوق العاده قائل بودند، بهگونهای كه این احترام افراطی بهپرستش اجداد ختم شد. احترام بهاجداد در سنّت كنفوسیوسی بههنگام دفن مردگان خویش، اگر كه مرده جزء بزرگان بود، با آنها تعداد زیادی آدم را زنده بهگور میكردند تا در آن عالم بهارباب خدمت كنند. این رسم بههنگام سلطنت سلسله چو برافتاد امّا احترام بهاجداد همچنان بر جا ماند. چینیان هنوز هم با مردگان خویش وسایل و ادواتی دفن میكنند كه البّته بیشتر بصورت نقاشی آن وسایل تغییر شكل داده است. در هر خانهای ضریحی برپاست كه بهاحترام اجداد بر پاشده است در پای آن ضریح نیایش و استغاثه انجام میگیرد در پیش آن اطعمه و اشربه قرار میدهند و در مشكلات بدان پناه میبرند.
شش نكته مذكور كلیدهایی است كه ما را در نفوذ بهقلعه آیین دائو یاری خواهند كرد.
ب) آیین دائو
دائو بهمعنای "نظم"، "مسیر" و راه است. سنّتی است بسیار قدیمی كه مسلماً مبانیاش از بسیاری پیشتر از آنچه كه منقول است پیافكنده شدهاند.
آئین دائو را بهآئین دائو فلسفی و آیئن دائوی مذهبی تقسیم میكنند. آئین دائوی مذهبی بسیار قدیمی است. آئین دائوی فلسفی در "دائوده جینگ"، "ژوانگ ذی" و "لیه ذی" خود را نشان میدهد.
1ـ بنیانگذاران آیین دائو
چنانكه گفته شد بنیانگذاران آیین دائو چندان بر ما شناخته شده نیستند و آیین دائو بر بستر تفكّر چینی و همپای آن رشد كرده است. امّا در روایتها و داستانها "لائوذی" یا "لائوتسو" بزرگ آیین دائویی است.
آنچه مسلّم است این كه لائوذی آیین دائو را خود ابداع نكرده است و بهنظر میرسد كه وی مشهورترین و تواناترین كسی بوده است كه آیئن دائو و معتقدات آن را شكل داده و پرداخته است و آن را متشكّل ساخته است. عدهای در وجود لائوذی تشكیك كردهاند، امّا كنفوسیوسیها دلایل و حجّتهای قوی برای وجود لائوذی ارائه میكنند. لائوذی هم در دائوی فلسفی و هم در دائوی مذهبی مورد احترام بسیار است.
لائوذی یا نائوتوكینگ كه بهاستادی نیز معروف بود و نام كوچك وی Eul یاErh بوده است. تان نیز نامیده میشد و منصب بایگانی در بار چو را بر عهده داشت. گفته میشود كه وی نكتههای تشریفات را بهاستاد كونگ یا كنفوسیوس تعلیم میداده است. وی سپس دربار را ترك كرده و گویا بهدرخواست یین نگهبان مرز در دو تومار رساله خود در باب تائو را نوشته است و سپس چین را ترك گفته است.
افسانهها در باب لائو ـ ذی یا لائو تسو فراوان است گفته میشود وی بهراز طول عمر دست یافت. دو قرن یا بهاندازه هشت نسل زیست، سپس آنگونه كه جیرجیركی پوست میاندازد، جنازه خود را بر جای گذاشت و از جهان گریخت. لائوذی را كه احتمالاً در قرن ششم پیش از میلاد می زیسته است مؤلف كتاب تائونه چینگ یا دائوده جینگ میدانند. البّته امروز عقیده بر این است كه دائوده جینگ تاُلیف چند نفر است كه در قرن سوّم پیش از میلاد پایان یافته است.
چینیان داستانی دارند كه بر طبق آن كنفوسیوس دو بار بهدیدار لائوذی رفته است. بار اول لائوذی بهكنفوسیوس گفت: «خود را از خلق و خوی و قیحانهات برهان. این امیال را از خود دور ساز و از این منش خود بزرگ بینی و تفرعن كه از وجود تو سرریز كرده است دست بشوی. این رفتار تو سودی بهآن وجود نخواهد رساند این همه آن چیزی است كه میخواستم بهتوبگویم».
كنفوسیوس بهسوی مریدان خود بازگشت و ایشان را گفت كه وی گمان میداشت كه تمامی جانداران عالم را میشناسد ولی امروز با اژدرهایی بهنام لائوذی روبرو شده است كه بر پشت بادها و ابرها بهسوی آسمان سفر میكند. بار دوّم كنفوسیوس بهاو گفت: «آیا اشتباه كردهام؟ شما چون قطعهای چوب خشك بودید، این جهان را ترك كرده و در تنهایی و انزوایی دست نایافتنی مستقر شده بودید».
لائوذی پاسخ داد: «آری، رفته بودم تا با اصل و منشاُ همه چیز بازی نمایم».
این داستان بیشتر بهافسانه میماند ولی گویا در دربار چو، لائوذی مقام بالادستی كنفوسیوس بوده است. دائوده جینگ هشتاد و یك بخش دارد و مشتمل بر 5000 كلمه است. دائوده جینگ متنی است ذوبطون كه تفاسیر متعدد بر میدارد. گفتههای رمز گونه دائوده جینگ هم تفاسیر برونگرایانه سیاسی بر میدارد هم تفاسیر درونگرایانه عرفانی محض.
2ـ دائو چیست؟
دائو قابل تعریف نیست. قابل شناخت نیست. دائو همه چیز است و هیچ چیز نیست. دائو نامی ندارد. «آن [دائو] چیزی است كه بیشكل است، پیش از زمین و آسمان وجود داشته و نام آن را نمیدانیم. دائو اسمی است كه ما برآن نهادیم اگر مجبور شویم بگوییم بهچه طبقهای از چیزها تعلّق دارد، باید آن را عظیم بخوانیم».
«از بینامی بود كه آسمان و زمین پدید آمد. با نام، مادری است كه ده هزار موجود را پرورش میدهد».
وومینگ (بینام) و یومینگ (با نام) بههمراه وو (ناموجود) و یو (موجود) بهیكدیگر وابستهاند و از یكدیگر ناشی میشوند و همگی وجوهی از دائو هستند.
«درروال نامرئیاش راز و رمزهای آن را خواهیم دید، در روال مرئیاش مرزهای آن را خواهید دید». لائوذی در نخستین جمله دائوده جینگ تعریف دائو را امری محال میداند از این رو دائو در پردهای از اسرار نهانی و ازلی مستور است كه ظلمات آن طالب رهنمود را در وادی اسرار آمیز كیهان سرگشته میسازد. از این نظر دائو بسیار شبیه است بهانگاره عقاب در آثار كارلوس كاستاندا.
دائو طریق ازلی و پیش نوشته عالم هستی است آن كس كه خود را با آن هماهنگ كند بهموفقیت خواهد رسید وظیفه هركس كشف دائو و هماهنگ كردن خود با آن است. «دائو فریاد ساكت است»، «دائو همواره ساكن و راكد است و در عین حال هیچ كار و چیزی نیست كه نكرده باشد».
«چون با دیده بر دائو نظر میكنند، آن را نتوانند دیدن، چنین است كه آن را معلوم و نامعلوم گفتهاند. چون گوش برآن فرادهند، آن را نتوانند شنیدن، چنین است كه آن را صوت ساكن گفتهاند. چون دست بهسوی آن دراز كنند، آن را نتوانند لمس كردن، چنین است كه آن را جزء لایتجزا گفتهاند. حواس سه گانه در دائو موشكافی كنند. لیكن هیچ یك بدان راه نبردند. عاقبت همه حیران و ناكام باز میگردند».
«و با خویشتن گوید بدون بیرون شدن از در سراسر جهان شناختی است و بی برون كردن سری از پنجرهای دائوی آسمانی دیدنی است. چه بسیارند سفر كردگان و از آن میان چه كمند آنان كه مرد شناسا شدهاند، امّا حكیم بیرنج سفری همه چیز را میداند و همه چیز را بیدیدنی، مینامد و همه چیز را بیآنكه كاری انجام دهد بهاتمام میرساند».
چینیان جهان را عالم فعل میدانند. آنچه جهان را بدین شكل در آورده است، عمل است. اما این جهان حقیقت غایی نیست. برای رسیدن بهحقیقت غایی، دائو آدمی باید بهنه موجود (وو) دست یابد و در درون خویش نوعی تهی بودن، بیوسوسه بودن، بدون «پیش ذهنی» بودن را بوجود آورد.
آدمی بسان دیگ غذایی است كه برای دست یافتن بهآن غذای آسمانی باید ابتدا محتویات اولیه خویش را خالی كند. این مساُله از طریق بیعملی ممكن است بیعلمی در مكتب دون خوان نیز نقشی مهم برعهده دارد كه این مطلب شایسته تحقیق است كه آیا بیعملی دائویی و بیعملی دون خوانی از یك جنس هستند یا نه. تهی بودن بهمعنای داشتن تمام امكانهای بالقوه در خویشتن است آن هنگام كه سالك دائویی بهتهیت میرسد دائو طریق مناسب را از طریق بالفعل ساختن بعضی امكانات او، بهاو نشان میدهد.
خودانگیختگی یا ذیجن كه مشخصه اصلی دائو است با كمك بیعملی به منصه ظهور میرسد. ذی جن بهمعنای نامشروط، خود چنین است: «راه و رسم آسمان با راه و رسم دائو مشروط شدهاند و راه و رسم دائو با خود چنین».
4ـ علم و دانش در آیین دائو
«انسان دارای فضیلت برتر با فضیلت نیست بهاین دلیل است كه فضیلت دارد. انسان دارای فضیلت فروتر هرگز از فضیلت دور نمیشود بهاین دلیل است كه فضیلتی ندارد».
فضیلت برتر آگاهی از نحوه فعالیت كامل است بهكار بستن وو ـ وی است. ووـ وی عملی است كه چنان در هماهنگی با جهان انجام میگیرد كه فاعل آن رد پایی در آن از خود بهجای نمیگذارد.
«انسان با فضیلت برتر هرگز عمل نمیكند. با این حال كاری نیست كه او انجام نداده بگذارد. فعالیت كامل هیچ ردپایی از خود بهجا نمیگذارد، سخن كامل، مثل یك پشم تراش است كه از خود هیچ نشانی نمیگذارد».