آفتاب- سرویس بینالملل: «خاویر سولانا» رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، از سوی "شش کشور" اجازه رسمی مذاکره با ایران را دارد. این شش کشور آمریکا، فرانسه، چین، روسیه، انگلیس و آلمان هستند. با این حال شاید آشکار نباشد که واشنگتن چگونه مرتباً تلاشهای سولانا در قبال مسأله ایران را خراب میکند.
این خواه نشاندهنده عدم اعتماد آمریکا به سولانا باشد و خواه نشانگر این که آمریکاییها دوست ندارند مسائل ایران را به دیگران واگذار کنند، هر چه که باشد برای سیاستهای «گروه شش» خوب نیست. آمریکا بارها بر خلاف جهت حرفهای سولانا حرکت کرده است.
دو سال پیش، و قبل از آن پیشرفتهای قابل توجهی در مذاکرات بین سولانا و مذاکرهکننده وقت هستهای ایران، صورت گرفته بود که کاخ سفید همه چیز را خراب کرد. آمریکا در آن هنگام شورای امنیت را مجبور کرد که قطعنامه تحریمهای ایران را صادر کند. این اتفاق دقیقاً زمانی روی داد که سولانا و ایرانیها در ده مورد مسائل هستهای به توافق اولیه رسیده بودند.
حالا این هفته کاخ سفید به شکلی زودهنگام خبر از تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران داده است، چیزی که دفتر سولانا آن را به صراحت تکذیب کرد. در همین زمان «جرج بوش» رییس جمهور آمریکا و «گوردون براون» نخستوزیر بریتانیا جبههای متحد ساختند و به ایران هشدارهای سخت دادند و از برنامههای انگلیس برای اعمال تحریمهای جدید علیه تهران حمایت کردند.
بدتر از آن، زمانی که سولانا بسته پیشنهادی مشوقها را به ایران داد بوش گفت که از این که ایران این بسته را رد کرده دلسرد شده است. این حرفهای او حتماً سولانا را به خشم آورده، چرا که مقامات ایرانی قول دادهاند بسته پیشنهادی را به دقت مورد مطالعه قرار دهند و بعد از رسیدگی کامل جوابشان را اعلام کنند.
این کارهای آمریکا نشان میدهد که آنها درباره مأموریت سولانا احساساتی متناقض دارند و از این میترسند که ایران با دفع وقت، به پیشرفتهای عظیم در عرصه انرژی هستهای دست یابد. علامتهای آشکاری وجود دارد که نشان میدهد آمریکا انگیزههای دیگری در سر دارد. این علامتها سؤالات مهمی در این زمینه پیش میآورند که آیا آمریکا اساساً دوست دارد بحران حل شود یا نه.
البته آمریکا تا حدی با بحران فرصت هم روبرو است. آنها احتیاج به فرصت برای پیگیری برنامه «خاورمیانه جدید» خود دارند و میخواهند کشورهای عربی نفتخیز حوزه خلیج فارس، از نظر امنیتی همواره وابسته به آمریکا باشند. احتیاجی به گفتن نیست که اسراییل هم نیاز دارد که توجه به سمت دیگری باشد و کسی به زرادخانه هستهای آنها و مشکلاتی که بر سر مسائل فلسطین به وجود آوردهاند فکر نکند.
روشن است که «بسته پیشنهادی» ایده خاورمیانه بدون سلاحهای هستهای را دنبال میکند. اگر ایران و جامعه جهانی به توافقی دوطرفه برسند، نگاهها به سمت اسراییل خواهد بود تا آنها هم به NPT بپیوندند و برنامه هستهای مخفی خود را متوقف سازند و بازرسان بینالمللی از این کشور بازدید کنند.
جالب آن که در نامهای که وزرای امور خارجه این شش کشور به همراه بسته پیشنهادی فرستادهاند، به ایران اطمینان داده شده که از برنامه هستهای صلحآمیز این کشور حمایت خواهد شد و آنها امنیت منطقهای هم خواهند داشت، البته به شرط این که تهران با تعلیق فعالیتهای غنیسازی اورانیوم خود موافقت کند. این نامه به امضای «کاندولیزا رایس» هم رسیده است.
این گامی رو به جلو است، چرا که برای اولین بار است که آمریکا به ایران تعهد میدهد. ضمن آن که در نامه آمده که این کشورها بار دیگر بر وظیفه سازمان ملل مبنی بر حفظ تمامیت ارضی ایران تأکید میورزند.
آمریکا همیشه موضعی خصمانه در برابر ایران داشته و لحن این نامه فاصلهای بعید با لحن همیشگی آمریکا دارد. تا زمانی که این گفتگوی دوپهلو ادامه داشته باشد سیاست آمریکا در قبال ایران پریشان و متناقض خواهد بود.
این میراث خوبی نیست که بوش از خود به جا میگذارد. هر اظهار عقیده رسمی بوش درباره ایران نشانگر وفاداری او به سیاست «محور شرارت» است که عراق، ایران و کره شمالی را تهدید برای دنیا میداند.
تعجبی ندارد که هیچ کس در دولت بوش، همصدا با سولانا نیست که گفت: «شش کشور احساس خوبی از بسته پیشنهادی تهران دارند که ماه گذشته تحویل داده شد». در عوض، کاخ سفید و مقامات وزارت کشور آمریکا ارائه این بسته را کاری تبلیغاتی میدانند.
به این ترتیب اگر سولانا میخواهد که جوابی مثبت و به موقع از تهران درباره بسته پیشنهادی بگیرد، باید به تهران اطمینان بدهد که آمریکا به او اعتماد کامل دارد و با او همعقیده است. مقامات آمریکا باید حرفهای سولانا را تأیید کنند و به ویژه به بسته پیشنهادی ایران احترام بگذارند که به گفته سولانا نقاطی مشترک با بسته پیشنهادی شش کشور دارد.
در عوض آمریکاییها با یک دست به سولانا اختیار میدهند و با دست دیگر این را از او پس میگیرند. انگار که کاخ سفید نگران موفقیت سولانا است که این محکی جدید برای اروپای بعد از دوران جنگ سرد است. این در حالی است که اتحادیه اروپا اخیراً خواسته که پرونده هستهای ایران از سازمان ملل به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برگردد.
برعکس آمریکا که نمیگذارد شرکتهایش با ایران تجارت کنند، اتحادیه اروپا همچنان شریک اول تجاری ایران است. منافع صدها شرکت اروپایی و وابستگی انرژی اتحادیه اروپا به ایران، نمیگذارد که اروپاییها سیاستهای خصمانه آمریکا را نسبت به ایران تکرار کنند. این را میتوان به روشنی در سیاست آلمان دید که اصرار دارد مسأله هستهای ایران با راه حلهای دیپلماتیک حل گردد.
مشکلات بسته پیشنهادی
در حالی که شش کشور این بسته را «سخاوتمندانه» خواندهاند، هویجهایی که در این بسته به ایران تعارف شده کمتر از حد انتظار است. از یک سو طبق این بسته انتقال سوخت هستهای به ایران تضمین میشود که این به طور ضمنی به معنای تعلیق بلندمدت فعالیتهای غنیسازی در ایران است. این در حالی است که سولانا گفته تنها خواستار تعلیق تا پایان مذاکرات است.
از سوی دیگر مشروط ساختن حمایت از صنعت هواپیمایی ایران که به شدت نیازمند قطعات است به پذیرفتن درخواستهای هستهای شش کشور بیمعنی به نظر میرسد. این موضوعات هیچ ربطی به هم ندارند.
ضمن آن که تأکید مجدد بر حفظ تمامیت ارضی ایران در مذاکرات هستهای منطقی نیست. گروه شش موظف است که اوضاع را به شکلی صلحآمیز حل کند و به حقوق کشورها احترام بگذارد.
درباره ناسازگاریهای دیگر موجود در این بسته میتوان به اشارههای متعدد گروه شش به حقوق هستهای ایران تحت پروتکل NPT اشاره کرد، مگر این گروه میتوانند به این حقوق احترام نگذارند؟ آنها همچنین از ایران خواستهاند که بعضی از حقوق مسلم خود در زمینه تولید سوخت هستهای را نادیده بگیرد، و تنها ادعا کردهاند که اعتماد کافی به نیات برنامه هستهای ایران ندارند. این با منطق دیپلماسی گروه شش ناسازگار است.
رژیم NPT و آژانس بینالمللی انرژی هستهای که بازوی اجرایی آن است، ابزارهایی قوی برای کسب این اعتماد را در اختیار دارند. آنها میتوانند با بازرسیهای سرزده هر گونه شبههای را برطرف نمایند. دیپلماسی گروه شش باید در چارچوب قانونی قدرتمندی باشد، که همان رژیم NPT است. درخواست از ایران برای قبول قوانین بینالمللی و در همان حال چشم بستن و نادیده گرفتن همان قوانین طنزآمیز است و ایراد اصلی بسته پیشنهادی است.
خط قرمز ایران منافع ملی است. باید انعطافپذیری دیپلماتیک داشت و در نظر گرفت که خسارتی به برنامه صلحآمیز هستهای ایران وارد نشود. ایرانیها در درازمدت احتیاج به انرژی دارند و تحریمهای بیشتر این مشکل را حادتر میسازند. سرنوشت یک نسل کامل در ایران در خطر است و مشخص است که جایی برای خطا وجود ندارد.
همچنين به نظر مي رسد رفتار ايران در مقابل بسته پيشنهادي مشابه رفتارش در مقابل قطعنامه 598 باشد كه يك سال قطعنامه را نپذيرفت و رسما نيز آن را رد نكرد. مقامات جمهوري اسلامي بايد بدانند كه 1+5 به دنبال پاسخ قريب الوقوع ايران است و در صورت تعلل ايران در پاسخ به سمت تصويب قطعنامه تازه مي رود. به نظر من منافع ملي ايجاب مي كند كه ايران بسته پيشنهادي را بپذيرد.