آفتابنیوز : آفتاب- وحید قرائی: برخلاف تصور، سکوت و آرامش صبحگاهی در قبرستان شهر کرمان در یک روز غیر تعطیل هم دوام زیادی ندارد و علاوه بر صدای گریه و شیونِ آنها که عزیزی را از دست دادهاند و برای دفن او آمدهاند کمکم میتوان آنهایی را هم که اموراتشان به واسطه دفن مردگان در این مکان میگذرد مشاهده کرد.
اگر چه امور اجرایی مربوط به دفن مردگان این روزها توسط شهرداری ساماندهی شده است اما تعداد زیادی زندگی خود را فارغ از کانالهای رسمی با ارائه خدماتی نظیر فروش گل، فروش آب، خواندن قرآن و دعا خوانی و یا از طریق تکدیگری در قبرستان تامین میکنند.
«سکینه» یکی از دهها نفری است که زندگیاش با قبرستان گره خورده است. بیش از 30 سال است که همسر خود را از دست داده و از همان زمان مجبور شده است برای گذران زندگی در قبرستان آب بفروشد. از صبح تا زمانی که هوا تاریک می شود در اتاقی که یک مقبره خانوادگی است مینشیند و گالنهای آب را به آنها که میخواهند سنگ قبر مردگانشان را شستشو دهند میفروشد.
هر گالن آب بسته به اندازهاش 200 تا 500 تومان قیمت دارد اما اکثر کسانی که برای خرید آب به او مراجعه میکنند با دیدن سن و سال و وضع جسمی سکینه اگر توان مالی مناسب داشته باشند پول بیشتری میپردازند. اما او که شبها برای خواب به خانه دختر و داماد خود میرود هیچگاه نتوانسته به درمان خود بپردازد و یا وضع زندگی خود را سامان دهد. فروش آب دیگر برایش چندان ساده نیست گاهی آبی برای پر کردن گالنهایش پیدا نمی شود و گاهی هم گالنهای آب توسط افراد معتادی که آنها هم آب میفروشند سرقت میشود.... به هر حال او از معروفترین و قدیمیترین کسانی است که زندگی خود را از فروش آب در قبرستان کرمان میگذرانند. زنی که سنش به 70 رسیده و بسیار رنجور و ناتوان شده است.
البته این روزها کودکان آب فروش که توانایی جابهجا کردن گالنهای آب را دارند بیش از گذشته در قبرستان به چشم میخورند و همچنین مردانی که به نظر میرسد دچار اعتیاد به مواد مخدر هم هستند. این گروه در روزهای غیر تعطیل به علت کمتر بودن تعداد کسانی که به قبرستان میآیند باید مرتب جابهجا شوند و به مکانهایی بروند که کسی به سراغ قبر عزیز خود آمده و یا میتی را برای دفن آوردهاند. آنها خصوصاً در روزهای شلوغ قلمرویی شخصی دارند و حق ندارند پا را از گلیم خود درازتر کنند و متقابلاً با آب فروشهایی که به حریم آنها تجاوز میکنند برخورد میکنند.
اما حکایت گل فروشهای قبرستان هم در نوع خود جالب است. به جز آنها که برای فروش گل دکهای یا دم و دستگاهی نظیر یک وانت دارند باقی افراد که کودکان آب فروش هستند گل خود را برای فروش از گلهایی تامین میکنند که توسط مردم بر سر قبر مردگان گذاشته شدهاست!
پس نباید انتظار داشت که یک دسته و یا شاخه گل بیش از چند دقیقه بر سر یک قبر دوام بیاورد و حتی ممکن است در یک چرخه خرید و فروش بر سر چند قبر گذاشته و برداشته شود. برای گریز از این ترفند برخی افراد که برای درگشته شان گل میآورند آن را پر پر میکنند تا از قرار گرفتن در چرخه خرید و فروش توسط گلفروشهای قبرستان در امان بماند.
در این میان متکدیان بخش قابل توجهی از فعالان اقتصادی قبرستان را تشکیل میدهند که البته ارائه دهنده هیچ خدمتی نیستند اما بیش از همه برای دریافت پول متوقع میباشند.
متکدیان قبرستان اکثراً میانسال و مسن هستند و خصوصاً زمانی که مردهای را برای دفن میآورند به صورت جمعی در محل دفن او حاضر میشوند.
در شرایط نامناسب روحی، یک داغدیده شاید مجبور باشد به 10-5 نفر متکدی پول پرداخت کند و قاعدتاً این احساس را نیز دارد که اگر این کمک را نکند مردهاش مورد لعن و نفرین متکدی قرار میگیرد ...
متکدیان را اکثرا مردان و زنان معتادی تشکیل میدهند که بازه سنی آنها بین 30 تا 70 سال است. اگر موقعیت مناسبی هم ببینند ممکن است در هنگام دفن مرده، قرآن و دعایی هم بخوانند و یا در دفن او شریک شوند و یا خود را کمک دست قبرکنها جا بزنند.
به هر حال اگر هیچکس هم در قبرستان نباشد مطمئنا عدهای متکدی منتظر کسانی هستند که لاجرم گذرشان به این مکان میافتد و در شرایطی خود را ناچار میبینند که برای آرامش اعصاب خود پولی به این «گدایان همیشه» بدهند.
اما اگر در هنگام خواندن فاتحه برای عزیز از دست رفتهای کسی بر سر قبر آمد و شروع به خواندن قرآن یا دعا برای مردهٔ شما کرد مطمئن باشید که فقط برای رضای خدا این کار را انجام نمیدهد و باید هزینه این اقدام او توسط شما پرداخت شود.
قرآن و دعا خوانها هم تعدادشان در قبرستان کم نیست و بخشی از چرخه فعال اقتصادی قبرستان را تشکیل میدهند. یکی از کارهای آنها خواندن قرآن و دعا هنگام دفن مردگان است و کار دیگرشان این است که پولی از اقوام متوفی دریافت میکنند و شب تا صبح برای فرد در گذشته قرآن، دعا و نماز میخوانند.
به هر حال اعتقادات مذهبی مردم وجود چنین افرادی را جزو نیازهای ناگزیر قبرستان قرار دادهاست که صدای حزن انگیز و صوت زیبای برخی از آنها نیز قابل توجه و البته مشتری جلب کنتر است.
در این میان با وجودیکه اخیراً نماز میت در جوار غسالخانه کرمان در جاده جوپار اقامه میشود اما سه روحانی که دو نفر از آنها تحصیلات حوزوی دارند و یکی به طور سنتی به امور مذهبی میپردازد کار اقامه نماز و پاسخ به سوالات و شبهات شرعی مردم را در قبرستان کرمان بر عهده دارند.
حسین عامری یکی از این افراد است که تا سطح 2، تحصیلات حوزوی دارد و عنوان میکند که برای ادای تکلیف شرعی خود در قبرستان کرمان مشغول به فعالیت است. فعالیت او و روحانی دیگر در قبرستان زیر نظر شهرداری کرمان است و عنوان میکند به دلیل حرمت شرعی پولی بابت اقامه نماز میت از مردم دریافت نمیکند اما دریافت مبالغ اهدایی را رد نمیکند. وی میگوید که یکی از کارهایش جلوگیری از رواج خرافه گرایی در میان مردم که به قبرستان مراجعه میکنند است و در همین مورد میافزاید: «مثلاً برخی کفش یا قفل را به همراه میت خود دفن میکنند و اعتقاد دارند باعث طول عمر باز ماندگان خواهد شد».
عامری اظهار می دارد: «مرگ هر انسان باعث میشود عده زیادی وارد یک چرخه اقتصادی شوند و از قبرکن و آبفروش و سنگتراش تا چاپخانه و مداح و ... و گلفروش دهها نفر در آن سهیم میشوند».
وی می افزاید که روزانه 5 تا 7 نفر در قبرستان کرمان دفن میشوند و بنابر این چرخه همواره برقرار است.
**** حسین، کودک آب فروشی است که در محدوده خود در همه روزهای هفته به دنبال مشتری برای گالنهای آب خود است. او نیز جزء کوچکی از افراد چرخه اقتصادی قبرستان است که در روزهای غیر تعطیل تا پنج گالن آب را هم میفروشد. آیندهای برای خود متصور نیست اما امیدوار است روزی کار خوبی دست و پا کند و کار و کاسبی درستی راه بیندازد.
از سکوت صبحگاهی قبرستان ترسی ندارد و میگوید: «مردهها که کاری به کاسبی من ندارند! اتفاقاً از زندههایی می ترسم که چشم دیدن زرنگی من را در فروش آب ندارند ولی چارهای نیست و باید حسابی کار کنم تا خرج مادر ناتوان و خواهرها و برادرهایم را بدهم ....»
به هر حال تا زمانی که زندهها میمیرند این چرخه هم برقرار است و قبرستان جایی است که چرخ زندگی عدهای باید در آن بچرخد.