روزنامهنگاران و خبرنگاران حوزه سیاست خارجی، جمله رایجی میان خود دارند: «خدا بیامرزد پدر این برجام را؛ اگر نبود خیلی روزها نه سوژه گزارش داشتیم و نه تیتر یک». شاید این جمله طنز به نظر برسد اما در درون خود روایتگر عینیترین واقعیت صحنه سیاست کشور در سالهای اخیر است.
در چند سال گذشته هر گونه تحولی، تصمیمی یا اظهارنظری پیرامون پرونده هستهای ایران، با حساسیت از سوی ناظران، رسانهها و افکار عمومی دنبال شده است. از زمان انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک میان ایران و کشورهای ۱+۵، واژه «برجام» میهمان تخصصیترین تا عمومیترین محافل جامعه ایرانی بوده است. هر از چند گاهی موضوع یک اظهارنظر خاص، بازگشت به میز مذاکره یا یک خبر پیرامون پرونده هستهای ایران، همچون یک بمب خبری جامعه را فرا گرفته است.
با وجود تعلیق چند ماهه مذاکرات و در میانه دستوپنجه نرم کردن کشورمان با یک بحران اقتصادی بزرگ، همچنان موضوع «برجام» مهم باقیمانده است. در آخرین نمود این امر نیز دیروز جمعه (۱۲ اسفند) رافائل گروسی، مدیرکل آژانس به منظور تعیین تکلیف پرونده هستهای ایران به تهران سفر کرد. سفری متفاوت و به غایت پر اهمیت. مهم از این جهت که تمامی شواهد و قراین نشانگر آن هستند که این سفر میتواند «شام آخر برجام» باشد. بسیاری از ناظران بر این باور هستند که سفر گروسی برجام را از تعلیق خارج میکند؛ یا آن را به گام مرگ میکشاند یا رستاخیز.
اولا، سفر اخیر گروسی به تهران در شرایطی صورت میگیرد که در آخرین گزارش آژانس از کشف آثاری از اورانیوم غنیشده تا «۷/ ۸۳ درصد» و افزایش میزان ذخایر اورانیوم غنی شده ایران به ۱۸ برابر سقف تعیین شده در برجام اشاره شده است.
ثانیا، سفر رئیس آژانس به ایران در شرایطی است که بر خلاف سالهای قبل، موضوعات فرابرجامی بر موضوعات فنی برجامی سایه افکنده است. همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین و موضوعات مرتبط با حقوقبشر بعد از ناآرامیهای اخیر، موجب شده که موضوعات فنی در اولویت کاری کشورهای غربی نباشد. آمریکا و اروپا طی ماههای اخیر بارها از در اولویت نبودن موضوع مذاکرات هستهای سخن گفتهاند.
ثالثا، اروپاییها که در گذشته نقش میانجی و تعدیلکننده تنش میان ایران و آمریکا را در مذاکرات بازی میکردند، حالا پیشروتر از واشنگتن بر طبل فشار حداکثری بر ایران میکویند. حتی شواهد حاکی از آن است که آنها خواهان صدور قطعنامه علیه ایران در نشست جدید فصلی شورای حکام آژانس هستند و آمریکا مخالف.
رابعا، لابیهای ضدایرانی در چند وقت اخیر بیش از هر زمان دیگری فعال شده و در حال حاضر خط افزایش گسترده تحریمها و حتی طرح فرضیه برخورد نظامی را مطرح میکنند. روی کار آمدن نتانیاهو در اسرائیل، در تقویت این روند بیش از بیش افزوده است.
خامسا، سفر گروسی به تهران در شرایطی صورت میگیرد که به نظر میرسد آمریکاییها اجرای «پلن بی» را علیه ایران آغاز کردهاند. در شرایط فعلی واشنگتن قطع بازارهای مالی و محدود کردن صادرات نفت ایران را در کانون توجه قرار داده است.
سادسا، اظهارات مقامهای سیاسی آمریکایی و اروپایی قبل از سفر گروسی به تهران، نشان میدهد که آنها برای اتخاذ قدمهای بعدی، منتظر اعلام نتایج سفر گروسی هستند. گزارش جدید آژانس میتواند تعیین کننده مسیر آتی توافق هستهای باشد.
سابعا، تحت تاثیر فشارهای روانی و سیاسی موجود، سفر رافائل گروسی به تهران با تعلیقی دو ماهه صورت گرفته است. در ابتدای امر مقرر شده بود که گروسی در اوایل ژانویه به تهران سفر کند. در ادامه اعلام شد، سفر به ماه فوریه موکول شده که این نیز عملی نشد. در نهایت بعد از گذشت دو ماه در اوایل ماه مارس گروسی برای رایزنی با مسئولان ایرانی وارد کشورمان شد.
مجموع این شرایط هفتگانه به وضوح نشان میدهد که سفر گروسی به معنای به شمارش افتادن ثانیهها برای تعیین تکلیف نهایی برجام است. زبان بدن، لحن و اظهارات گروسی در سفر اخیر به ایران نیز نشان داد که این بار داستان با سفرهای سابق متفاوت است. مدیر کل آژانس با خواستههای مشخص به تهران آمده و در سطح فنی خواستههای حداکثری را مطرح کرده است.
گروسی بعد از دومین نشست با محمد اسلامی، رییس سازمان انرژی اتمی کشورمان، در کنفرانس خبری از بالا بودن توقعات سخن میگوید. او با صراحت میگوید: «ما میخواهیم با ایران یک دیالوگ و گفتگوی جدی و سیستماتیک داشته باشیم.»
در مجموع، همه شواهد نشانگر آن هستند که بیش از هر زمان دیگری به ایستگاه پایانی برجام نزدیک شدهایم؛ ایستگاهی که در آن یا باید مرگ را پذیرفت یا رستگاری. در چنین فضایی، همه چیز منوط به یک تصمیم سیاسی بزرگ از سوی تهران است. تصمیمی که شاید بخشی از آن فنی باشد، اما کلیتاش تماما سیاسی خواهد بود و سیاسی خواهد ماند!
شاید خیلی زودتر از آنچه که تصور میکنیم بعد از پایان سفر گروسی برجام به تاریخ سپرده شود یا شاید پیکر نیمه جاناش چنان احیا شود که هر روز توافقی جدید از آن حاصل گردد.