آفتابنیوز : آفتابـ ایرج راستگو: عجیب است که همه به فکر اصلاح بشریتاند ولی هیچکس به فکر اصلاح خودش نیست. «تولستوی»؛ این جمله مشهور تولستوی، اگر چه به زیبایی، توجه به ضرورت در خود نگریستن و انتقاد از خود را مورد توجه قرار میدهد اما در میان گروهی که به ظاهر روانشناس هستند، جمله تولستوی، به عنوان محملی برای عدم توجه به اصلاح جمع مورد استفاده قرار میگیرد تا استدلال کنند که باید به جای نقد جامعه (اصلاح بشریت) به نقد فردی خود پرداخت. نگارنده این گروه را با واژه روانشناسان «پاپ» خطاب میکند تا آنها از صف روانشناسان واقعی جدا شوند.
در دوران اخیر در رابطه با ترویج روانشناسی پاپ (و به بیانی، مردم پسند) و درونگرا Introvert، کتب بسیاری منتشر شده و جلسات و کنفرانسها و همایشهای بسیاری برگزار گردیده است. در این کتب و مطالب منتشره، اصلاح خود و نگاه به درون اصل است و اینگونه عنوان میشود که بدون اصلاح فرد، اصلاح جامعه ممکن نیست و به جای اصلاح جامعه و برون گرایی، اصلاح فرد و به بیانی خودسازی و توجه به خویشتن، عنوان میشود.
مطالب این گروه روانشناسان پاپ، طیف وسیعی را در بر میگیرد. از مطالب روانشناسان با مدرک تحصیلی دکترای روانشناسی گرفته تا پیروان مکتبهایی «یوگایستی» که برای استنتاجات خود به مطالب روانشناسی متوسل میشوند.
تصور همه آنها (روانشناسان پاپ) بر این است که رشد جریان و جنبش خودسازی و اصلاح خود که مبنای تئوریکی روانشناسی پاپ است، موجبات کاهش تنشهای اجتماعیTension Social را فراهم میآورد؛ زیرا افراد مسئولیت پذیرتر میشوند. در تحمل مصائب و مشکلان نیرومندتر میگردند و توان همزیستی و سازگاری در آنان افزایش مییابد. در نتیجه همزیستی مسالمت آمیز اقشار و طبقات مختلف با هم بیشتر میشود.
آنها بر خـلاف نظریه جامعهشناسانی نظیر مارکس معتقدند که با اتکا به آموزشهای آنان، جامعه به سوی مشارکت مسالمتآمیز مردم در زندگی اجتماعی پیش میرود و تنشهای دائمی بین افراد و گروههای اجتـماعی ویـژگی ذاتی نظامهای طبـقاتی نیست و در مجموع، تضاد طبقاتی عامل تنشهای بین افراد نبوده و راه حل مناقشات اجتماعی در ایجاد تغییر اساسی و رادیکال در جامعه نیست.
در این میان، این سوالات مطرح میشود که آیا رشد تفکر درون گرایانه Introvert روانشناسی پاپ pup psycholog، بر اساس تزهای مثبت اندیشی و خود اصلاح کنی، به همزیستی مسالمت آمیز طبقات در کشور کمک میکند یا نه؟ آیا افراد میتوانند در کنار هم زندگی کرده و با تکیه به رهنمودهای متخصصین چگونه شاد زیستن، زندگی شاد و پر از صفا و صلح و مسالمت آمیزی را تجربه کنند؟
فرقههای گوناگون طرفدار «یوگا» و افرادی که کتابهایی راجع به چگونگی شاد زیستن و رموز زندگی و اسرار موفقیتهای فردی منتشر میسازند و در باب چگونه خوشبخت شدن و همزیستی مسالمت آمیز سخنرانیها میکنند و همایشها برگزار مینمایند و سعی میکنند عینک خوشبینی مطلق را بر چشم مخاطبان بگذارند و نگاه نوینی به «خویشتن» در افراد ایجاد کنند، آیا توانستهاند برای مخاطبان راهگشای زندگی بهتر باشند؟ و مخاطبان و پیروان آنها، شرایط زیست بهتری دارند و نتیجه زندگی آنها در اجتماع، بر اساس رهنمودهای روانشناسی پاپ pup psychology، بهتر و این نوع نگرش، باعث کاهش تنشهای فردی و اجتماعی آنها شده است؟
بر اساس تجربه استفاده از دیدگاه روانشناسان پاپ در کشورهای صنعتی و در حال توسعه، نتیجهای عکس نشان داشته است. یعنی روانشناسی پاپpup psychology، علیرغم استفاده کلان از رسانهها و وسایل ارتباط جمعی در سطح گسترده، و استفاده از همه بلندگوها و امکانات تبلیغی و ترویجی، نتوانسته است، همزیستی مسالمت آمیز، سالم و انسانی را در بین شهروندان افزایش دهد. بلکه بر عکس، پس از مدتی، بیثمری روانشناسی پاپ در خودسازی افراد، موجب میشود در تنشهای عادی زندگی اجتماعی، اقسام جدیدی از انحرافات فردی و اجتماعی از قبیل گونههای مدرن خشونت و افسردگی رخ دهد.
با رشد شهرنشینی و توسعه تکنولوژی، نیاز انسان به بررسیهای علـمی بـرای تطبـیق شرایط زیست خود به عنـوان فـرد، در جامعهای سریعا متغـیر و عمیـقا دگرگون شونده، افزایش مییابد. وسایل و ابـزار و ادوات زندگی جمعی پیشرفته و پیچیدهتر میشوند. تکنولوژی شیوههای تولید و خدمات و بازرگانی به سرعت توسعه مییابد و در نتیجه توقعات فرد برای برآورده شـدن آروزهایهای روزافزون خود رشد میکند.
ناهنجاریهای شخصیتی، افسردگی فردی و جمعی، نا امیدیهای روز افزون، و آرزوهای بر باد رفته، نبود اعتماد فردی و اجتماعی، احساس سرخوردگی و یاس، احساس نبود خوشبختی و سعادت، ناشی از عدم تطابق فرد با شرایط نوین زندگی است. انسانها، به راحتی میتوانند در شرایط مختلف آب و هوایی قرار گیرند، و یا در شرایط مختلف اقتصادی زندگی کنند، اما آیا در تغییرات سریع آب و هوایی میتوانند جسم خود را به سادگی آماده زندگی در شرایط نوین کنند؟ و آیا میتوانند در شرایط متفاوت اجتماعی از نظر رفتاری، وضعیت هنجار خود را به سهولت و سریع خفظ کنند؟
از نظر اجتماعی نیز افراد میتوانند از شهر یا کشوری کوچک پس از طی زمان کوتاهی به شهر بزرگ یا کشور دیگری برای سکونت بروند. اما نمیتوانند در همین زمان کوتاه، با ساکنین محل جدید خود ارتباط منطقی و بدون دردسری برقرار و با آسودگی و سهولت زندگی خود را آغاز کنند. آنان نمیتوانند عادت قبلی زندگی در محیط سنتی را به یکباره کنار بزنند و خوی و عادات زندگی نو را به سرعت فرا گیرند و بکار بندند.
افراد عادات رفتاری خود را به سختی میتوانند تغییر دهند. در حالیکه شرایط زیست اقتصادی و مادی آنها میتواند با سهولت و سرعت بیشتری تغییر یابد. شرایط زندگی گاهی با سرعت و شتابی غیر قابل تحمل، دگرگون میشود. تطابق فرد با وضعیت جدید و شرایط نوین زندگی، نیاز به برنامهریزی و اجرای سیاستهای استراتژیک در سطح کلان ملی و حتی بینالمللی دارد.
در نتیجه در نبود سیاستگذاری کلان مناسب و بدون سمتگیری و توجه به برنامههای کلان در راستای سالمسازی محیط زیست بشری، بناچار افراد در تغییرات و دگرگونیهای تند و سریع و پیچیده شیوه تولید و توزیع، دچار آسیب میشوند و نمیتوانند به سرعت، عادات رفتاری خود را تغییر دهند، برخی از افـراد دچـار افسـردگی و سرخوردگی میشوند و برخی احساس عقب ماندگی میکنند و برخی اعتماد به نفس خود را برای ادامه پرتوان زندگی ازدست میدهند. برخی احساس حقارت میکنند. برخی به دنیا بیاعتماد و بیعلاقه میشوند. برخی دچار ترسهای اوهامی میشوند.
این گروه صدمه دیده و سرخورده اجتماعی و از نظر رفتاری ناهنجار شده، برای بدست آوردن حداقل ثبات و تندرستی روانی، به دنبال راهکارهایی میگردند که آنان را از وضعیت ناهنجار فعلی نجات داده و راه زندگی سعادتمندانه را به آنان بنمایاند.
در چنین اوضاعی روانشناسان پاپ مشغول نظریه پردازی برای این افراد میشود. گروهی که با اتکا به مطالعات سطحی روانشناسی، پا به عرصه جامعه گذاشته و به عنوان متخصص و با ادعای کشف رموز خوشبختی، افراد سرخورده جامعه را مخاطب قرار میدهند و تلاش میکنند تا امیدپروریهای غیر علمی و بیاساس و مثبت اندیشیهای کودکانه و تهی از واقعگرایی را دامن بزنند و جنبش «خود اصلاح کنی» به راه اندازند.
این افراد به نام روانشناسی، مطالب خود را در کتابفروشیها یا از طریق رادیو، تلویزیون و ماهوارهها، و یا در سخنرانیهای تجاری در سمینارها و همایشها و یا در مطبهایشان به صورت گفتگوهای رو در رو عرضه میکنند.
آنها با امکانات خود فرقهسازی میکنند تا در نبود احزاب و سندیکاها و انجمنهای صنفی، مردم منفرد شده و تنها شده در جامعه را (که معمولا دچار سرخوردگی هستند) حول خود و جنبش خودسازی خود، جمع کنند و از این طریق، نیروی مردم محروم برای حرکت به سمت اصلاح در جامعه را به سمت تغییر در فرد منحرف کنند.
این انحراف مسیر، باعث میگردد به ظاهر هزینه تغییرات اجتماعی کاهش یابد و در ثبات نسبی، روند تولید و توزیع به شکل سابق ادامه یابد. اما چون فرد مسئول بد و خوبی زندگی خود قلمداد و در واقع مسئولیتی سنگین و غیر طبیعی، بر دوش فرد گذاشته میشود، پس از طی سیکل کوتاهی از زندگی روزمره، بیشتر سرخورده و مایوس خواهد شد. به این ترتیب، عملا هزینه تغییرات اجتماعی در دراز مدت بسیار سنگینتر و عواقب آن برای حیات بشر، خطرناکتر میشود.
«گوته» میگوید: «كسی كه دارای عزمی راسخ است، جهان را مطابق میل خویش عوض میكند». این شعاریست که روانشناسی عامه پسند، بر محور آن، شعایر خود را بنا میکند. بدون کاستن از ارزش نکتهای که گوته بیان میکند، باید دانست در شرایط زندگی مدرن و پیچیده امروز، توانایی تغییر جهان مطابق میل خویش، در عمل، شعار کودکانهای است که تنها هیجان موقتی میآفریند.
این تصور که فرد تنها با اتکا به عزم راسخ میتواند جهان را مطابق میل خویش عوض کند، فکر مسمومی است که نتیجهاش، شکست افراد در عوض کردن جهان و سپس سرخوردگی آنها است. زیرا، میل و آرزوی آدمی بسیار از موقعیت عینی و واقعی اجتماعی فرد فراتر میرود. هر کس میتواند میل و آرزو داشته باشد که در رفاه بسر برد و میل داشتن امکانات مادی و مالی زیاد در وی زبانه بکشد اما معنی آن این نیست که میتواند به همان سهولت، امکانات مالی و مادی خود را افزایش دهد.
آرزوی زندگی 500 ساله یا حتی 100 ساله (که به نظر شدنی هم میآید) آرزویی عادی است. حال هرقدر عزم فرد بر این باشد که جهان را چنان به میل خود عوض کند که حداقل 100 سال عمر داشته باشد، باز ممکن است در سنین کم بر اثر بیماریهای ناشی از زندگی در شهری آلوده فوت کند و یا در اثر حادثه اتومبیل رانی جان خود را از دست بدهد و یا در ماجرایی مورد سرقت واقع شده و توسط سارق به قتل برسد و بسیار احتمالات که برای گریز از آن تنها راه خروج از کره زمین است!!
موضع «روانشناسی پاپ» درباره نارضایتی، اساسیترین ویژگی آن است که بایستی مورد نقد قرار گیرد. نهضت «اصلاح خود» برای انطباق با شرایط ناهنجار، بهجای راه تلاش برای اصلاح جامعه، راه سازگاری و تسلیم را پیش روی افراد قرار میدهد.
نارضایتی، عادی و طبیعیترین، واکنش بشر به وضع موجود است. اگر این نارضایتی ناشی از نابرابریهای موجود باشد، باید به نابرابری پرداخت و چارهای برای آن جست. اگر نارضایتی ناشی از ستم و تبعیض است، بایستی برای ستم و تبعیض مورد نظر راهکاری جست. اگر نارضایتی ناشی از بیسرپناهی و بیخانمانی است، بایستی برای آن چارهیابی کرد. اگر نارضایتی ناشی از بیکاری است و فقر، تنها راه حل نارضایتی، مبارزه با بیکاری و فقر است. اما روانشناسی پاپ نارضایتی را به امری درونی تقلیل میدهد در حالیکه از منظر جامعهشناسی، نارضایتی امری طبیعی است که توجه به آن برای پیشرفت جوامع ضرورت دارد.
مثلا، نارضایتی از آسفالت خراب اتوبان که باعث تصادفات و حادثههای گاه مرگبار میشود، از دید روانشناسی پاپ مثبت اندیش، موضوعی است که به روحیه فرد بر میگردد و شخص بایستی چنین به خود بقبولاند که با وجود چنین آسفالتی از اتوبان باید گذشت و به جای «نق زدن و غر زدن» با لبخند و خونسردی، شرایط دشوار را پشت سرنهاد. در حالیکه، روانشناسی اجتماعی، ضمن نامطلوب توصیف کردن اشکال منفی اعتراض، روشهای تسلیم طلبانه و اعتدالی را طرد میکند.
از آنجا که نوع و میزان تاثیر روانشناسی پاپ و عامه پسند، بر مناسبات اجتماعی، باعث تاثیر بر اخلاق و فرهنگ عمومی میشود و نیز پس از پروسهای، موضوعاتی که روانشناسی عامه پسند ترویج میکند، باعث ایجاد پارادایم شده و بر نسلهای بعدی نیز اثر میگذارد، اهمیت آن نه تنها در حوزه روانشناسی بلکه در سیاست گذاری کلان ملی، فوق العاده است.
اگر به این نتیجه برسیم که روانشناسی پاپ عامه پسند، بر تربیت ملی ما تاثیر میگذارد و اگر این تاثیر را منفی ارزیابی کنیم، در نتیجه این خطر واقعی ما را تهدید میکند که نسلهای بعدی نیز، بیآنکه حق انتخاب داشته باشند، از تاثیرات منفی آن متاثر شده و آسیب ببینند.
به نظر میرسد که وقت آن رسیده تا برای تغییر آماده شویم و نسبت به آنچه به عنوان تغییر (بهخصوص بعد از عیان شدن بحران مالی جهانی) روی میدهد هوشیارانه عمل کنیم. در خود فرو رفتن و جنبش مصنوعی خودسازی، پاسخ مناسبی به تغییرات پیش روی جهانی نیست.
*پژوهشگر اجتماعی