حدود پنج سال بعد از حکومت رضاخانی و آزادی نسبی که در فضای کشور به وجود آمده بود، نویسندگان و شاعران با هدف یافتن راهکارهایی برای رهایی از سانسور و دفاع از حقوق صنفی خود، به تبادلنظر و رایزنی پرداختند. تقریبا بعد از برگزاری کنگره بزرگداشت فردوسی در سال ۱۳۱۳ که گروه زیادی از شرقشناسان و پژوهشگران از سراسر جهان در آن شرکت کرده بودند، نخستین کنگره نویسندگان ایران مهمترین رویداد فرهنگی در سه دهه نخست قرن ۱۴ هجری شمسی بود.
در این تشکل ادبی- هنری برای اولین بار نویسندگان و شاعران ایران با طرز تفکر و دیدگاههای گوناگون و حتی مخالف و متضاد، در کنار هم نشستند و به بحث و تبادل نظر پرداختند؛ در این کنگره که به ریاست ملکالشعرا بهار، وزیر فرهنگ وقت اداره میشد، چهرههایی حضور داشتند که ضمن احترام به یکدیگر دیدگاههای خود را عرضه و دیگران را نقد میکردند. در هیأت رئیسه آن هم نوگرایانی چون هدایت و نیما شرکت داشتند و هم کهناندیشانی مثل حکمت و فروزانفر. این ترکیب نشان میدهد که چه گرایشهای گوناگونی در کنگره گرد آمده بودند.
در این کنگره که با تمامی حواشی آن از ۴ تا ۱۲ تیر ۱۳۲۵ به طول انجامید، این افراد به عنوان سخنران و مهمان دعوت شدند: آذراغلی، اعتمادزاده، افراشته، عباس اقبال، جلال آلاحمد، امینی، دانش بزرگنیا، علی بزرگنیا، ملکالشعرا بهار، ذبیحالله بهروز، بهمنیار، پژمان بختیاری، ابراهیم پورداوود، تقوی، فریدون توللی، دکتر جرجانی، جلی، جواهری، صادق چوبک، ابوالقاسم حالت، حبیباللهی، مطیعالدوله حجازی، حشمتزاده، علیاصغر حکمت، فروغ حکمت، حمیدی شیرازی، دکتر پرویز ناتل خانلری، زهرا خانلری، دکتر خطیبی، علیاکبر دهخدا، رعدی آذرخشی، ژاله، حسین سمیعی ادیبالسلطنه، فاطمه سیاح، دکتر شایگان، شکوهی، شمس، شهاب فردوسی، شهریار، منوچهر شیبانی، صبحی، صدارت، دکتر صورتگر، طاعتی، طباطبایی، احسان طبری، بزرگ علوی، پرتو علوی، دکتر علیآبادی، فرات، فروزانفر، فلسفی، فیاض، میرزا عبدالعظیمخان قریب، قهرمان، میرزا محمدخان قزوینی، کریم کشاورز، کمالی، کیا، گرگانی، گلچین، گنابادی، مهکامه محصص، مدرس رضوی، مژده، دکتر محمد معین، معینیان، رهی معیری، موید ثابتی، میلانی، علی ناصحی، سعید نفیسی، نواب صفا، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، صادق هدایت، جلالالدین همایی و حبیب یغمایی.
شرکتکنندگان آثار خود را خواندند و درباره ادبیات معاصر ایران گفتوگو کردند. ملکالشعرای بهار در نطق خود با بیان اینکه «ایران به تصدیق دوست و دشمن، گاهواره هنرمندان و ادبا بوده و هست»، گفت: «هر وقت هنرهای زیبا، خاصه شعر و ادب، در این کشور از طرفی حمایت شده است، بیدرنگ پهلوانها و هنرمندهایی در این فن به وجود آمده و عالمی را حیران خود ساختهاند؛ یک روز این حمایت از طرف دین و روز دیگر از طرف دولت و دربار به عمل میآمد، حالا ایامی فرا رسیده است که بایستی این فن از طرف خود ملت حمایت شود و مردم دریابند که حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آنها رهین زبان و ادبیات آنهاست و برای بقای شخصیت ملی و استقلال سیاسی خود باید از نویسندگان و گویندگان با علاقه و التهاب حمایت نمایند.» او در بخش دیگری از صحبتهایش اضافه کرد: «اگر مردم خود از ادبا و نویسندگان خویش حمایت نکنند و باز دیوانگانی پیدا شوند که بخواهند این حقیقت بارز و مسلم جهانی را انکار کنند و بگویند ملت شعر و ادب نمیخواهد، باید اعتراف کرد که ریشه ادبیات ما از اینکه هست باز هم خشکتر خواهد شد و آن ضربت کشنده که در دوره دیکتاتوری با کمال نفرت و خشم به پیکر ادب و صنعت و زبان ما وارد آمد بار دیگر تکرار خواهد شد.»
علیاصغر حکمت درباره «شعر فارسی در عصر معاصر» سخنرانی کرد و سخنرانی او با انتقاد احسان طبری، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین نوشین همراه شد. احسان طبری در انتقاد از او، گفت: «ایشان از سخنرانی خود استنتاج لازم را نکردند. ما در اینجا گرد نیامدیم تا فقط یک مجلس ادبی ترتیب دهیم. منظور ما از این اجتماع، مباحثه و مشاوره و استنتاج بود. ما میخواهیم وقتی این کنگره به پایان رسید هر کس که در آن شرکت کرد مفهوم روشنی از هنر داشته باشد و راه آینده خود را بداند. در شعر فارسی تحولی هست. این تحول چیست؟ از کجا شروع شده؟ به کجا میرود؟ چگونه باید باشد؟» البته حکمت در پاسخ به این نقد گفت: «اما [درباره] اینکه اعتراض میکنند چرا از این مقال استنتاج نشده است، باید توجه بفرمایند که بنده در این مقال «مورخ» بودهام نه «منتقد» و وظیفه مورخ نیست که اظهارنظر در کیفیت وقایع نماید. مورخ نباید از دایره امور واقعشده خارج شود. اینکه کدام سبک خوب و کدام روش بد، کدام اسلوب صحیح و کدام سقیم است و چه رویهای باید و بعداً متبع و چه روشی متروک گردد، اینها همه وظیفه شخص منتقد است. بنده هم وقت نداشتم و هم مامور نبودم و هم خود را کوچکتر از آن میدانم که راهی را برای روش شعر و شاعری پیشنهاد نمایم. این سبک و روش را روح و دل شعرا به آنها الهام خواهد نمود و این طریقه را تحول امور اجتماعی و سیاسی مملکت استنتاج خواهد کرد.»
عبدالحسین نوشین نیز لزوم توجه به «امکان یا عدم امکان یک تحول اساسی در ادبیات ایران» را گوشزد کرد. پرویز خانلری کوشید با توجه به تأثیر تحولات اجتماعی در تحول ادبی، تاریخچهای تفصیلی از «نثر فارسی در دوره اخیر» به دست دهد که مقالهاش در نوع خود جدید و جالب بود. او در پایان نتیجه گرفت: «فقر عمومی و بیسوادی و جهل اکثریت ملت، استعداد هنری گروهی کثیر را در پردۀ اختفا نگهداشته، فشار استبداد و فقدان آزادی نیز در دوره گذشته … در پیشرفت ادبیات ما وقفهای انداخت … اما در این چهارساله اخیر که آن فشار تا حدی برطرف شده با همۀ بدبختیها و سختیها و اضطرابهایی که نتیجۀ وضع جنگ و علل دیگر بوده است جنبشی تازه در ادبیات ایران دیده میشود.»
اما فاطمه سیاح (۱۳۲۶ – ۱۲۸۱)، نثر بدیع را خیلی ضعیف دانست و ضمن اشاره به تأثیر اشعار کلاسیک (در انتخاب موضوع، در توسل به نصیحت و اندرز، و در جنبه اخلاقی) بر ادبیات معاصر ایران، اظهار کرد: «فقدان سنن ملی نویسندگان ما را وادار میکند متوسل به سنن [ادبی] خارجی بشوند.» او سپس نقایص نثر معاصر فارسی را چنین برشمرد: «فقدان جهانبینی پخته و کامل که سبب پیدایش مشیهای مختلفی در آثار یک نویسنده میشود» و «سستی ترکیب و تلفیق، فقدان وحدت دقیق کلیه اثر، و وجود حشو و زوائد غیرضروری».
علوی، متأثر از ادبیات شوروی، اعلام کرد: «باید در ادبیات هم نقشه داشت، چون نویسندگان، رهبران قوماند و باید بدانند چطور و چگونه جامعه را رهبری نمایند … شعرا و نویسندگان باید خوانندگان جدید یعنی توده را بیابند.»
نیما یوشیج دیگر سخنران نخستین کنگره نویسندگان ایران بود. او سخنان خود را به روایتی دست اول از زندگیاش اختصاص داد. نیما در این محفل گفت: «من مخالف بسیار دارم و این را میدانم؛ من به طور روزمره دریافتهام مردم هم باید روزمره دریابند. این کیفیت تدریجی و نتیجه کار است. مخصوصاً بعضی اشعار مخصوصتر به خود من برای کسانی که حواس جمع در شاعری ندارند مبهم است.»
در این کنگره همچنین تعدادی به شعرخوانی پرداختند: نیما، ابوالقاسم حالت، رهی معیری، فریدون توللی، منوچهر شیبانی، احمد گلچین معانی، سرور محصص، اسماعیل نواب صفا، احمد حشمتزاده، عباس فرات، علی محمد مژده، علی معینیان، لطفعلی صورتگر، ذبیح بهروز، غلامعلی آذرخش، جواهری، شکوهی، افراشته و حبیبالهی.
در پایان قطعنامهای به تصویب اعضای نخستین کنگره نویسندگان ایران رسید، که متن آن بدین شرح است: «ادبیات ایران در طی قرون متمادی هماره از جنگ خیر و شر و پیکار یزدان و اهریمن سخن گفته، احساسات عالیه انساندوستی و برابری ابنای بشر را در دلها برانگیخته و از این رهگذر نه تنها در اخلاق و فرهنگ مردم ایران بلکه در ادبیات و مدنیت جهانی تاثیری بسزا و عمیق داشته است.
ادبیات معاصر نیز کم و بیش این وظیفه بزرگ، یعنی هدایت و تربیت مردم را انجام داده، در جنبش آزادی ایران سهم بزرگی به عهده گرفته، به خصوص عدهای از نویسندگان و شاعران در طی جنگ اخیر با اصولی که حریت و فضیلت و فرهنگ جهانی را مورد تهدید قرار داده بود به مبارزه برخاسته و خلق را آگاه ساختند.
معهذا میتوان گفت که نثر و نظم کنونی ایران چنان که از سخنرانیها و مباحث کنگره برمیآید، وظایف دیگری در تقابل مردم ایران و جهانیان به عده دارد که باید در آینده انجام دهد. با در نظر گرفتن مراتب فوق:
۱. کنگره آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی و عدل و دانش و دفع خرافات هواخواهی نموده، پیکار بر ضد اصول و بقایای فاشیزم را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند و به حمایت صلح جهانی و افکار بشردوستی و دموکراسی حقیقی برای ترقی و تعالی ایران کوشش کنند.
۲. کنگره آرزومند است که نویسندگان و شاعران به خلق روی آورند و بدون اینکه افراط روا دارند در جستوجوی اسلوبها و سبکهای جدیدی که ملایم و منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط لازم پیدایش ادبیات بزرگ است، ترویج کنند.
۳. کنگره آرزومند است که مناسبات فرهنگی و ادبی موجود بین ملت ایران و تمام دموکراسیهای ترقیخواه جهان، بالاخص اتحاد شوروی بیش از پیش استوار گشته، به نفع صلح و بشریت توسعه یابد.
۴. کنگره از هیات مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که انعقاد این کنگره از ابتکارات حسنه آن به شمار میرود، سپاسگزار است.
۵. کنگره تاسیس یک کمیسیون و تشکیلات موقتی که بنیاد اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران را پیریزی کند، ضروری میداند و اجرای این منظور را هیات رییسه محول مینماید.»
منبع: سایت تاریخ ایرانی