آفتابنیوز : آفتاب: دکتر سروش دباغ معتقد است که اگرچه بحث از اخلاق در حوزه اقتصاد و کسب و کار، چه در بعد نظری و چه در بعد عملی هر روز از عمق و توسعه بیشتری برخوردار میشود، لیکن به نظر میرسد نگاه اخلاقی برای پاسخگویی به مسائل پیشرو آنچنان که بایسته است، به کار گرفته نشدهاست.
به گزارش خبرنگار اقتصادی آفتاب، عضو گروه فلسفه موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران که روز چهارشنبه در همایش «اخلاق در اقتصاد» در مرکز تحقیقات استراتژیک و با عنوان «تاملی پیرامون تعارضات اخلاقی در تصمیمگیری اقتصادی» سخن میگفت، با بیان اینکه موضوع اخلاق در اقتصاد، شاخهای از اخلاق کاربردی است اظهار داشت: «همانقدر که میتوان از اخلاق در اموری مانند سیاست، اجتماع و پزشکی زمینههایی یافت، میتوان از آن در اقتصاد هم سراغ گرفت».
وی در تبیین تعارضات موجود بین مقولات اقتصادی و اخلاقی به ذکر مثالهایی در اینباره پرداخت و گفت: «عبور کردن یک بزرگراه از میان یک جنگل، که میتواند تسهیلات زیادی برای مردم و دولت ایجاد کرده و راههای طولانی را کوتاه کند، لازمهاش تخریب محیط زیست است و یک تعارض اخلاقی در یک اقدام اقتصادی محسوب میشود».
دکتر سروش دباغ در بیان مثال دیگری افزود: «وقتی یک سازمان به دلایل مختلف تصمیم به تعدیل نیروهای خود میگیرد، از طرفی به اقدامی اقتصادی یعنی بقای سازمان خود میاندیشد، اما از سوی دیگر با اخراج کارکنان، باعث آزار آنها و خانوادههایشان میشود».
وی همچنین تلاش دولت برای بسط عدالت از طریق بارانهای کردن کالاها را نمونهای دیگر از تعارض اخلاق با اقتصاد دانست، چرا که برخی معتقدند این اقدام به نوعی جلوی توسعه کشور را خواهد گرفت.
دباغ تاکید کرد: «در چنین تعارضاتی میان اخلاق و اقتصاد، انسانها بهغیر از انتخاب یکی از این دو، راه دیگری ندارند و در واقع برای اتخاذ تصمیم در چنین مواقعی، گریزی از نظریههای "اخلاق هنجاری" نخواهد بود».
وی ادامه داد: «از یک جایگاه با نگاه وظیفهگرا و التزام به وظایف اخلاقی و عقلانی سر و کار داریم و با این نگاه به آثار اعمال هیچ توجهی نمیشود و فقط وظیفه اخلاقی و عقلانی مهم است و در موضع دیگر که نتیجهگرایانه است کار متضمن سود بیشتر و کمینه کردن درد و رنج است در واقع در ابتدای امر، تعارض اخلاقی در چنین مواقعی مشاهده میشود».
دباغ تاکید کرد که اخلاق مورد توجه «راس» بهتر میتواند به شهودهای اخلاقی متعارف که کثرتگرایانه است منجر شود.
وی افزود: «این اندیشمند معتقد است که تنها با فایدهگرایی نمیتوان به نتیجه رسید و سعی میکند درعین حال به نتیجه هم توجه داشته باشد. او وفاداری، مهربانی، عدالت، بهبود نفس، جبران، سپاسگذاری و اخلاق را وظایف انسانی میداند که میتواند در ساحت هدفها، شاخصها و محدودیتها به رفع تعارضات اخلاقی کمک کند و انسان از طریق آن میتواند تصمیم موجهتری اتخاذ کند».