این روزها هوش مصنوعی به عنوان فناوری جدید در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرده است و احتمالا به زودی آن را به چالشی جدی در جهان تبدیل میکند.
این روزها در فضای مجازی از هوش مصنوعی برای خلق آثار هنری استفادهی فراوانی شده است و افراد مختلف با اهدافی مشابه یا متفاوت به استفاده از این تکنولوژی دست زدهاند. به طور مثال چندی پیش لباسهای کردی که نمادی از اصالت ایرانی است بر تن افراد مشهور جهان شد. مثل: مایکل جکسون، ایلان ماسک، انیشتین، ترامپ، اوباما و.
پیشتر نیز آهنگ زیبای «آسمان عشق» زنده یاد استاد شجریان با همنوازی استاد پیرنیاکان که میخواند: «چنان مستم چنان مستم چنان مستم من امشب/که از چنبر برون جستم برون جستم من امشب/چنان چیزی چنان چیزی که درخاطر نیاید/چنان مستم چنان مستم من امشب...» توسط خوانندهای آمریکایی اجرا شد یا آهنگی از همایون شجریان که با صدای دوبله باب اسفنجی، شخصیتی کارتونی اجرا شد. مواردی از این دست کم نبودند و نیستند؛ آن هم وقتی که آموزش تبدیل صدای خوانندگان با انواع و اقسام تنوع در فضای مجازی وجود دارد؛ بنابراین این امر نیازمند این است که افراد خلاق بیاموزند چگونه از این مهارت به صورت مؤثر استفاده کنند.
فرقی ندارد که استفاده از هوش مصنوعی در صدای خوانندگان برجسته در این سوی مرزها باشد یا آن سوی مرزها، پیش از انقلاب باشد یا پس از انقلاب، وقتی ماهیت امر به سخره گرفتن هنر و هنرمند باشد، به امری جدی و چالش پذیر تبدیل میشود. در حالی که پیشرفت تکنولوژی و مواجهه با آن امری اجتناب ناپذیر است؛ اما استفاده از این تکنیک تا کجا باید پیش برود؟ آیا این تکنولوژی باید در اختیار همگان قرار گیرد یا فقط افراد خاص استفاده کنند؟ و آیا میشود برای این تکنولوژی محدودیتی در نظر گرفت یا نه؟ و ... دیگر سؤالاتی بود که سعی کردیم با هنرمندان در میان بگذاریم که متأسفانه برخی به دلیل نداشتن اطلاعات در خصوص این تکنولوژی و ارتباطش با هنر و یا نشنیدن این آهنگها، قادر به پاسخگویی نبودند.
اما دو جنبهی مثبت و منفی در این خصوص مد نظر است. وجه مثبت این است که این تکنولوژی سبب میشود نسل جدید با آهنگ سنتی و موسیقی اصیل بیشتر آشنا شوند و نکتهی منفی این است که با لوث شدن ماجرا، به موسیقی سنتی و اصیل آسیب رسیده و آن را به امری مصرفی و پیش پا افتاده تبدیل میکند.
در کشورهای مختلف استفاده از این تکنولوژی به صورتهای مختلفی انجام گرفته و میگیرد و چالشهای جدیدی را در قوانین بین المللی ایجاد کرده است.
در این خصوص میتوان به این مورد اشاره کرد که «عمرو مصطفی» آهنگساز مصری، تصویری از «ام کلثوم» در کنار تصویر خود در یکی از شبکههای اجتماعی منتشر کرد که با کمک فناوری جدید «هوش مصنوعی» یک آهنگ کامل با صدای ام کلثوم تولید کرد. او میخواست بداند که اگر ام کلثوم آهنگی از آهنگهای او را میخواند، چه نتیجهای به دنبال داشت. با اینکه این مسئله با استقبال بسیاری به خصوص نسل جدید مصری و عرب مواجه شد؛ اما سبب شد که تهیه کننده مصری که حق مالکیت معنوی ترانههای ام کلثوم را دارد، به این ماجرا وارد شود و چالش جدیدی میان این تهیه کننده و ورثهی ام کلثوم و این آهنگساز را به دنبال داشته باشد.
عمرو مصطفی در پاسخ به این چالش، از کار خود دفاع کرد و با تأکید بر اینکه مالکیت، محدود به آن چیزی است که ام کلثوم از ترانههای موجود خود میخواند، میگوید: «آنچه که من به مردم ارائه کردم یک قالب جدید و یک آهنگ جدید است. کسی حق ندارد من یا خلاقیت مرا محدود کند. چرا که این اثر کاملا صدای ام کلثوم نیست. بلکه با استفاده از تکنولوژی جدید است.»
وکیل وراث ام کلثوم پس از دیدار با عمرو مصطفی، شکایت از این آهنگساز معروف را به تعویق انداخت و سپس مصطفی در پستی اعلام کرد که با وکیل ورثهی ام کلثوم تماس گرفته و برای اخذ تأییدیه در حال رایزنی با آنهاست و تسویه حسابها در حال انجام است. وکیل وراث ام کلثوم هم در ادامه مطرح کرد که محتوای ارائه شده توسط بانوی آواز عرب به مدت پنجاه سال تحت قانون مالکیت معنوی محافظت میشود. احتمالا قراردادی جدید با عمرو مصطفی منعقد میشود تا او بتواند از عکس یا صدای او در تولید آثار جدید استفاده کند.
همین موضوع به ظاهر ساده حقی را بر عهدهی آهنگساز گذاشت و به او اجازه ندادند که کارش را آنطور که میخواست پیش ببرد. چرا که قانون حق استفاده از صدا و آثار ام کلثوم را به این آهنگساز برجسته نداد. حال آنکه اجرای آهنگهای اصیل ما توسط هوش مصنوعی به صورت نابه جا، نه تنها واکنشی از سوی هنرمندان و اهالی هنر و ... به دنبال نداشت؛ بلکه به موضوعی سرگرمی تبدیل شد و سوژهی خنده میان افراد تبدیل شد.
در حالی که همین موضوع در میان کشورهای مختلف به خصوص در آن دست از کشورهایی که پایبند قانون کپی رایت هستند، مشکلات حقوقی را ایجاد کرده است؛ و با آنچه که توسط هوش مصنوعی تولید میشود سازگار نیست که میگویند نیاز به تازه سازی و به روزرسانی دارد. این موضوع علاوه بر اینکه به مشکلات حقوقی دامن میزند، از یک فاجعهی اخلاقی خبر میدهد و سبب میشود نویسندگان خلاقیت شخصی نداشته باشند.
برخی از منتقدان بر این باورند که قضاوت واقعی در خصوص این آثار بر عهدهی مردم است، در حالی که برخی دیگر از تحریف نمادها به بهانه تجدید هنر بیم دارند؛ و در آخر این سؤال پیش میآید که ما برای هنرمندان اصیل و واقعی خود چه جایگاهی قائل هستیم؟ آیا درست است که به بهانه سرگرم شدن، صدای آنها را دستاویز هر نوع خلاقیتی ولو سخیف کنیم؟ در این میان مخاطبان و دوست داران هنر در چه جایگاهی قرار دارند و باید چه واکنشی نسبت به این امر نشان دهند؟