آفتاب: سعید حجاریان گفت: «نظر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران از ابتدا این بوده است که لفظ «مطلقه» بیانگر حاکمیت است و حاکمیت در همه جای دنیا اطلاق دارد و مبین آن است که مجموع سه قوه، خبرگان، رهبری و سایر نهادهای مندرج در قانون اساسی، مجموعاً دارای قدرت مطلقه هستند اما تک تک آنها مشروط هستند و مقید و تخته بند».
به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، متن کامل سخنرانی سعید حجاریان در دوازدهمین کنگره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که توسط علی باقری قرائت شد، به شرح ذیل است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
برگزاری دوازدهمین کنگره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را به دوستانم در این سازمان تبریک میگویم. امیدوارم این کنگره به تمامیاهداف پیش بینی شده خود دست یابد و به سهم خود عاملی باشد برای تحکیم فرآیند تحزب در کشور ما. همچنین مراتب خوشنودی خود را از اینکه توانستم در افتتاحیه کنگره دوازدهم سازمان، دقایقی را با حضار محترم سخن بگویم، اعلام داشته از مسئولین و برگزارکنندگان تشکر میکنم.
از آنجا که در قطعنامههای کنگرههای پیاپی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، از «محدود و پاسخگو کردن قدرت» به عنوان هدف راهبردی یاد شده است، بر آن شدم در این مجال کوتاه، دیدگاههای خود را در این خصوص به استحضار حضار محترم برسانم.
اساساً آنچه که از سیاست ورزی مراد میشود، «محدود و پاسخگو کردن قدرت» است. البته این کاری بسیار شاق و طاقت فرساست.
به دلایل زیر باید تلاش کرد که روزنهای برای سیاست ورزی گشود:
1- قدرت میل به مطلق شدن دارد و تا آن جا پیش میرود که با قدرتی همسنگ خود برابر شود و نوعی موازنه صورت گیرد. در قرون وسطی این قدرت اشراف بود که سلطان را محدود میکرد و قانون «دو شمشیر» مبین این بود که شمشیر قدرت تا آن جایی که بخواهد میبرد، تا به شمشیر دیگر برخورد کند، آن جاست که میایستد.
اما برپایه «نظریات جدید دولت» کشورهای دیرتر توسعه یافته، برای رسیدن به قافله مدنیت و ترقی، احتیاج به دولت مطلقه دارند. «پری اندرسون» تئورسین قدرت مطلقه، این معنا را به خوبی توضیح داده است. او نشان دادهاست که پطر کبیر در روسیه، بیسمارک در آلمان، میجی در ژاپن و آتاتورک در ترکیه نمونههایی از دولت مطلقه توسعهگرا هستند. اما کسان دیگری مانند «لرد اکتون» معتقدند قدرت، فاسد میکند، قدرت مطلقه، مطلقاً فاسد میکند و الزاماً همه دولتهای مطلقه، توسعهگرا نبودهاند. بسیاری از آنها نه تنها توسعه ایجاد نکردند بلکه باعث انحطاط و اضمحلال کشور خود شدهاند.
پارهای از نویسندگان معتقدند که ایران از زمان رضا خان، در عصر دولت مطلقه به سر میبرد یا لااقل در تب و تاب ایجاد چنین دولتی میسوزد و لفظ «مطلقه» در قانون اساسی ایران، نشانهای از این خواست است.
اما نظر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران از ابتدا این بوده است که لفظ «مطلقه» بیانگر حاکمیت است و حاکمیت در همه جای دنیا اطلاق دارد و مبین آن است که مجموع سه قوه، خبرگان، رهبری و سایر نهادهای مندرج در قانون اساسی، مجموعاً دارای قدرت مطلقه هستند اما تک تک آنها مشروط هستند و مقید و تخته بند.
ولایت مطلقه در فرد خاصی خلاصه نمیشود و اختیارات رهبری محصور در مواردی است که قانون اساسی آنها را استحصاء کرده است.
2- یکی از راههای محدود کردن قدرت، ادواری کردن آن است. این قاعده در دموکراسی پذیرفته شده است که قدرت، علاوه بر میل به اطلاق، میل به بقاء نیز دارد، لذا با انتخابات ادواری، این میل به خلود و مادام العمر شدن و نیز توریث را از میان بر میدارند، حالا به گونهای یک مرحلهای یا دو مرحلهای.
در ایران، علیرغم تصریح قانون اساسی به اینکه جز دوره اول، تصویب آیین نامه مربوط به انتخابات خبرگان رهبری برعهده خود مجلس خبرگان است، متأسفانه به دلیل کم توجهی این مجلس، تعیین صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان و نظارت بر انتخابات آن، کماکان به عهده شورای نگهبان یعنی نهادی منتصب رهبری باقی مانده است و طبعاً امکان اینکه تنها کاندیداهایی برکشیده شوند که قبلاً التزام خود را اثبات کرده باشند، دور از ذهن به نظر نمیرسد.
با شکستن این سیکل معیوب، میتوان شور و نشاط بیشتری به انتخابات خبرگان داد و ادواری بودن قدرت را تضمین کرد.
3- پاسخ گویی یا مسئولیت، هنگامیمیسر است که پرسشگری یا سائلی وجود داشته باشد. سائلی که به تنهایی بخواهد قدرت را به چالش و پرسش بکشد، «سائل بالکف» است.
مادامیکه چنین پرسشگری بهوجود نیامده است، قدرت به احدی پاسخگو نخواهد بود. حداکثر خواهد گفت: «من عندالله مسئولم، یا نزد وجدان خود مسئولم، یا عدالت، مانع بیراهه رفتنم میشود».
مهمترین پرسشگرانی که در نظامهای مردمسالار توان مسئولیت خواهی از قدرت دارند؛ علاوه بر نهادهای قانونی، جامعه مدنی، احزاب، روزنامهها و هر سازمان متشکل دیگری است که دارای پایگاه اجتماعی باشد.
4- اساساً مسئولیت با اختیارات همراه است و کسی که پاسخگو نیست، علی القاعده نباید اختیارات هم داشته باشد، جز خدا که مقام «لا یسئل عما یفعل» است.
اما مادون خدا، همه به نوعی مسئولند. هرچه اختیارات فردی بیشتر باشد، مسئولیت وی نیز بیشتر خواهد بود. چه از قول شیعیان بگوئیم: «سید القوم خادمهم» و چه از قول اهل سنت بگوئیم: «ان الامام لیس امیراً بل هو اجیرا». در هر صورت، صاحب قدرت مستخدم ملت است و مانند سایر مستخدمین باید در مقابل آنان پاسخگو باشد.
در جامعه اسلامی ما که امام راحل انقلاب معمار آن بوده است، با استقلال خبرگان، مجلس، قوه قضائیه و نهادهای مدنی، امکان پرسشگری بالا میرود ولی مادامیکه این نهادها دولت ساخته باشند، نمیتوان انتظار داشت که پاسخگویی صورت گیرد.
البته پاسخگویی اختصاص به ارباب قدرت ندارد بلکه هر کس در هر مرتبهای، به اندازه اختیاراتش باید پاسخگو باشد؛ «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته». مسئولیت معلم در برابر دانش آموزان، کارفرما در مقابل کارگران، پدر و مادر در برابر فرزندان و حتی ملتی در مقابل ملت دیگر، مانند صربها در مقابل بوسنیاییها که به آن «مسئولیت دسته جمعی» میگویند. همچنین مسئولیت نسلی در مقابل نسل بعد به خاطر مثلاً عدم پایبندی به پیمان کیوتو.
5- نظارت، مقدمه واجب پاسخگو کردن است. تا شفافیت بر عرصه سیاسی حاکم نباشد و پرسشگری نتواند اطلاعات کافی در دست داشته باشد، نمیتواند قدرت را کنترل و بر آن نظارت کند.
حداقل نوعی نظارت اطلاعی باید باشد تا این کار صورت بگیرد. لازمه اجرای اصل 111 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نوعی نظارت بر اعمال رهبری و ارگانهای تابعه وی است و اگر خبرگان نتوانند چنین نظارتی را اعمال کنند، نمیتوانند پی ببرند که احیاناً رهبری، فاقد شرایط مندرج در اصل 109 شده است و یا ارگانهای تابعه وی، دقیقاً به وظایف خود عمل میکنند یا نه؟ خبرگان نمیتوانند چشم بسته و بدون دسترسی به اطلاعات، از «آثار» پی به «موثر» ببرند و رأی صادر بکنند و هکذا نظارت نمایندگان سه قوه بر صدا و سیما.
در خاتمه باید تأکید کنم که: قدرت، علی الاصول جزو مقدورات ملی است و هر کشوری تلاش دارد که قدرت خود را در صحنه جهانی گسترش دهد. چه قدرت نظامی، چه اقتصادی، چه پرستیژ بین المللی، چه قدرت ایدئولوژیک و چه قدرت دانش، معرفت و اطلاعات.
هر کشوری که قدرت بیشتری داشته باشد، قدرت چانه زنی بیشتری نیز در پادمانها و پیمانهای بین المللی به دست خواهد آورد.
مع الوصف چنان که درباره هر قدرت دیگری چه مکانیکی، چه الکتریکی و چه شیمیایی گفته میشود؛ با همه منافعی که دارد، راه کارهایی برای مهار، کنترل و محدود کردن آن نیاز است، برای این که صدمهای متوجه کسی نشود.
برق فشار قوی خیلی مفید است و سبب کاهش اتلاف انرژی میشود، اما باید چندین ایستگاه فشار شکن گذاشت تا برق خانگی در حد 220 ولت بدست ما برسد و از آن استفاده کنیم و الا اگر قرار بود برق حاصل از خطوط انتقال فشار قوی را یک سره به خانه ای وصل میکردند، خانه خاکستر میشد.
قدرت سیاسی هم از این قبیل است. کسی با نفس قدرت مخالفت ندارد، اما باید به دنبال راهکارهای استفاده صحیح و مفید از آن برآمد.
والسلام علیکم و رحمه الله