مسعود فروزنده، پژوهشگر تاریخ معاصر با اعلام این خبر و با بیان اینکه مرکزیت ناآرامیها شهرها شیراز، اصفهان، تهران، رشت و مشهد است که در آنها طبقه متوسط اجتماعی قدرتمندی وجود دارد، گفت: براساس تخمین جمعیت شناسی ناآرامیهای اخیر ۶۰۰ هزار نفر از جمعیت کشور را درگیر کرد و اکثریت آنها جوانان کلانشهرها هستند که بین ۱۷ تا ۲۳ سال سن دارند اما در صحنه عمل شاید ۱.۵ تا ۲ درصد آنها وارد صحنه شدند. او معتقداست که دولت باید به تغییر نسلی بیشتر احترام بگذارد؛ نسلی که لیبرالیسم فرهنگی مختص به خود را جویا هستند، میخواهند خودشان باشند و سیاسی نیستند. احترام و منزلت میخواهند.
با اعلام خبر فوت مهسا امینی بعد از فراخوانی در گشت ارشاد، ناآرامیها در نقاط مختلف کشور شکل گرفت و در بسیاری از نقاط به درگیری کشیده شد. اما منشا این اعتراضها، عوامل گسترش ناگهانی آن و راهکارهای درست رویارویی با آن، موضوعهای مهم و پیچیدهای بوده که بررسی آنها، نیازمند دریافت نظر نخبگان است.
مسعود فروزنده در گفتوگو با ایرنا، به تحلیل ترکیب و ماهیت معترضان، ماهیت و ابعاد ناآرامیها، نقش دشمن و سرویسهای جاسوسی، آینده و راهکارهای مدیریت بحران پرداخت.
ترکیب و ماهیت معترضان
وی با بیان اینکه این رخدادها یک جنبش اجتماعی فرهنگی است که استمرار دارد، افزود: هسته پیشران جنبش اخیر، به طبقه متوسط اعم از زنان، دانشجویان و دانشآموزان و اهل هنر وابسته است؛ هستههای پیشران متعلق به دانشآموزان و زنان و اکثریت غیررادیکال است؛ البته سویههای رادیکال و شورشگری متمایل به گروههای مجاهدین و حزب دمکرات و ... هم در آن دیده میشود. این در راستای جنبش سبز است اما کاملا غیر ایدئولژیک، لیبرال، رهاشده و بر محور منزلت زن؛ جوانانی که زندگی شخصی آزاد میخواهند تا به لحاظ ایدئولژیک، اجتماعی و سیاسی، قید و بندی نداشته باشند.
فروزنده با بیان اینکه دولت رئیسی به پایگاه اجتماعی محرومان، کارگران و فقرا و طبقه زیر متوسط چشم امید بسته و به آن تکیه دارد، ادامه داد: طبقه متوسط احساس میکند این دولت نسبت به آمال و آرزوهای آن نه تنها فاصله دارد، بلکه به آنها بیاعتنایی کرده و از سوی دیگر این حرکت، انباشت نادیده گرفتهشدنهای چند ساله بوده است. البته بخشی از طبقه متوسط نیز از نظر اقتصادی به گروه محرومان انتقال یافتهاند.
ماهیت حرکت
این پژوهشگر با مقایسه ناآرامیهای اخیر با موارد سال ۹۸ افزود: این حرکت، ناجنبش نیست؛ با جنبش معیشتی، صنفی بنزینی که در ۹۸ و ۹۶ رخ داد و به ویژه خط جغرافیایی زاگرس را در بر میگرفت، متفاوت است و ربطی به جنبشها و گسلهای حاشیه- مرکز ندارد.
حرکت آنها فورانی، انفجاری بود و در یک بازه ۱۰ تا ۲۰ روزه رو به افول میرفت و انباشت تجربه هم نداشت اما این حرکت، تولید ادبیات کرده، انباشت تجربه دارد، شبکه دارد و فرهیختگان و اهل فرهنگ و هنر وارد آن شدند. برای همین باید آن را یک جنبش اجتماعی فرهنگی دانست و برخی آن را جنبش فرهنگی- اجتماعی بر محور زن قلمداد میکنند که شاید واقعگرایانهتر باشد. همه خانوادههای طبقه متوسط را درگیر کرده و از سوی دیگر نگاه ایدئولوژیک جامعه به اسلام که ما از آن به ناموس و ایمان تعبیر میکنیم را تحت تاثیر قرار داده و بر عنصر خانواده هم موثر بوده است.
در حالی که هنوز درباره ابعاد ناآرامیها در جامعه اختلافنظر وجود دارد، فروزنده گفت: در شناخت کالبد اجتماعی اعتراضها باید گفت، اکثریت آنها جوانان کلانشهرها هستند که بین ۱۷ تا ۲۳ سال سن دارند اما در صحنه عمل شاید ۱.۵ تا ۲ درصد آنها وارد صحنه شدند.
از نظر جمعیتشناسی کمتر از یک درصد جمعیت ایران وارد خیابانها شده است. تخمین من از کل کشور، حداکثر ۶۰۰ هزار نفر در داخل ایران است و البته خارج ایران هم جداگانه است. این با میزان دستگیریها هم تطابق دارد. من برآوردم از کل دستگیریها براساس اخبار رسانهها، ۱۰ تا ۱۱ هزار نفر است. مرکزیت شهرها شیراز، اصفهان، تهران، رشت و مشهد است که در آنها طبقه متوسط اجتماعی قدرتمندی وجود دارد.
این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که دشمن و سرویسهای جاسوسی آن در چه سطحی در ایجاد ناامنی و آشوبهای کنونی نقش دارند، گفت: دلایل کافی برای اینکه سازمانهای خارجی در نقطه شروع این حرکت آمادگی برای سازماندهی داشتند دیده نمیشود. به اعتقاد من در شروع ماجرا، سرویسهای خارجی نقش نداشتند اما در ادامه ماجرا نقش آنها را میتوان دید. در سویههای رادیکال مانند آتشزدن، نقش نیروهای سازمان مجاهدین خلق، حزب دموکرات و دیگر هویتگرایان محرز است. به اینکه سازمانهای اطلاعاتی توانسته باشند در سازماندهی اقدامات خیابانی نقش ایفا کرده باشند، شک دارم. تا دو روز اول گروهکها نمیدانستند چه کنند و فقط حزب دموکرات فراخوان اعتصاب داد و نگاه اتنیک و قومگرایانه هم در این حرکت دیده نمیشود.
اما زبانههای این حرکت تا کجا میرود؟ به گفته این پژوهشگر، وقتی حرکتهای رادیکال مسلح مانند سازمان مجاهدین خلق یا گروههای تجزیهطلب یا فشارهایی از سازمانهای اطلاعاتی دشمنان ایران فعال شوند، دیگر از حالت جنبش فرهنگی و اجتماعی خارج میشود و خیلی زود مشروعیت سرکوب خود را به وجود میآورد. به همین دلیل با رصد رسانهها و شبکههای اجتماعی، مواضع و آنچه رخ میدهد، میتوان دریافت یک تعارض ماهوی بین سران اپوزیسیون درباره این موضوع هست، بین کاریکاتورهایی مانند فخرآور، ریاستارت، مجاهدین خلق یا الاحوازیه و.. میخواهند این حرکت را به سمت مسلحانه شدن سوق دهند، تا کسانی که میخواهند آن را در قالب یک جنبش فرهنگی اجتماعی با پیشران دانشجویی ادامه دهند. یک نگاه فمینیستی هم به دنبال عمق دادن به این جنبش در سطح زنان ایران است.
آینده؟
اما این جنبش چقدر عمر خواهد داشت و آیا به سلسله حوادثی از جنس خود منجر میشود یا نه؟ اینها پرسشهایی مهمی است که فروزنده در این زمینه گفت: البته این جنبش، سنت سیاسی چله به چله انقلاب ایران که وقایع را تا سقوط رژیم پهلوی به هم پیوند میداد را در خود پرورش نداده و نتوانسته بستر و ظرفی برای شکلدهی به دومینو ایجاد کند، چون شبکه قوی ندارد، همانگونه که رهبر و ایدئولوژی ندارد. البته ایدئولوژی مهمتر است.
وی افزود: اما این سنت سیاسی را چه کسی میخواهد به وجود بیاورد؟ لیبرال دموکراتها؟ دموکراتها؟ سوسیال دموکراتها؟ چپ نو؟ چپ فرهنگی؟ چه گروهی از این اپوزیسیون که خود را درگیر این حرکت کردهاند، میخواهند سنت و بستر سیاسی را اجرا کنند؟
پیش از این، جنبشها در لهستان، رومانی، انقلاب ۵۷ و ... رهبر و استراتژیست داشتند و علاوه بر طبقه متوسط، کارگران هم پیروی میکردند اما الان چنین چیزی نیست. نوعی اتمیزه شدن و فردگرایی را بعد از ۸۸ در جنبشهای اعتراضی شاهدیم که با نگاه «پرسونال برندینگ»(برندسازی شخصی) که هرکس میخواهد خود را در قالب مخالف، خبرنگار و ... مطرح کند. این با انسجام و وحدتگرایی و داشتن سازمان مشخص و رهبر در تناقض است.
ماهیت اعتراضها: جنبش یا ناجنبش؟
این پژوهشگر با بیان اینکه براساس مشاهداتش از فضای مجازی فقط ۳۰ درصد شبکههای این حرکت در داخل ایران توانستهاند با هم ارتباط بگیرند، افزود: یک نگاه سوسیال لیبرالی این حرکت را ناجنبش میداند اما به نظر من جنبش است. سازماندهی آن ۳۰ از ۱۰۰ است؛ رهبر و ایدئولوژی هم ندارد اما اینکه چارچوب اقتصاد سیاسی کلان برای ساختار جدید و جایگزین داشته باشند، دیده نمیشود. افکار عمومی بحث جایگزین را نپذیرفته است. البته بخش زیادی از نوجوانان به دلیل معضلات، به گذار خوشبین شدهاند اما چیزی به عنوان جایگزین مطرح نیست.
به گفته او، برخی چپها میگویند این حرکت چون رهبری و ایدئولوژی ندارد، ناجنبش است اما جنبشهای جدید، رهبری جمعی دارند و به صورت هستههای مختلف در شهرها فعال میشوند. اما در یک نگاه جامعهشناسی، بسیج منابع، سازماندهی و تامین حامیان مالی، سیاسی، فکری آن مشکل دارد. جنبش شبکهای است اما یک شبکه قدرتمند نیست.
راهکارها
این نویسنده درباره راهکارهای حل مساله، با تاکید بر لزوم توجه به چشمانداز فرهنگی مبتنی بر منزلت طبقه متوسط، معتقد است: طبقه متوسط دولت را از خود نمیدانند و شعارها و رفتارهای فرهنگی دولت برای موجودیت طبقه متوسط تهدیدکننده است. مسائل انباشتشده، در این جنبش فوران کرد. این فوران ناظر به تغییر نسلی است. دولت باید به تغییر نسلی بیشتر احترام بگذارد؛ نسلی که لیبرالیسم فرهنگی مختص به خود را جویا هستند، میخواهند خودشان باشند و سیاسی نیستند. احترام و منزلت میخواهند، اما نه از جنس نان، بلکه از جنس آزادی.