آفتاب: نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی تاکید کرد: «من که سیاست تعاملی را ترجیح میدهم و فکر میکنم آن مسیر، مسیر موفقتری خواهد بود».
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی در گفتگو با خبرگزاری کیودوی ژاپن به تشریح برخی از دیدگاههای خود درباره موضوعات مختلف داخلی و خارجی پرداخته است. متن کامل این گفتگو در پی میآید:
برای سی سالگی سالگرد پیروزی انقلاب ما میخواهیم کاملاً و پایهای این اتفاقاتی در طول سی سال گذشته افتاده و آنچه که در آینده قرار است اتفاق بیافتد، گزارش دهیم. به همین دلیل میخواهیم از شما در مورد چند مطلب سؤال کنیم. قبل از هر چیز باید بگویم که این مصاحبه در مورد سی سالگی پیروزی انقلاب است و به همین دلیل میخواستم در مورد اثر موضعگیریهای رهبری و ولایت فقیه و رهبری در نظام جمهوری اسلامی از شما سؤال کنم. به خصوص در مورد ارزش فعلی ولایت فقیه، آیا همچنان این مقام پرقدرت هست یا خیر؟ چون که در حال حاضر رئیس جمهور و رئیس مجلس هیچ کدام روحانی نیستند. بنابراین شما فکر میکنید که ارزش ولایت فقیه در حال حاضر چه باشد؟ در طول این سی سال آیا این ارزشمندی تغییر پیدا کرده یا خیر؟
رهبری نظام، دو بعد دارد: یک بعد دینی و مذهبی و یک بعد سیاسی و قانونی. مردم ایران چون اکثریت قاطع قریب به اتفاقشان مسلمان هستند، از لحاظ اعتقادی جایگاه ویژهای را برای رهبری قائل هستند و علاوه بر آن دستورات رهبری که از منابع دینی و مذهبی نشأت میگیرد را لازمالاجرا میدانند و آنها را به عنوان وظایف دینی اطاعت میکنند.
از دید سیاسی و قانونی هم رهبری نظام، بالاترین مقام نظام است و هر سه قوه در نظام (مقننه، مجریه و قضائیه) تحت نظارت رهبری فعالیت میکنند و هماهنگی بین سه قوه نیز به عهده رهبری است. به اضافه اینکه تنفیذ رأی مردم نسبت به رئیس جمهور بر عهده رهبری است و انتخاب رئیس قوه قضائیه هم از طرف ایشان انجام میگیرد.
بنابراین فرقی نمیکند که رئیس جمهور یا رئیس مجلس، روحانی یا غیرروحانی باشند و اصلاً موضوع تأثیری ندارد. یعنی اگر اینها روحانی باشند یا غیرروحانی، در قدرت رهبری، نفوذ رهبری و تأثیرگذاری رهبری در امور کشور، فرقی نخواهد داشت. میدانید که نیروهای مسلح تحت فرمان رهبری هستند و ایشان فرمانده کل نیروهای مسلح است و همچنین سیاستهای کلی نظام هم از طرف ایشان تعیین و اعلام میشود.
سؤال کردید که در طول این سی سال آیا قدرت رهبری تغییر کرده یا نه؟ به اعتقاد من جایگاه رهبری و مقام رهبری در همان جایگاه قبلی خودش هست و تغییری نکرده است و مردم همان اعتقاد و احترام را نسبت به رهبری قائل هستند و تأثیر تدبیر و سیاستهای رهبری مثل گذشته است.
اگر من بخواهم راجع به سی سال گذشته صحبت کنم، نمیتوانم در مورد دیپلماسی سؤالی نکرده باشم، به خصوص روابط ایران و آمریکا و اکنون آقای اوباما در آمریکا انتخاب شدهاند و بارها اعلام کردهاند که میخواهند تغییراتی در دیپلماسی خود بدهند. گفتهاند که ما لحظهای تأمل در مذاکره با ایران نخواهیم کرد. در مقابل، آقای احمدینژاد و مشاورینشان بارها گفتهاند عذرخواهی کردن از ایران، کم کردن حمایت از اسرائیل و بیرون رفتن از عراق و افغانستان پیششرطهای مذاکره با ایران است. آیا اینها واقعاً پیششرط ایران برای مذاکره با آمریکا است؟ در عین حال میخواستم سؤال کنم که پیشینه شما در مورد روابط فعلی و آینده ایران و آمریکا چه خواهد بود؟
میدانید که در مجموع، رفتار دولت آمریکا، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در طول این سی سال با دولت و ملت ایران، رفتار خصمانهای بوده است. در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، متأسفانه آمریکاییها از متجاوز که عراق بود، حمایت کردند. همچنین در طول این مدت با تحریمهای مختلف، آمریکا تلاش کرد. بر دولت ایران فشار وارد کند. حتی آمریکا در روابط بین ایران و کشورهای دیگر، من جمله کشورهای صنعتی، همواره پشت پرده دخالت کرده که این روابط، روابط گسترده و گرمی نباشد. بنابراین نسبت به هیأت حاکمه و دولت آمریکا در کل یک بدبینی سابقهداری در ایران وجود دارد. در دوران ریاست جمهوری بوش این بدبینی به اوج خود رسید. مخصوصاً آن زمانی که بوش اعلام کرد که سه کشور ایران، عراق و کره شمالی به عنوان محورهای شرارت هستند.
شعارهای اوباما نشان میدهد که دولت آمریکا در فکر تغییر سیاست است. در صورتی که در مقام عمل و اجرا ما شاهد یک تغییر قابل ملاحظهای باشیم، این موضوع میتواند زمینه را برای تحول در روابط دو کشور فراهم کند.
در داخل ایران نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد که هدف اصلی آقای اوباما چیست. برخی معتقدند، به دلیل اینکه سیاستهای آمریکا در منطقه ناموفق بوده و همچنین به دلیل اینکه مردم منطقه نسبت به آمریکا کاملاً نفرت دارند و آمریکا در سیاستهایش شکست خورده، بنابراین واقعاً آمریکا دنبال تغییر سیاست در منطقه و من جمله نسبت به ایران است.
نظر دیگری هم وجود دارد و آن نظر این است که عدهای معتقدند که آمریکا نمیخواهد سیاست فشارش را بر ایران تغییر بدهد، اما شیوهاش را میخواهد تغییر دهد و برای اینکه آمریکا بتواند متحدین بیشتری را برای فشار به ایران جذب کند، به این فکر افتاده که ابتدا بحث مذاکره با ایران را مطرح کند و حتی احتمالاً مذاکراتی را هم با ایران شروع کند و بعد با اعلام اینکه مذاکره با ایران ناموفق بوده، بتواند با جذب متحدین بیشتر، فشار را بر ایران افزایش دهد. مخصوصاً اینکه در دوران هشت سال حکومت دموکراتها در دوران کلینتون ما شاهد بودیم که لحن آمریکا نسبت به ایران نرمتر بود، اما تحریمها عمدتاً در آن دوران نسبت به ایران افزایش پیدا کرد.
مسئولین جمهوری اسلامی ایران منتظر یک تغییر واقعی در رفتار آمریکا هستند و نه تنها در لحن و بیان. آنچه مسئولین جمهوری اسلامی ایران گفتهاند، عمدتاً خواستهاند بگویند، در مسائلی که ایران روی آنها حساسیت دارد، میخواهد شاهد تغییر در رفتار آمریکا نسبت به آنها باشد. ضمن آنکه خود آمریکاییها هم آنطور که ما احساس میکنیم، هنوز نیاز به زمان دارند تا نسبت به تدوین سیاستهایشان نسبت به ایران به یک نظر مدونی برسند. از سیاست ادامه تخاصم بین دو کشور یا سیاست تنشزایی بین دو کشور استقبال نمیکنیم.
من ناچارم که نسبت به سیاستهای خارجی گذشته ایران هم سؤال کنم. در طول ١٢ سال گذشته، طی دوران ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی و آقای احمدینژاد از نظر من این دو رئیس جمهور رفتار متفاوتی نسبت به غرب داشتهاند و هر دو بسیار متفاوت هستند. بعضی از تحلیلگران یکی از ایشان را میانهرو و دیگری را تندرو میشناسند. من میخواهم از شما سؤال کنم، این دو روش دیپلماسی را چگونه ارزیابی میکنید؟ کدامشان موفق بودند؟
همانطور که شما اشاره کردید، در ایران همواره دو نظر وجود داشته است. یک نظر میگوید میشود با غرب از طریق گفتگو و تعامل به نتیجه مطلوب رسید و نظر دیگری معتقد است که گفتگو و تعامل با غرب ما را به نتیجهای نمیرساند و ما باید راه خودمان را برویم. شما میدانید در دوران آقای هاشمی رفسنجانی، مذاکرات ایران و اروپا شروع شد، ابتدا تحتعنوان مذاکرات انتقادی و بعد تحت عنوان مذاکرات سازنده، همان وقت عدهای معترض بودند و میگفتند اینگونه مذاکرات وقت تلف کردن است و ما را به جایی نمیرساند.
در دوران آقای خاتمی، خود آقای خاتمی و دولتش در مجموع بیشتر تمایل داشتند که از طریق تعامل و مذاکره با غرب به نتیجه مطلوب دست پیدا کنند. آن زمان هم عدهای مخالف این نوع رفتار با غرب بودند. آقای احمدینژاد وقتی آمد، آن سیاست را دنبال نکرد. اولین بحث در دولت جدید این بود که ما باید نگاهمان را به جای غرب به سمت شرق تغییر دهیم و همچنین معتقد بودند که ما برای دستیابی به اهدافمان نباید منتظر گفتگو و تعامل با غرب باشیم و با امکانات داخلی خودمان و با کشورهایی که کم و بیش با ما روابط نزدیک دارند، باید راه توسعه را ادامه دهیم. لذا شما میبینید که حجم روابط اقتصادی ما با چین، روسیه افزایش و حجم روابط ما با اروپا کاهش پیدا کرد.
بنابراین ما اگر بخواهیم آن هشت سال را با این چهار سال مقایسه کنیم، میبینیم این تفاوت اساسی بین این دو سیاست وجود دارد و میدانید که در داخل کشور ما هم هر کدام از اینها طرفدارانی دارند. شما در روزنامهها هم میبینید که بعضی طرفدار این سیاست و بعضی طرفدار آن سیاست هستند و حالا در ایام انتخابات که کاندیداها به صحنۀ تبلیغات میآیند، شما بیان این اختلافات را بیشتر در بیان کاندیداها خواهید دید.
سه ماه قبل از انتخابات فکر میکنید کدام یک از اینها از دید جنابعالی بهتر است؟
من که سیاست تعاملی را ترجیح میدهم و فکر میکنم آن مسیر، مسیر موفقتری خواهد بود.
فکر میکنید این روش برای مسئله هستهای هم مناسبتر باشد؟
برای مسئله هستهای هم مناسبتر است. به دلیل اینکه ما که در بحث هستهای کاری خلاف مقررات بینالمللی انجام نمیدهیم، آنچه ما انجام میدهیم در چارچوب NPT و قرارداد پادمان است و با نظارت آژانس فعالیت میکنیم. تنها بحثی که هست، بعضی از کشورهای غربی نسبت به آینده برنامه ما اظهار نگرانی میکنند. ما میتوانیم این موضوع را در ضمن مذاکره با آنها به نتیجه مطلوب برسانیم.
بالاخره من میخواهم در مورد سیاست کلی سؤال کنم. به عنوان مثال، روابط ایران و ژاپن، و در مورد ارتباط با افغانستان، به خصوص در مورد ژاپن با وجود اینکه هر دو طرف اصرار به بهتر شدن روابط دارند، ولی ظاهراً قضیه انرژی هستهای در راه این روابط مشکلاتی ایجاد کرده است. بنابراین ما از آقای اوباما توقعات زیادی داریم و بعضیها هم امید به آقای خاتمی بستهاند. آقای اوباما گفتند که ترجیح میدهند که توجهشان را از عراق به افغانستان متوجه کنند و این دو کشور هر دو در همسایگی ایران هستند. سؤال من در مورد آنالیز شما در مورد شرایط بینالمللی در اطراف ایران است و آیا شما شخصاً پیشنهادی برای به وجود آوردن راهحلی از این مشکلاتی که در منطقه وجود دارد، دارید؟
نسبت به قسمت اول سؤالتان، جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب همواره علاقمند بوده که با ژاپن یک روابط خوب و دوستانهای داشته باشد، شما میدانید که در همان اوایل انقلاب، آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس ایران به ژاپن سفر کردند.
در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی و آقای خاتمی آنها هم سفرهایی به ژاپن داشتند. یک نگرانی در ایران همیشه وجود دارد و آن اینکه روابط دو کشور تحت تأثیر فشار آمریکا قرار بگیرد. اگر مسئله مداخله کشور ثالث نباشد، هیچ مانعی به اعتقاد من برای توسعه روابط دو کشور وجود ندارد. چون ما از لحاظ تاریخی هیچ مشکلی در روابط بین دو ملت ایران و ژاپن نمیبینیم.
مثلاً بعضی از مذاکرات و قراردادهایی که بین دو کشور بود، به عنوان نمونه میدان نفتی آزادگان که بعد ژاپن در یک شرایطی عقبنشینی کرد، اینها یک مقدار اثر سوء گذاشت در اعتماد نسبت به تصمیمات دولت ژاپن و همچنین نسبت به اینکه چقدر میشود برای روابط بلندمدت بین دو کشور برنامهریزی و فکر کرد. البته در مسئله هستهای هم توقع ما این بود که ژاپن در آژانس یا در مراحل بعدی از جمهوری اسلامی ایران حمایت کند.
اما نسبت به کشورهای همسایه، همانطور که میدانید هم کشور همسایه شرقی ما افغانستان تحت اشغال نیروهای خارجی است و هم همسایه غربی ما عراق این چنین است. ما نسبت به حضور نیروهای خارجی در دو کشور بدبینی داریم. برای اینکه ما فکر میکنیم بحث گسترش ناتو در این منطقه مطرح است و اینکه نیروهای فراوانی میخواهند در افغانستان جمع شوند، جای اینکه هدف، بحث امنیت افغانستان باشد، برای به دست آوردن پایگاههایی در منطقه، برای کنترل کشورهای منطقه است. بنابراین ما میبینیم اهدافی که آمریکا در افغانستان اعلام میکند، هیچکدام محقق نشده است. نه بحث تروریسم و نه بحث مواد مخدر.
در بحث مواد مخدر، میدانید که از سال 2001 که افغانستان مورد اشغال قرار گرفت تاکنون مواد مخدر چند برابر شده است و همچنین کشورهایی هستند در منطقه که با آمریکا روابط بسیار نزدیکی دارند و اینها هنوز هم به طالبان کمک میکنند و میدانیم و خبر داریم که برخی از کشورهای اروپایی هم در حال حاضر با طالبان به طور مخفیانه مذاکره میکنند. بنابراین اهدافی که به ظاهر غرب اعلام میکند، در مقام عمل چیز دیگری است.
بنابراین پیشنهاد ما این است که برای ثبات منطقه هر چه زودتر نیروهای خارجی باید از منطقه خارج شوند و بر فرض اگر کشورهای منطقه نیاز به کمک داشته باشند، خود کشورهای منطقه قادر هستند که آنها را یاری و کمک کنند، حتی در بحث امنیت.
الان شاهد هستیم که آمریکاییها در روابط عراق با کشورهای همسایه در مواردی که منافع خودشان تأمین نیست، دخالت و بر دولت عراق فشار وارد میکنند. ایران، روابط نزدیکی با دولت عراق، دولت آقای نوری مالکی دارد و هم روابط خوب و نزدیکی با دولت افغانستان و دولت آقای کرزای داریم.
در مورد مسئله هستهای، مذاکره بین ایران و آمریکا مشکل است، در مورد مذاکره با عراق و افغانستان با ایالات متحده چطور؟
قبلاً در مورد هر دو موضوع با آمریکا مذاکره داشتهایم. ما با افغانستان حتی قبل از حمله آمریکا به افغانستان با حضور سازمان ملل و برخی کشورهای اروپایی مذاکره داشتهایم و در یک مقاطعی هم آمریکا حضور داشت. البته آن مذاکرات، مذاکرات ایران و آمریکا نبود، سازمان ملل و کشورهای دیگر هم حضور داشتند. عراق را هم شما میدانید که هم در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی و هم در دورۀ آقای احمدینژاد، چندین نوبت با آمریکا راجع به عراق مذاکره داشتهایم.
در دوران آقای خاتمی با حضور سازمان ملل و در دوران آقای احمدینژاد با حضور دولت عراق بود. بنابراین اگر مصالح کشورهای منطقه تقاضا کند و مورد نظر دولت افغانستان و دولت عراق باشد، مانعی نیست که آن مذاکرات دوباره به صورت جدیدی شروع شود. نسبت به هستهای هم چارچوب1+5 وجود دارد، آمریکا هم در آنجا حضور دارد و میتوان در آن چارچوب بحث کرد.