گریههای مردی که متهم است در پی رابطه با زنی جوان او را به قتل رساند و تصمیم داشت فرزندش را نیز بکشد، نتوانست ناجی او شود.
این مرد متهم است ۱۲ سال قبل وارد خانه زنی متاهل شده و بعد از به قتل رساندن او، تصمیم داشته پسر خردسالش را نیز بکشد که پشیمان شده، او را حبس کرده و متواری شده است.
گزارش یک قتل هولناک
۱۲ سال قبل زن و مردی به ماموران پلیس گزارش دادند عروسشان به قتل رسیده است. آنها به ماموران گفتند: در خانه پسرمان باز بود، شک کردیم و وارد خانه شدیم. به محض ورود متوجه شدیم عروسمان به قتل رسیده و نوه کوچکمان هم در حمام زندانی شده است.
با توجه به گزارش اعلامشده، ماموران پلیس در محل حاضر شدند و به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت.
وقتی شوهر زن جوان تحت بازجویی قرار گرفت گفت نمیداند چه اتفاقی افتاده است و آنها با کسی دشمنی نداشتهاند. این در حالی بود که پسربچه به ماموران گفت مردی وارد خانه آنها شده، مادرش را کشته و او را هم زندانی کرده است.
بررسیهای بیشتر ماموران نشان داد ردپای یک عشق ممنوعه در این پرونده وجود دارد. با شناسایی مرد جوانی که در یک بنگاه کار میکرد، او بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.
این مرد که خودش هم متاهل است گفت: مدتی بود مقتول را میشناختم و با هم در ارتباط بودیم. او مدام مرا تحقیر میکرد و میگفت تو بیعرضه هستی و همین هم به شدت مرا عصبانی کرد. روز حادثه در خانهاش با هم دعوا کردیم و سرانجام من در یک لحظه عصبانیت تصمیم گرفتم او را بکشم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
حکم قصاص
در جلسه دادگاه شوهر مقتول به عنوان قیم فرزندش درخواست صدور حکم قصاص کرد. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و گفت: من اتهام را قبول دارم اما قصد قتل نداشتم و از اتفاقی که افتاده پشیمانم و درخواست بخشش دارم.
با توجه به مدارک موجود در پرونده، رأی بر قصاص صادر و حکم در دیوان عالی کشور تایید شد و مرحله استیذان را هم پشت سر گذاشت.
۱۲ سال در زندان بدون اجرای حکم
در حالی که ۱۲ سال از صدور و تایید حکم قصاص گذشته متهم همچنان در زندان بلاتکلیف مانده بود. برای اجرای حکم باید تفاضل دیه زن و مرد پرداخت میشد که این تفاضل دیه از سوی اولیای دم پرداخت شد. با این حال شعبه اجرای احکام اعلام کرد از ۱۶۵ میلیون تومان که باید پرداخت شود ۳۰ میلیون تومان کسری وجود دارد. به همین دلیل متهم بعد از ۱۲ سال درخواست تعیین تکلیف کرد.
به این ترتیب جلسه دادگاه دوباره تشکیل شد. در این جلسه وکیل اولیای دم مدعی شد موکلش کل مبلغ را پرداخت کرده و خواستار قصاص است.
سپس متهم برای زندگیاش التماس کرد و از قضات خواست برادرانه او را کمک کنند و نجاتش دهند. او گفت: همسرم دو سال قبل بعد از ۱۰ سال انتظار از من طلاق گرفت. ۹ سال قبل پدرم را در حالی که در این سالها ندیده بودمش از دست دادم و حتی نتوانستم در خاکسپاریاش شرکت کنم. بعد از بازداشت دیگر مادرم را ندیدم. فقط هر روز تلفنی با او صحبت میکنم. او زمینگیر شده و حال خوشی ندارد. خواهران و برادرانم دیگر جواب تلفن من را نمیدهند چون مرا مقصر مرگ پدرم و وضعیت مادرم میدانند. من خیلی تنها هستم و کسی پیگیر کارم نیست. در زندان ظرف زندانیها را میشویم تا به اندازه کارت تلفن پول دربیاورم و بتوانم با مادرم صحبت کنم. آقای قاضی، من صد برابر یک مرگ در این سالها تاوان پس دادهام. اولیای دم فکر میکنند من چون آن زن را کشتم به آنها ضربه زدم در حالی که ضربه اصلی به من خورده است. خانوادهام به طور کامل متلاشی شد. پدرم سکته و فوت کرد و مادرم زمینگیر شده است؛ من ضربه اصلی را به خودم و خانوادهام زدم. زنم رفت و تنها شدم. هیچ روز ملاقاتی نیست که منتظر کسی باشم.
متهم ادامه داد: ۱۲ سال است در این وضعیت به سر میبرم. مرگ برای من بهتر است اما آنچه باعث میشود التماس کنم وضعیت مادرم است چون میدانم او دوام نمیآورد. نمیخواهم داغ ببیند.
متهم سپس رو به وکیل اولیای دم کرد و گفت: ۱۲ سال گذشته و قصاص من چیزی را عوض نمیکند، شما واسطه شوید موکلتان رضایت دهد.
با توجه به درخواستها و التماسها و ابراز پشیمانی مدام متهم، قاضی ابراهیم رضایی رئیس دادگاه جلسه رسیدگی را برای دعوت از فرزند مقتول به عنوان ولی دم که حالا بالغ شده است تجدید کرد تا یک بار دیگر درباره خواسته قصاص که از سوی پدر او عنوان شده بود از شخص ولی دم نیز سوال شود.
به این ترتیب ادامه رسیدگی به بعد موکول شد.