حمله هفته گذشته داعش شاخه خراسان به هتلی در کابل که محل اقامت شهروندان چینی است، بار دیگر پکن را به کانون مشکلات امنیتی افغانستان جدید تبدیل کرد، افغانستانی که امروزه ناامنتر از همیشه به نظر میرسد. به عقیده کارشناسان، چین به عنوان جایگزین هموزن و برابر با قدرت آمریکا در افغانستان، ضعیف خواهد بود اما به یاد داشته باشیم که چین با زور و فشار اقتصادی خود میتواند یک بازیگر مهم در افغانستان باشد و در این مسیر، مهم است که کشورهای منطقه و همسایه را هم در نظر بگیرد.
به گزارش موسسه تحقیقاتی آبزرور، داعش در افغانستان در تلاش است تا از خلأهایی استفاده کند که طالبان نادیدهشان گرفته، زیرا طالبان به تلاشهای خود برای تغییر شکل از یک گروه شورشی و تروریستی به یک دولت و سیستم سیاسی که به دنبال به رسمیت شناختن جهانی است ادامه میدهد. نشریات تبلیغاتی داعش که منطقه جنوب آسیا را هدف قرار میدهند، مانند «صدای خراسان» یا «صوت الهند» (صدای هند)، از ضدیت با طالبان مینویسند. این نشریات همواره درباره رابطه طالبان همراه با کشورهای خارجی مخصوصاً چین نوشتههای انتقادی دارند. طالبان به مدت 20 سال حضور ایالات متحده در افغانستان را «اشغال» محسوب میکردند؛ دقیقاً مانند نگاهی که به حضور اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان داشتند. امروز داعش در افغانستان چین را از همین زاویه میبیند، البته نه از حیث نظامی بلکه اقتصادی.
جالب اینجاست که افغانستان تنها کشوری نیست که در آن چین هدف گروههای تروریستی قرار میگیرد. گروه الشباب وابسته به القاعده که کنترل سرزمینی در سومالی را در دست دارد، اخیراً تبلیغات ضدچینی خود را بیشتر کرده و پیش از این نیز منافع چین را در کشورهایی مانند کنیا و موزامبیک هدف قرار داده است.
شاید نوعی از ثبات که چین مایل بود در افغانستان شاهد آن باشد هرگز محقق نشود. در ماههای گذشته، چین تقریباً هفتگی رایزنیهایی را با طالبان از طریق سفیر خود در کابل انجام میداد. بسیاری از فرصتهای اقتصادی و سرمایهگذاری مورد بحث قرار گرفته و طالبان حتی وعده رزرو پروژههای معدنی بزرگ برای پکن را داده است.
در تدارک این امر، طالبان حتی برای حفظ مجسمههای بودا در افغانستان وعدههایی داده بودند که تغییری آشکار از سال 2001- زمانی که ملا عمر، رئیس وقت طالبان، رهبری آن را بر عهده داشت و مجسمههای معروف بودای بامیان را در حالی که جهان با وحشت تماشا میکرد، نابود کرد- به حساب میآید.
امروز، طالبان ثروت طبیعی افغانستان را در ازای سرمایهگذاری به چین عرضه میکنند چراکه میدانند «امارت اسلامی» افغانستان ممکن است برای مدت طولانی به عنوان یک کشور گوشهنشین شکوفا نشود و طبقات حاکم فعلی مانند شبکه حقانی و جناح قندهاری به طور یکسان به یک پایگاه مالی مستقل برای تامین منافع و آینده خود هم به عنوان بخشی از یک دولت و هم به طور بالقوه در برابر یکدیگر نیاز دارند.
هرچند شکی نیست که چین با قدرت اقتصادی خود میتواند یک تغییردهنده بازی در افغانستان باشد اما به یاد داشته باشیم که کشورهای منطقه و همسایه درک قویتری از کابل و سیاست اسلامی آن دارند.
در حالی که گفتمان بینالمللی درباره نقش پکن در افغانستان نگران است، دیگران در واقع پیشرفتهای بسیار بیشتری در نفوذ سیاسی و اقتصادی بر طالبان داشتهاند؛ به عنوان نمونه در ابتدای ماه میلادی جاری امارات متحده عربی میزبان چهرههای متفاوت سیاسی از افغانستان چه از دولتهای گذشته و چه از میان چهرههای طالبان بود. امارات متحده عربی میزبان ملا یعقوب، سرپرست وزارت دفاع طالبان، بود که انس حقانی او را همراهی میکرد و همزمان حامد کرزی اولین سفر خارجی خود را با توقفی در این کشور در همان روز انجام داد. این نمایش قدرت امارات متحده عربی بسیار چشمگیرتر از نفوذ چین بر طالبان آنطور که برخی تصور میکنند بود.
فراتر از امارات متحده عربی، کشورهای دیگری مانند ایران، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه و قطر به همراه غرب ممکن است شانس واقعیتری در کمک به افغانستان برای جلوگیری از فروپاشی کامل آن نسبت به پکن داشته باشند که در نهایت باید بیش از پیش نگران توسعه زیرساختها و نیاز به سرمایهگذاری در سرزمینهای خارجی برای تغذیه اقتصاد داخلی خود باشد.
با توجه به رقابت قدرت میان ایالات متحده و چین، پروژههای بزرگی چون ابتکار کمربند-جاده و کریدور اقتصادی چین-پاکستان و محیط متزلزل اقتصادی جهانی پس از همهگیری کرونا که با جنگ روسیه علیه اوکراین تشدید هم شده، اگر چین به تنهایی مسئولیت افغانستان را بر عهده بگیرد، واقعاً تعجبآور خواهد بود.