کد خبر: ۷۹۳۵۷۶
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۵

چگونه می‌توان انسان‌های نا امید را از خودکشی بازداشت؟!

در باب مسائل خودکشی نظریه‌های گوناگونی وجود دارد یکی از این نظریه‌ها به درماندگی آموخته شده و به نا امیدی و یأس شدیدی بازمی‌گردد که در انسان ایجاد می‌شود.
چگونه می‌توان انسان‌های نا امید را از خودکشی بازداشت؟!
آفتاب‌‌نیوز :

درماندگی آموخته زمانی رخ می‌دهد که تلاش‌های مختلف فرد برای تغییر زندگی، موفقیت در آزمون‌ها، رقابت‌ها و چالش‌های مختلف به ثمر نمی‌رسد، هر راه و روشی که مورد استفاده قرار می‌گیرد با شکست روبرو می‌شود و انسان را به این نتیجه می‌رساند که نمی‌تواند کاری برای تغییر شرایط خود و رسیدن به خواسته و انتظاراتش انجام دهد.

برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه افسردگی و ارتباط آن با خودکشی با یک روانشناس علوم اعصاب شناختی به گفت و گو پرداختیم.

آرش فکری عنوان کرد: در این شرایط واکنش‌ها متفاوت است. افرادی در افسردگی فرو می‌روند، گروهی تسلیم می‌شوند و سعی می‌کنند به صورت قربانی و سلطه پذیر جایگاه پایین خود را بپذیرند، گروهی نیز دست به اعمال تهاجمی می‌زنند و پرخاشگری می‌کنند و در اصطلاح دچار اختلال ضد اجتماعی می‌شوند.
وی افزود: در تمام این موارد در عمق وجود فرد هنوز امید وجود دارد؛ امید به تغییر معجزه وار شرایط، امید به آمدن ناجی و غیره، در صورتی که امید به طور کامل از میان برود، ترس عمیق وجود انسان را فرا می‌گیرد که موجب بروز رفتار خودکشی می‌شود.

توضیح داد: با از میان رفتن کامل امید، احساس عدم امنیت زیادی در فرد شکل می‌گیرد گویا هیچ کس و هیچ چیزی را نمی‌تواند به عنوان دوست، چه بالقوه و چه بالفعل در نظر بگیرد و زندگی در این شرایط با وجود یأس کامل، ترس و عدم امنیت بسیار سخت و جانکاه به نظر فرد می‌آید؛ به همین دلیل تصمیم به انجام چنین عملی می‌گیرد تا به نوعی از این درد و رنج حل نشدنی خلاص شود.

وی ادامه داد: ضربه‌های ایجاد کننده این حالت می‌تواند متفاوت باشد، گاهی همانطور که گفته شد، ضربه‌های خفیف ولی همیشگی در اثر شکست‌های متوالی در یک حوزه یا حوزه‌های متفاوت مانند اقتصادی، اجتماعی، عاطفی و غیره می‌تواند به این شرایط سخت ختم شود، ضربه‌های سخت و سنگین که به دور از انتظار بوده است و سبب فقدان و شکست شدیدی شده است، می‌تواند آسیب‌های شدیدی را ایجاد کند که منجر به درد و رنج شدیدی شود که گاهی بیش از حد تحمل و سرسختی روانی یک فرد باشد و در نتیجه این اتفاق را منجر شود البته فعال و عملگرا بودن و تفاوت‌های شخصیتی نیز می‌تواند دخیل باشد که فرد به آسیب ایجاد شده، چه واکنشی نشان دهد.

فکری ضمن بیان اینکه تفاوت‌های فردی و شخصیتی می‌تواند مؤثر باشد، تصریح کرد: در واقع اینکه فرد به صورت عملگرایانه در برخورد با شرایط سخت عمل کند و چه نقشه‌ای را برای برخورد با شرایط اتخاذ کند، به مدل شخصیتی او باز می‌گردد؛ اما اینکه با چه شیوه عملگرایانه‌ای برخورد نماید به هویت و میزان بلوغ روانی فرد مربوط می‌شود. در واقع هر اندازه فرد دارای توسعه شناختی بیشتر، مهارت‌های ذهنی و رفتاری قدرتمندتر باشد، بهتر می‌تواند شرایط را مدیریت کند.

وی افزود: اینکه آیا فرد انتظاراتش از زندگی، پیروزی، چگونگی رشد و پیشرفت و همینطور از دست دادن، شکست و آسیب تا چه میزان آگاهانه، منطقی و درست باشد، به بلوغ روانی ارتباط پیدا می‌کند.

روانشناس اظهار کرد: بلوغ روانی به آموزش باز می‌گردد و هر اندازه فرد در مواجه با شرایط، ساماندهی انتظارات، رویدادهای احتمالی در زندگی، نوع مدیریت درونی و بیرونی، خودنظم دهی و سازمان دهی عواطف و هر آنچه به گستره زندگی و رویارویی با آن مربوط است، آموزش‌های بهتر و کارآمدتری دیده باشد، دارای بلوغ فکری، عاطفی و رفتاری بیشتری خواهد بود و بهتر می تواند خود را کنترل کند.

وی ادامه داد: یکی از بازدارنده‌های مهم در این شرایط اعتقادات دینی و مذهبی است؛ چه از نظر حکم منع این رفتار و چه به لحاظ توکل و ایمانی که می‌تواند امید را همچنان در سخت‌ترین شرایط زنده نگه دارد، می‌تواند در کاهش احتمال این رفتار مخرب بسیار مفید باشد. بنابراین نبود اعتقادات مذهبی می‌تواند انجام این عمل را تسهیل نماید.

فکری در پاسخ به میزان خودکشی در بین افراد مشهور اینگونه عنوان کرد: در واقع تفاوتی در نرخ اقدام به خودکشی افراد مشهور و غیر مشهور وجود ندارد و تنها چیزی که وجود دارد این است که این اقدام توسط افراد مشهور بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند و به صورت خبری در رسانه‌ها به آن پرداخته می‌شود.

اوی در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه فردی که توانسته به شهرت برسد و برخوردار به حساب می‌آید، چرا باید چنین رفتاری را مرتکب شود، گفت: تحلیل این امر می‌تواند به بحث انتظارات و پیامدهای پیروزی باز گردد، در واقع اگر میان آنچه فرد در ذهن خود از پیروزی و کسب موفقیت و دستیابی به یک جایگاه ویژه ساخته و پرداخته کرده و انتظارش را می‌کشد با آنچه واقعا رخ می‌دهد تفاوت و تعارض وجود داشته باشد و نتواند انتظارات فرد را برآورده سازد، باز هم ضربه‌ای ایجاد

می‌شود که به آسیب و احساس عمیق شکست و درماندگی منتهی می‌گردد. بنابراین یکی از مهمترین آموزه های بلوغ روانی، مدیریت انتظارات و خواسته‌های پس از پیروزی و زدودن انتظارات کاذب و اغراق شده است تا از یأس پس از پیروزی و موفقیت جلوگیری کند.

وی در پایان خاطر نشان کرد: امید است که با آموزش بلوغ روانی و بالا بردن مهارت زندگی در افراد جامعه و به خصوص کودکان و نوجوانان، بتوانیم جامعه‌ای پویا، همواره در تلاش برای رشد و توسعه همه جانبه و پایدار داشته باشیم و از این رهگذر امید و انگیزه را در تک تک افراد جامعه بالا ببریم تا دیگر شاهد این اقدام دردناک توسط هیچ انسانی نباشیم.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین