حمله روسیه به اوکراین جغرافیای سیاسی اروپایی را دگرگون کرده و نشانگر بازگشت رقابت میان قدرتهای بزرگ بوده است. چندشاخگی این حمله جهانی خواهد بود و سیاستگذاران با دقت از تجارب اوکراین درس خواهند گرفت. با ظهور چین به عنوان یکی از رقبای اصلی ایالات متحده، کشورهای آسیای شرقی دلایلی برای نگرانی دارند.
به گزارش نشریه نشنال اینترست، بُعد هستهای جنگ در اوکراین به طور ویژه حائز اهمیت است؛ چراکه نگرانیهای هستیای را به وجود میآورد. قانونگذاران چینی قطعاً متوجه بیمیلی آمریکا به دخالت نظامی به دلیل توپخانههای هستهای روسیه هستند. این قانونگذاران شاید به این نتیجه برسند که هجوم متعارف (غیراتمی) به تایوان - توام با قدرتنمایی هستهای - به طور مشابه باعث عدم دخالت مستقیم آمریکا در یک درگیری منطقهای دیگر میشود.
از سوی دیگر، همانطور که بسیاری از تحلیلگران اشاره کردهاند، جنگ همچنین احتمال اشاعه هستهای را احیا کرده است چراکه کشورهای کوچکتر متوجه اشتباه اوکراین در تسلیم کردن ذخایر هستهای خود شدهاند. به علاوه، شکست آمریکا و انگلیس در اجرای تضمینهای تفاهمنامه بوداپست ۱۹۹۴ مبنی بر حفاظت از خودمختاری اوکراین باعث شده تا اعتبار قدرتهای بزرگ برای حفاظت از متحدان کوچکترشان در مقابل رقبای مسلح به سلاح هستهای دچار خدشه شود.
در این ارتباط، کشورهای آسیای شرقی همچون ژاپن، کره جنوبی و تایوان در مواجهه با دشمنان مسلح به سلاح هستهای همچون چین و کره شمالی ممکن است تصمیماتشان برای کنار گذاشتن بازدارندگی هستهای و اتکا بر روی معماری امنیتی آمریکایی را مجددا ارزیابی کنند. امروزه شرایط جغرافیای سیاسی نامشخص در شرق آسیا از برتریهای نظامی چین، شکاف درونی کشورهای آسیای شرقی، محدود شدن ایالات متحده در اروپا و به رسمیت شناختن تهدید چین در نظرسنجیهای عمومی بومی نشأت میگیرد.
علیرغم قدرت نظام عدم اشاعه هستهای که شامل تحریمهای اقتصادی و احتمال اقدام نظامی پیشگیریکننده میشود، ملاحظات امنیتی نشان میدهد که کشورهای آسیای شرقی در پیش گرفتن مسیر هستهای در بازه زمانی کوتاه تا متوسط موفق خواهند بود.
بازدارندگی هستهای و تهدیدات غیرواقعی
سودمندی تسلیحات هستهای در بازداری از تهدیدات هستیگرایانه کاملا مشخص است. امروزه که اوکراین با تهدید هستیگرایانه از سوی روسیه مواجه است، اشتباه این کشور در دست کشیدن از سلاحهای هستهایش به وضوح آشکار شده است. هرچند این نیز حقیقت دارد که اختیار داشتن تسلیحات هستهای جلوی وقوع درگیریهای متعارف و داخلی را نمیگیرد. کشورهای مسلح به سلاح هستهای از لحاظ تاریخی با ستیزهجوییهایی مواجه شدهاند و حتی دربرابر کشورهایی که از سلاح هستهای برخوردار نبودند، شکست خوردند. سودمندیهای محدود تسلیحات هستهای در درگیریهای متعارف در نتیجه، اساس این ادعا شده که کشورهای آسیای شرقی نباید دستیابی به سلاح هستهای را دنبال کنند.
اینگونه اظهارات - که با سوابق تجربی از آنها پشتیبانی میشود - پتانسیل تاثیرات بازدارندهای که تسلیحات هستهای میتوانند بر درگیریهای متعارف داشته باشند را نادیده میگیرند. در درگیری متعارف با کشوری که از قدرتهای هستهای برخوردار است، احتمال تشدید مسائل به شکل هستهای نمیتواند در محاسبات نادیده گرفته شود. از این نظر وجود بازدارندگی هستهای میتواند تاثیر آشکاری در فرونشاندن ستیزهجوییهای بیپروا داشته باشد. به طور مثال طی بحران موشکی اوکراین، رئیسجمهوری جان اف کندی آنقدر نگران احتمال تشدید هستهای وقایع به صورت سهوی بود که مقامات جنگطلب را به حاشیه راند و با احتیاط محاصره دریایی کوبا را اجرا کرد.
به علاوه، این حرف که هیچ تهدیدی هستیگرایانهای علیه کشورهای آسیای شرقی وجود ندارد باید مورد سنجش قرار بگیرد. در رابطه با تایوان، تهدید هستیگرایانه واضحی علیه تمامیت ارضی این کشور از سوی چین وجود دارد. کره جنوبی و ژاپن هماکنون با هیچ تهاجم قریبالوقوعی از سوی دشمنان نزدیک خود مواجه نیستند اما باید با دو رقیب هستهای یعنی چین و کره شمالی دست و پنجه نرم کنند.
در نتیجه هر سه کشور از شرایط امنیتی وخیمی برخوردارند که باعث میشود آنها گزینههای هستهای برای بازدارندگی دربرابر قلدری و ستیزهجوییهای بیجا را درنظر بگیرند. نوسازی نظامی چین توام با افزایش بودجه دفاعی، توسعه تواناییها در جهت ممانعت از ورود دیگر کشورها به مرزهای زمینی، هوایی و دریایی یک منطقه، تولید ناو هواپیمابرهای جدید، وجود نیروی دریایی در آبهای آزاد، احداث سیلوهای هستهای جدید و تقویت شدید تواناییهای جنگ سایبری توسط چین چندان برای همسایگانش خوب به نظر نمیرسد. چین احتمالا از برتری متعارف خود در جهت رسیدن به هژمونی منطقهای استفاده کند.
بازدارندگی ممتد و اعتبار آمریکایی
گزینه هستهای برای بازدارندگی در برابر چین میتواند به دو طریق برای کشورهای آسیای شرقی اجرایی شود. گزینه آسانتر ادامه دادن به بازدارندگی ممتد در زیر چتر هستهای آمریکا است. ژاپن و کره جنوبی متحدان پیمانی ایالات متحده هستند و در صورت تشدید هستهای تا میزان خاصی از حفاظت برخوردارند. روابط تایوان با آمریکا تحت تاثیر "قانون روابط تایوان" قرار دارد که به طور خودکار استفاده از سلاح هستهای از سوی آمریکا برای دفاع از این کشور را تضمین نمیکند. گزینه دوم برای این کشورها راهاندازی برنامه تسلیحات هستهای خودشان و توسعه قدرت بازدارندگی مستقل است. در گذشته، هم تایوان و هم کره جنوبی به دنبال رسیدن به بمب بودند اما تحت فشارهای آمریکا برنامه خود را رها کردند.
چندین مشکل دردسرزا برای کشورهای آسیای شرقی در مسیر هستهای شدن وجود دارد. جدای از گسترش چتر هستهای آمریکا جهت تحقق نیازهای امنیتی و مخالفت این کشور با اشاعه هستهای، قدرت نظام عدم اشاعه هستهای - اعم از تحریمهای اقتصادی - و تهدید اقدام نظامی پیشگیرانه از سوی دشمنان در زمان آسیبپذیری هزینهای جدی برای کسانی که به دنبال تسلیحات هستهای هستند، دارد.
در رابطه با تایوان، برهان چتر هستهای کاربرد ندارد و تهدید اعمال از سوی چین هستیگرایانه است، هرچند که ممکن است در حال حاضر حملهای انجام نگیرد. علیرغم برهان قدرت بازدارندگی دریاها و تعادل نظامی که به نفع کشور مدافع چربیده است، تواناییهای توسعه یافته چین باعث میشود تا جلوگیری از حمله زمینی و دریایی توسط چین به تایوان به شدت سخت شود. بنابراین، تایوان دلایل الزامآوری برای توسعه بمبهای هستهای خودش دارد.
برای ژاپن و کره جنوبی نیز اعتبار چتر هستهای آمریکا باید به زیر سوال برود تا این متحدان تواناییهای بازدارندگی خود را گسترش دهند. همانطور که دیگران پیشتر اظهار کرده بودند، اکراه آمریکا برای مبادله لس آنجلس با توکیو یا سئول بزرگترین چالش را برای اعتبار بازدارندگی ممتد این کشور ایجاد میکند. نمونه مشابه هستهای شدن توکیو و سئول را میتوان در تصمیم فرانسه برای توسعه بمب هستهای خودش علیرغم بودن در زیر چتر ناتو دید. ترس فرانسه از متارکه آمریکا در چارچوب "بین بین فو" و بحران سوئز ۱۹۵۶بر اعتقاد آنها در تضمینهای ناتو غلبه کرد.
حتی اگر به دوره ریاستجمهوری ترامپ - که برخورد "مجموع سفر" را در روابط با متحدان در پیش گرفته بود - به عنوان یک کجروی نگاه شود، باز خروج آمریکا از افغانستان و ناتوانی این کشور در اجرایی کردن تفاهمنامه بوداپست باید باعث شود تا متحدان آسیای شرقی واشنگتن منافع بازدارندگی هستهایشان را بررسی کنند.
از سوی آمریکا نیز هزینه بازدارندگی ممتد باید مورد بررسی قرار بگیرد. همانطور که داگ باندو، نویسنده سیاسی آمریکایی گفته است در رابطه با کره جنوبی، بازدارندگی ممتد تا جایی معقول بود که تهدید کره شمالی به سطح متعارف محدود شده و پیونگ یانگ موشکهای بالیستیک بین قارهای در اختیار نمیداشت. لیکن به دلیل توسعه هستهای چین و کره شمالی تهدیدات علیه ایالات متحده افزایش یافتهاند و با شدت گرفتن تنشها در منطقه، احتمالا بر تعهدات آمریکا فشار وارد شود.
اجازه دادن به متحدان آمریکا برای هستهای شدن با آنکه خطرات خود را دارد اما ممکن است که مسئولیتهای امنیتی بر روی دوش آمریکا را بکاهد. برای مثال، یک ژاپن مستقل یا بازدارندگی هستهای کره جنوبی به ایالات متحده اجازه خواهد داد تا هزینههای خود در رابطه با حفظ پایگاههای نظامی آن سوی دریا و اعزام نیروهایش به آنجا را بکاهد. در رابطه با تایوان نیز این به منافع آمریکا است که اجازه هستهای شدن را به این کشور بدهد تا چین نتواند از اولین زنجیره جزیرهها - که گامی حیاتی در جهت هژمونی منطقهای چین است - عبور کند.
به علاوه، تردیدها درخصوص توانایی ایالات متحده در تجهیر کردن منابع جهت ایجاد تعادل در برابر چین در منطقه هند-آرام دلیل دیگری برای اشاعه هستهای میان کشورهایی در آسیای شرقی است که از سلاح هستهای برخوردار نیستند. در عین حال که ایالات متحده تا به حدی از خاورمیانه خارج شده و تمرکز خود را بر روی منطقه هند-آرام گذاشته است، تهاجم روسیه آمریکا را به تماشاخانه اروپا کشانده و باعث آسیب رساندن به متحدان آسیای شرقی شده است. جنگ در اوکراین کشورهای اروپایی را به جنب و جوش انداخته است و باعث شده تا مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به وظایف دفاعی خود داشته باشند اما این به معنای پایان تعهدات آمریکا در منطقه نبوده است. به نظر میرسد که آمریکا در آینده نزدیک - حدقل برای چندسال آتی- توانایی خروج از اروپا را نداشته باشد.
علاوه بر اینها، چندقطبیتی شدید در سیاستهای داخلی آمریکا ممکن است شرایط را برای تجهیز موثر منابع در حمایت از متحدانی که زیر فشار قرار دارند را به شدت سخت کند. طی بحران اوکراین، این نگرانی در دفاع محافظهکارانه در برابر تهاجم روسیه و مخالفت برخی سناتورهای جمهوریخواه برای کمکرسانی آمریکا به اوکراین مشهود بوده است. هرچند چرایی این مسئله در رفتار تندرو جمهوریخواهان و تمایل حزب دموکرات به اتخاذ رویکرد چندجانبه خلاصه میشود.
در نهایت، تاثیر عامل "بازداری" در راهبرد اصلی ایالات متحده ممکن است به کاهش درگیری مستقیم آمریکا در منطقه منجر شود. در عین حال که مجادلهای اساسی میان بازدارندگان در مواجهه با چالش چین وجود دارد، تقریبا تمامی مسیرها به اتخاذ مسئولیت بیشتر توسط متحدان برای دفاع از خود منتهی میشود.