آفتابنیوز : آفتاب: دکتر محمود سریعالقلم، مشاور رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک گفت: «البته به نظر من اینکه به 15 سالهها میگوییم حق رای داری، در هیچ جای دنیا نیست و تنها در ونزوئلاست. این کار خوب نیست و دنیا به این نتیجه رسیده که این حق را برای افراد 20 سال به بالا و برای مصالح یک جامعه در نظر بگیرد اما در مجموع بسیار کار مثبتی است که ما آحاد مردم را بیاوریم و به آنها بگوییم که این انتخابها را دارید اما باید به تدریج آموزش داد که مردم به برنامه رای دهند و فقط به قیافه یا حرکات یک کاندیدا کار نداشته باشند».
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، دکتر سریع القلم طی گفتوگو با ایسنا در مورد انتخابات ایران و مقایسه آن با انتخابات جهان انجام داد که متن آن در زیر آمده است:
شما فرهنگ عشیرهای را در رفتار مردم و فرهنگ سیاسی ایران غالب میدانید؛ با این فرض، مفهوم رفتارهای انتخاباتی از سوی کاندیداها و مردم را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
سریعالقلم: مادر سیاست و حکومت عقلانی سابقه درخشانی نداریم. شاه عباس برای اینکه فرزندانش با عثمانی علیه او ائتلاف نکنند، سه پسر خود را کور کرد. آقا محمدخان قاجار استخوانهای لطفعلی خان زند را از کرمان به تهران آورد و هر روز به آنها لگد میزد و میگفت بدان که امروز چه کسی بر ایران حکم میراند. رضاخان اکثر اطرافیان خود را به قتل رساند زیرا نگران بود تا آنها بعد از مرگ رضاخان، سلطنت پسرش را بگیرند. بعد از اینکه محمدخان قاجار در ایران به قدرت رسید، به او گفتند ممکن است که عموی شما ادعای سلطنت کند و بهتر است که با او صحبت کنید و او عمویش را به دربار خواست و با او ناهار خورد و بعد از ناهار در سیاه چال دربار چشمان او را در آورد و او را به ساری فرستاد. سوابق بسیار منفی در حوزه سیاست و حکومت داریم زیرا قواعد حکمرانی عقلانی نداشتهایم و همیشه یک گروه آمده است و گروه دیگر را تخطئه و نابود کرده است و بر ایران حکمرانی کرده است.
این مباحث به تازگی در حوزه سیاسی ایران مطرح شده است. موضوعاتی مانند تحمل، تحمل آرا و دیدگاههای مختلف، احترام به آرا در جامعه ما جدید است و نزدیک به نیم قرن بیشتر نیست که احترام گذاشتن به آرای دیگران، پذیرفتن دیدگاههای مختلف، داشتن رهیافتهای گوناگون به موضوعات اجتماعی و سیاسی در ایران مطرح شده است. در تاریخ، اگر ما با آرای کسی مخالف بودیم یا باید او را حذف یا تبعید میکردیم، او را به قتل میرساندیم یا بیهویتش میکردیم و القاب روی او میگذاشتیم.تاریخ گذشته ما، در حوزه سیاست و حکومت این گونه است. در حوزههای دیگر، تاریخ بسیار درخشانی داشتهایم. در دهه 20 شمسی در ایران، آزادی نسبی رسانهها داشتهایم اما به کودتای 28 مرداد منتهی شد. بعد از انقلاب هم رقابت رسانهای در کشور داشتهایم و علیرغم همه فراز و نشیبهایی که طی کردهایم اما این مساله را به صورت تکاملی تجربه کردهایم. به همین ترتیب، مسایل ایران در دوره تکاملی سیر میکند و اتفاقاتی که در کشور ما میافتد در یک سیر خطی تاریخی رو به تکامل است.
مقدمات حکومت ملی در ایران بعد از انقلاب شروع شده است. هر انسانی برای خود جلوه و مداری از اندیشهها دارد و مساوی با بسترهایی است که در آن رشد کرده است؛ بنابراین زیبایی و عظمت جامعه در این است که انسانها متفاوت باشند. یکسانسازی، حکم عقلی و دینی ندارد؛ اگر ما تاریخ عملکرد ائمه شیعه را مبنا قرار دهیم، آنها هم به تفاوت آرا اعتقاد داشتند و احترام میگذاشتند و حتی با دشمنان خودشان بسیار محترمانه برخورد میکردند، چه برسد به افرادی که در دایره خودشان بودند و متفاوت میاندیشیدند.
مثلا کمونیسم نیم قرن بر مجارستان حاکم بود. همین که سپر کمونیستی را بعد از فروپاشی شوروی از آن برداشتند، به فاصله 5 سال به یک کشور دموکراتیک تمام عیار با حاکمیت بخش خصوصی تبدیل شد زیرا مجارستان قبل از اینکه کمونیست شود، سنت حزبی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 داشته است؛ کشوری بود که در آن رقابت اندیشه و احزاب مختلف وجود داشتند و حکومت قانون در آنجا بوده است. اساسا ظهور کمونیسم در مجارستان امری مصنوعی بوده است. برای همین وقتی امر مصنوعی برداشته شد، مجاریها به سنتهای قدیمی خود بازگشتند. سنت تحمل آرای مختلف، حکومت قانون و حکومتی با گردش اندیشه در تاریخمان نداشتهایم و در سوابق تاریخی ما تحمل مخالف نبوده است و در شرایط فعلی هم درحال تمرین هستیم. ما درباره تاریخمان حداقل در حوزه سیاست و حکومت نباید غلو کنیم. در حوزه عرفان به دنیا میتوانیم فخر بفروشیم و بگوییم که در عرفان و معماری و ادبیات چه کارهایی که ایرانیان نکردهاند؛ اما در حوزه سیاست و حکومت باید سکوت کنیم.
نوع فرهنگ حاکم بر کشور و روند تحزبگرایی را در ایران روندی امیدوارکننده میدانید و آیا در حال حاضر احزاب ما کارکرد واقعی حزب را دارند؟ اگر اینطور نیست، چرا؟
سریعالقلم: برخی الگوهای نظام عشیرهیی به صورتهای مختلف هنوز در عرصه سیاسی ادامه دارد؛ کما اینکه اگر بخواهیم امروز در کشورمان یک حزب را بشناسیم، باید به سراغ چند نفر برویم، این همان تاریخ ماست. در احزاب چه در چپ و چه در راست، ما هنوز افراد را قبل از احزاب میشناسیم زیرا در کشور ما هنوز فرد مهمتر از سیستم است.
جامعه برای حرکت موفق به سوی تحزبگرایی باید چه مسیری را طی کند و به چه عناصر محرکهای نیاز دارد؟
سریعالقلم: این فرآیند نیازمند زمان است و بسیار طولانی هم خواهد بود. باید صبور باشیم و کار فرهنگی، آموزشی و رسانهیی انجام دهیم. عنصر محرکه در ایجاد فرهنگ رقابتی و فرهنگ تحمل در حوزه سیاست غیردولتی بودن اقتصاد یک کشور است و همه تحولات از آنجا آغاز میشود.
از نظر حرفهای و تخصصی، رفتار انتخاباتی معطوف به احزاب است. در کشورهایی که انتخابات هست، اگر بخواهیم بر اساس متون تخصصی علم سیاست و تجربیات دنیا بحث کنیم، مردم باید به برنامه به جای فرد رای دهند. تا زمانی که مردم عادت نکردهاند به برنامههای یک نفر رای دهند، حتما در رفتارهای انتخاباتی مشکل خواهیم داشت و فراز و نشیبهای قابل توجه سینوسی را طی خواهیم کرد زیرا به هر حال هیچ جای دنیا نباید از شهروندان انتظار داشت که درباره افراد به شناخت عمیق برسند. به عنوان مثال اگر الان در آمریکا از 5 نفر در خیابان درباره اوباما بپرسیم، ممکن است که اطلاعات بسیار کلی داشته باشند؛ اما اگر بپرسید که چرا به او رای دادید، آنها خواهند گفت که به اندیشههای حزب دموکرات رای دادهاند که اوباما نماینده آن حزب است تا این اندیشهها در کشورشان جنبه عملیاتی پیدا کند.
نکته اساسی برای انتخاب، داشتن برنامههای مختلف برای مدیریت کشور است جامعه ایران این سابقه را داشته که به کاندیدای مستقل و در واقع فرد اعتماد بیشتری دارد تا حزب؛ دلیل این موضوع، ضعف احزاب است یا یک رفتار طبیعی است؟
سریع القلم: در ایران به فرد رای داده میشود که البته از منظر تاریخی، مرحلهای از رشد است؛ هنوز به فرد رای میدهیم، با این وجود نسبت به گذشته که هیچ انتخاباتی در کار نبوده، قطعا اوضاع بهتری است. لغت مردم، افکار و انتظارات مردم، حقوق مردم، حقوق شهروندی و... واژگانی هستند که حداکثر 50 سال است که در ایران مطرح شده است؛ البته در دوره مشروطه در حلقههای فکری و روشنفکری هم مطرح شد اما به صورت عمومی نیم قرن بیشتر نیست که مطرح شده است. قبل از آن منظورشان از مردم، بیشتر رعایا بود و مردم حکم رعیت داشتند، در تاریخ یک پادشاه داشتیم که مرکز ثقل جهان بود و تعدادی اشراف و خان که در کل 500 نفر در جمعیت 20 میلیونی میشد، بقیه همه رعیت بودند. ما درباره چنین کشوری صحبت میکنیم؛ البته در کشورهای صنعتی و غربی نیز چه توسعه اقتصادی و چه توسعه سیاسی، جنبه تدریجی و تکاملی داشتهاند. توسعه امری فرآیندی بوده است. در کشورهای در حال توسعه مثل ما توسعه اقتصادی و سیاسی با برنامه جلو میرود اما در جوامع توسعهیافته کسی برای این روندها برنامهریزی نکرد؛ تحولاتی روی هم انباشته و حادث شد اما توسعه در کشورهای در حال توسعه به شکل برنامه است. با این حال همین که این اتفاق افتاده، امری مثبت است که الان هر کس که در ایران متولد شده است، حق رای دارد.
باید به سمت نظام حزبی حرکت کنیم و از فرد به برنامه منتقل شویم
در کشورهای توسعه یافته ابتدا شرکت در انتخابات مرحلهای بود و آرام آرام طی دو قرن در انگلستان حق رای به همه افراد داده شد و اکنون نیز حق رای تنها متعلق به افراد بالای بیست سال است اما در ایران، حق رای یکباره به همه اقشار و افراد داده شد. آیا این مساله در فرآیند انتخاب و مفهوم اصلی انتخاب کردن در ایران تاثیر داشته است؟
سریعالقلم: البته به نظر من اینکه به 15 سالهها میگوییم، حق رای داری، در هیچ جای دنیا نیست و تنها در ونزوئلاست. این کار خوب نیست و دنیا به این نتیجه رسیده که این حق را برای افراد 20 سال به بالا و برای مصالح یک جامعه در نظر بگیرد؛ اما در مجموع بسیار کار مثبتی است که ما آحاد مردم را بیاوریم و به آنها بگوییم که این انتخابها را دارید اما باید به تدریج آموزش داد که مردم به برنامه رای دهند و فقط به قیافه یا حرکات یک کاندیدا کار نداشته باشند. جامعه ما یک جامعه احساسی و عاطفی است و باید آموزش ببینند که با مسایل ظاهری نباید رای دهد.
بلوغ سیاسی در رای دادن افراد، اساسی است. الان میتوانیم بگوییم که جامعه آمریکا به یک بلوغ سیاسی رسیده است که به یک سیاهپوست رای داده است. مستقل از همه مشکلات ایران با آمریکا باید انصاف داشت.در مملکتی که 50 سال قبل به سیاهان اجازه تحصیل و ورود به رستورانها را نمیدادند، الان به یک سیاهپوست نسل اولی آمریکا مهمترین پست سیاسی این مملکت را میدهند و نزدیک به نود درصد کسانی هم که به او رای دادند، سفیدپوست هستند. این نشان میدهد که نژاد پرستی به عنوان یک واقعیت اجتماعی در آمریکا رو به افول است و این خود نشان از بلوغ سیاسی است؛ حتی یک جامعه مانند، آمریکا هنوز در حال تکامل است و جای رشد دارد.
اروپاییها گفتهاند که باید از آنها یاد بگیرند و اجازه بدهند که اقلیتها و مهاجرین وارد عرصههای سیاسی شوند. ما نباید برش بزنیم بلکه باید فرآیندی به وضعیت خودمان نگاه کنیم. رفتار انتخاباتی نیاز به آموزشهای طولانی دارد تا مردم به سمت برنامه و اندیشه رقابتی در جامعه بروند. باید در نظر گرفت که در بیشتر کشورهای صنعتی، احزاب بعضا چند قرن تاریخ دارند و زمان برده است که آنها به اینجا رسیدهاند و تبعا ما نیز باید به سمت نظام حزبی حرکت کنیم و از فرد به برنامه منتقل شویم.
تاثیر وضعیت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بر نوع نگرش و رفتار انتخاباتی مردم در دو سطح مردم و کاندیدا دیده میشود، کدامیک از این عوامل موثرتر در جامعه ایران عمل میکنند؟ سریعالقلم: تاثیر این عوامل و رفتار انتخاباتی حتما در سطح تشکلها و گروهها و افراد نیز هست. در اکثر کشورها کسانی که کاندیدا میشوند با هم مناظره میکنند. الان یک آفت نظام انتخاباتی ما این است که چند مجری به جای مناظره با کاندیداها مصاحبه میکنند زیرا مناظره باید میان کاندیداها باشد و بعد کاندیداها نمایندگان خود را میفرستند. ما باید فضایی ایجاد کنیم که کاندیداها در موضوعات مختلف با هم مناظره کنند. ما مناظره بین کاندیداها در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زنان، جوانان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، سیاست خارجی، امنیت اجتماعی و امنیت ملی داریم. در آن زمان ما یک درجه بلوغمان بالاتر میرود و مردم میتوانند، تفاوتها را ببینند و این آفت بسیار بزرگی بوده است که هر کسی برای خود صحبت میکند اما کاندیداها حتی در شهرستانها، دانشگاهها، فرهنگسراها و... باید بیایند و مناظره کنند تا مردم رقابت را ببینند و آن جاست که مردم رشد میکنند و کاندیداها را با برنامههای مختلف برای مدیریت جامعه انتخاب میکنند. البته کاندیداها ممکن است، همپوشانی داشته باشند. کما اینکه در انتخابات آمریکا، کلینتون و اوباما با هم همپوشانی داشتند و به صورت تنگاتنگی با هم رقابت کردند و نتیجه این انتخابات نشان داد که اگر خانم کلینتون هم نامزد حزب دموکرات میشد، عملا به ریاست جمهوری میرسید. فرقی نمیکرد مردم میخواستند به اندیشههای متفاوت رای دهند.
میزان تاثیر رفتار نخبگان بر رفتار انتخاباتی مردم و نقش آنها برای رسیدن جامعه به مطالبات خود در انتخابات را تا چه حد میدانید و نخبگان چگونه میتوانند در جهتدهی رفتارهای انتخاباتی مردم موثر باشند؟ سریعالقلم: فضای باز انتقاد بسیار ضروری است. حتی در میان بعضی تحصیلکردههای جامعه، اگر حرفی متفاوت بزنید، با شما برخورد میکنند اما در جامعه روحانیت ایران، ظرفیت تحمل آرای مختلف به مراتب بیشتر از گروههای دیگر در جامعه ماست. طلبهها با هم جدل میکنند، افراد روحانی با همدیگر حدود و ثغوری دارند که اقشار دیگر جامعه ما ندارند و این نشان میدهد که در جامعه روحانیت، اصول فکری و فرهنگی وجود دارد که در بخشهای دیگر جامعه که متخصص و به اصطلاح خودشان مدرن شدهاند و تحصیلات عالیه دارند، تحمل آرای مختلف وجود ندارد.
با احتیاط به عنوان یک دانشجو، میگویم که ما هنوز جامعه تشکیل ندادهایم. جامعه باید رنگارنگ باشد زیرا انسانها متفاوت هستند و ما همدیگر را تحمل میکنیم، انسانها فکر میکنند اختیار و حقوق دارند؛ به رنگها، غذاها و مبانی فلسفی مختلف علاقهمند هستند. تلاقی این تفاوتها، جامعه را زنده میکند و به طرف رشد میبرد.
وجود نظام حقوقی برای تشکیل یک جامعه اهمیت دارد؛ باید نظام قوی حقوقی حکومتی داشته باشیم تا همه در سر جای خود، حدودشان را بدانند. تجربیات مشابه زیادی در دنیا داریم. بنابراین برای توسعهیافتگی هم باید در بخش فرهنگی و هم در بخش اقتصادی کار کنیم.
کدامیک از این عوامل (فرهنگی و اقتصادی) سریعتر قابل ترمیم و تصحیح است؟
سریعالقلم: بخش فرهنگی راحتتر از بخش اقتصادی است زیرا غیردولتی کردن اقتصاد ایران هم نیازمند زمان است و هم اینکه غولهای سیاسی و فکری نیاز دارد و تصمیمگیریهای بزرگی در کشور لازم دارد و بالاخره ایران هم در مقطعی ناچار خواهد بود که به سمت آن (خصوصیسازی اقتصاد) برود زیرا منابع نفت و گاز ما ابدی نیست و بالاخره این کشور باید درآمد و مردم باید معاش داشته باشند. مالزی فقط درخت موز دارد اما تنها 200 میلیارد دلار تکنولوژی در سال صادر میکند.
تاثیرگذاری مذهب بر رفتارهای انتخاباتی را چگونه میبینید؟ سریعالقلم: جامعه ما جامعهای مذهبی است و ابراز عقاید مذهبی، جزیی از فضای باز فکری و رقابتی است. کما اینکه در بسیاری از کشورها تشکلهای مذهبی و دینی هم در کار سیاسی نقش دارند. انجمنهای خیریه فعالیت میکنند، کاندیدا ارائه میدهند و از کاندیدا حمایت میکنند. تنها مهم است که مردم به سطحی از آگاهی برسند و ببینند کدام حزب و گروه و اندیشه در کشور بهتر میتواند مدیریت کند. ما در یک دوره تکاملیم و از آنجایی که یک جامعه مذهبی هستیم، اینها را مشکل نمیدانم.
باید اجازه دهیم، همه این روندها در کشورمان رخ دهد و گرایشهای مختلف مذهبی در کار سیاسی شرکت کنند. همه اینها باعث رشد جامعه میشود.اگر از لغت واجب برای شرکت مردم در انتخابات استفاده شود، خوب است. تا آنها به انتخابات بیایند و در آن شرکت کنند. اگر بخشهای دیگر جامعه هم تشکل پیدا کنند و با رهیافت دیگری در همین انتخابات شرکت کنند، به لحاظ تاریخی، تکاملی مشاهده خواهد شد و ممکن است 30 سال دیگر انتخابات در ایران به شکل دیگری باشد، حزبی یا برنامهای یا رقابتیتر باشد و اینها خود فرازهای رشد است؛ بعضی وقتها افقهای ایدهآلی را در نظر میگیریم مانند کشوری مثل فرانسه که 200 سال زحمت کشیده و به این جا رسیده است و ما باید با حوصله باشیم؛ این روندها زمان میبرد.
پرشهای تاریخی برای رسیدن به توسعه نادرست است؛ همانطور که خوب نیست شخصی که 9 سال دارد را به سال اول دانشگاه بیاوریم. او حتما به جایی نمیرسد و مراحل خودش را باید بگذراند. بالاخره طی کردن مراتب باعث بلوغ میشود.
با این تفاسیر، نسبت الگوی عقلانی در تعامل با الگوهای مذهبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سریعالقلم: الگوی دینی با الگوی عقلانی تضادی ندارد. علمای مذهبی در روندهای جامعه ایران نقش داشتهاند. در جامعه آمریکا، گروههای مذهبی هم در انتخابات شرکت میکنند؛ بالاخره مراجع نقشی مهم در ایران دارند و همیشه داشتهاند و خواهند داشت. اگر بخشی از جامعه آرای مراجع را آرای خود میداند،این واقعیت جامعه ایرانی است. اینها بخشهایی از جامعه ما هستند، باید اجازه دهیم جامعه در انتخابهای خود آزاد باشد.
دانشگاهیان در ایران دایرههای تاثیرگذاری بسیار محدودی دارند
اگر سه نهاد دانشگاه، دین و سیاست را بر رفتارهای انتخاباتی و سیاسی مردم موثر بدانیم، به نظر میرسد نقش دین پررنگتر است، این موضوع نیز در روند توسعه و تکامل تاثیرگذار است؟ سریعالقلم: من به عنوان یک دانشگاهی این روند را بد نمیبینم. فکر میکنم که جزئی از تکامل جامعه است. آگاهی مردم در ایران، ارتباط کمی با دانشگاه دارد. این یک واقعیت است که باید آن را پذیرفت.
دانشگاه و دانشگاهیان در ایران مثل اکثر کشورها، دایرههای تاثیرگذاری بسیار محدودی دارند و بیشتر بر روی طیف تحصیلکرده جامعه اثر دارند. بافت جامعه ما، مذهبی است و در واقع اتفاقی که در کشور ما باید بیفتد، در میان مراجع، دانشگاهیان، نخبگان، دانشگاهیان، هنرمندان و تمام گروههای موثر در جامعه این است که ما مصالح کشور را در اولویت قرار دهیم، این اتفاق باید بیفتد. من با احتیاط میگویم که ادعای ناسیونالیست بودن ما ایرانیها نیز در حال رشد است. چین کشوری است که در آن ناسیونالیسم میبینیم. در هند و ترکیه این حس بسیار قوی است. تاریخ ایران تاریخ گروههای سیاسی و عشایر سیاسی است. تاریخ ایران، تاریخ مجمعالجزایر عشایر سیاسی است. اینکه ما چیزی به نام کشور داشته باشیم و مصالح کشور را اولویت دهیم، نوع دیگری، در حال تکامل است و راه نسبتا طولانی دارد.
جامعه ما، متحدالشکل نیست. در چین، 90 درصد به لحاظ فکری، فرهنگی و رفتاری به هم نزدیکاند. ژاپنیها نیز خیلی به هم نزدیکاند اما ما اینگونه نیستیم. الان در تهران در خیابان راه بروید و مشاهده کنید، انواع و اقسام آدمها و سطوح فکری میبینید.جامعه ما از یکدیگر متفاوت است و بخشهای مختلف دارد.البته تفاوت به معنای فکری خوب است. اما فرهنگ عمومی ما باید به این سمت برود که از منابع و سرچشمههای مشترک بهرهمند باشیم. اندیشهها باید متفاوت باشند، کما اینکه در حزب کمونیست چین هم، 5 -6 گرایش میبینید اما تشکیلاتی هست و در آن جا بحث و بالاخره در آنجا تصمیمگیری میشود.
تفاوت رفتارهای مردم در انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
سریعالقلم: تفاوتهای رفتاری مردم جامعه با همدیگر خیلی زیاد است. رفتارهای بسیار متفاوت عامه مردم در انتخابات، تابع این است که ما تشکیلات حزبی و سیاسی در کشور نداریم که به جامعه آموزش دهد. در مبارزات انتخاباتی اوباما 420 هزار نفر کمک کردند. از شهرهای کوچک تا شهرهای بزرگ، خیلیها کار و فعالیت کردند، آموزش دادند، بروشور پخش کردند، سخنرانی گذاشتند، اما ما تشکیلات حزبی نداریم و مبارزات انتخاباتی ما در ایران عملا 2 -3 هفته بیشتر در حوزه ریاست جمهوری نیست و پارلمان هم کمتر است. بخشی عمده از این رقابتها هم تلویزیونی است و کمتر پیش میآید تا یک کاندیدا واقعا بتواند در شهری کوچک در مدرسهای با دانشآموزان صحبت کند، در کارخانهای با کارگران حرف بزند و نظرشان را برای مردم مطرح کند. در واقع انتخابات ما، به شکل انتخابات از راه دور است. در حالیکه در آمریکا دو سال طول کشید تا اوباما به ریاست جمهوری رسید و یکی یکی ایالتها را گذراند. این سیستم آنهاست و اولین جایی که باید مبارزه کنند کمجمعیتترین شهر است، برای اینکه میگویند، این عده هم حق دارند. از کم جمعیتترین ایالت شروع میکنند و به پرجمعیتترین میرسند؛ به خاطر اینکه میخواهند منصفانه باشد. در واقع آنهایی که نقش اساسی ایفا میکنند، ایالتهای کوچک هستند و کاندیدا در 5 – 6 ایالت اول مطرح میشوند و موجی ایجاد میشود و به ایالتهای بزرگتر میروند.
جامعه ایران این سابقه را داشته که در انتخابات مختلف، تصمیمی یکباره میگیرد. آیا این نشانه رفتارهای هیجانی است یا مرحلهای از تکامل است؟
سریعالقلم: هیجانی رفتار کردن ما به دلیل سیستم اجتماعی است. سیستم اجتماعی، مردم را به این رفتارها عادت میدهد. به لحاظ فرهنگی، اگر دولتی بخواهد به مردم ایران خدمتی بزرگ کند باید دو یا سه کار انجام دهد که در این صورت واقعا کشور ما رشد میکند؛ اول اینکه چون ما ایرانیها در کارمان بسیار عجول هستیم، اگر چند فیلم ساخته شود و برنامههای آموزشی به شکل کارگاه در ساعتهای مهم 9 -8 شب در تلویزیون پخش شود که نشان دهد در قضاوت و واکنشهایمان عجول هستیم، کاری مفید است. مقدسترین عبارت این است که بگوییم نمیدانم. اینجاست که من با احتیاط میگویم، بسیاری از غریزه به عقل عبور نکردهاند. بسیاری از کارهای ما عقلانی نیست زیرا ما خیلی فکر نمیکنیم و این است که فرق نمیکند در انتخابات، در قضاوت، در استفاده از کالا و خیلی جاهای زندگی ما، هیجان وجود دارد. نهادهای مختلفی مانند مدرسه، خانواده، جامعه و رسانهها به ما نمیآموزند که فکر کنیم و کاری را انجام دهیم، مطالعه کنیم و بپرسیم. نکتهای که برای من در دوره دانشجویی جالب بود، در کشورهای صنعتی میدیدم، مردم برای انجام امور کوچک هم با وکیلشان مشورت میکنند و این جزیی از زندگیشان است.
اینکه ما همه چیز را میفهمیم و در همه حوزهها میتوانیم اظهارنظر کنیم را کسی باید در کشور ما حل کند. تلویزیون در خیابان با مردم دربارهی همه مسایل مصاحبه میکند در حالی که سخنان بسیاری از این افراد از روی مطالعه نیست. این کارها خوب نیست و باعث میشود که افراد هم به خاطر دوربین بر اساس حس انسانی چیزی بگویند. از او میپرسند تورم وجود دارد؟ او هم بحث اقتصادی میکند. این حالتها خوب نیست وجامعه ما از این جهات پوپولیستی است و همه درباره همه چیز نظر میدهند؛ حتی قشر تحصیلکرده، عادت ندارد که آنچه را که نمیداند بگوید نمیدانم. این یک برجستگی برای آدم تحصیلکرده است که بگوید «نمیدانم» یا «اطلاع ندارم». این ضعف نیست.
مردم ایران بیشتر شفاهیاند تا اینکه متن بخوانند به نظر میرسد ورود هیجان در رفتارهای انتخاباتی میتواند از عوامل کند کردن مسیر توسعه سیاسی باشد. عوامل تاثیرگذار بر آنچه رفتارهای هیجانی مردم در انتخابات نامیده میشود و علت اینکه گفته میشود رفتارهای انتخاباتی مردم ایران پیشبینیناپذیر است، چیست؟
سریعالقلم: هیجان همه جا هست؛ هیجان در انتخابات، مسایل و نگرانیهایی را پیش میآورد و پیامدهایی به وجود میآورد که مفید نباشد. نکته دوم اینکه ما مردم بسیار کم حوصلهای هستیم. خیلی زیاد حرف میزنیم. اگر بتوانیم آموزش ببینیم که کمتر حرف بزنیم خیلی مفید است؛ مثلا رانندگی در تهران را ببینید افراد تحمل همدیگر را نمیکنند و به هم راه نمیدهند و اینها همه نشانههای یک فرهنگ وسیعتری بین ماست که ما رعایت همدیگر را نمیکنیم.
هر وقت در رانندگی رعایت همدیگر را کردیم، در سیاست و شهروندی و صفوف هم رعایت همدیگر را میکنیم. لازمه تغییر فرهنگ ایرانی آموزش است. به نظر من زمان میبرد اما مجری هم میخواهد، هم مسوولان جامعه و هم رسانهها نسبت به این مساله مسوولیت دارند؛ رسانهها خیلی تعیینکننده هستند. چون اکثریت مردم هم با رسانهها خصوصا رسانههای تصویری سروکار دارند زیرا مردم ایران بیشتر شفاهیاند تا اینکه متن بخوانند. در ایران رسانههای تصویری وظیفه خیلی سنگینی دارند که چه نوع فرهنگی را به مردم منتقل کنند.
باید رقابت رسانههای تصویری را داشته باشیم
موضوع دموکراسی و مفهوم دموکراسی یک پدیده غربی است و در بسترهای غربی امکان محقق شدن را دارد.دموکراسی به این مفهوم تقریبا هیچ ربطی به ایران ندارد و کسانی که فکر میکنند ما میتوانیم به سمت دموکراسی برویم، توهم دارند. چون دو مساله هست، من فکر میکنم جامعه ما آمادگی آن را به لحاظ فرهنگی و ساختار اجتماعی و اقتصادی ندارد و دوم اینکه ما شاید به طور جدی، جلوهها و انعکاس دموکراسی در دنیا را خوب مطالعه نکردهایم که کجا دموکراتیک است و دموکراسی به چه معناست؛ اما در رابطه با ایران میتوانیم مفهوم فضاهای باز سیاسی را بحث کنیم؛ فضاهایی را که جامعه احساس میکند، میتواند درجهای از آزادی و استقلال را داشته باشد و زمان هم میبرد و خیلی هم طولانی است. در همه جای دنیا تبلیغات رسانهها را میبینید. اتفاقی که من امید دارم در طول زندگی ما - اما اگر بعد از ما هم - بیفتد خوب است، این است که ما باید رقابت رسانههای تصویری را داشته باشیم. تا رقابت صورت نگیرد، مشکل حل نخواهد شد. ما یک رسانه تصویری بیشتر نداریم و به هر حال آن رسانه مشخص میکند که جامعه چگونه باید مسایل را تفسیر کند. در آزادترین کشور دنیا هم، رسانهها بسیار موثرند و نقش ایفا میکنند. تنها چیزی که ما میتوانیم به آن امید داشته باشیم، این است که رقابت رسانههای تصویری رخ دهد و غیردولتی شدن رسانهها محقق شود.
آیا لازمه رسیدن به تصمیم مناسب در انتخابات نیازمند فضای رقابت رسانهیی است و این فضا آیا در ایران با وضعیت دولتیبودن بیشتر رسانهها ممکن است؟
سریعالقلم: اگر اقتصاد غیردولتی شود به طور طبیعی رقابت رسانهای رخ خواهد داد. اگر جامعه ما به آرامش برسد و ثبات باشد و ما ایرانیها این قدر نگران آینده نباشیم که چه اتفاقی میخواهد بیفتد، به رقابت رسانهیی نزدیک میشویم. وقتی ثبات باشد همه کارها صورت میگیرد. لازم است دولت از حوزههای مختلف در ایران جدا باشد. الان دولت در ایران تعیین میکند که بهترین کتاب سال چیست. در حالیکه این اقدام با مبانی علم و عقل سازگاری ندارد و حتی یک رسانه دولتی تعیین میکند که چهرههای ماندگار چه کسانی هستند؛ در حالیکه در حوزه هنر، هنرمندان باید جمع شوند و این کار را کنند، در حوزه فلسفه، هم فلاسفه ایران جمع شوند و بگویند این فرد زحمت کشیده و ما به اجماع رسیدهایم که این فرد چهره ماندگار در فلسفه است. اینکه یک نهاد دولتی، بهترین مورخ ایران را انتخاب کند، ارزش علمی ندارد و یک امر تشریفاتی است.
اجماع در عین فردگرایی ممکن است
با توجه به نظر شما بر اهمیت فردگرایی برای رسیدن به توسعه، آیا اجماع ممکن و درست است؟ سریعالقلم: اجماع در عین فردگرایی ممکن است و اجماع درباره تصمیمگیری است، زوجی که با هم زندگی میکنند، باید برای هم فضاهای تنفسی قائل باشند اما وقتی میخواهند نسبت به زندگیشان تصمیم بگیرند باید با هم آن قدر بحث کنند تا به یک تصمیم واحد برسند. کشور هم همینگونه است وقتی میخواهیم در کشور تصمیمی پایدار، منطقی و اثرگذار اتخاذ کنیم، باید در آن اجماع باشد. بنابراین فردیت در کارهای فردی است، اما وقتی جمعی دور هم اجتماع میکنند و میخواهند کاری انجام دهند و تصمیم بگیرند، آنجاست که با هم بحث و جدل میکنند و دیالوگ دارند تا به یک جمعبندی مشترک بتوانند برسند.
با بررسی تاریخ ایران و حاکمیت قرنها استبداد در این کشور، دستیابی به توسعه در کوتاهمدت امکانپذیر است؟
سریعالقلم: استبدادی که در تاریخ ایران وجود داشته، بدترین نوع استبداد تاریخ بوده است. سیاست ایران تکامل نیافته است و سیاست در ایران مساوی با مناسبات بین افراد است و برای مثال حدود 500 نفر داریم که آنچه میان آنها میگذرد سیاست در ایران میشود. اما بالاخره انتخاباتی داریم، رییسجمهوری انتخاب میشود و چهار سال رییسجمهور یا نمایندهای وجود دارد و اینها همه در ایران جدید است. زمان میبرد تا ما به مراحلی برسیم که در آن بلوغ فکری و رفتاری مشاهده شود.
آیا در ایران قائل به اخلاق در انتخابات و رعایت آن در دو سطح انتخابشوندگان و انتخابکنندگان هستید؟ ویژگیهای برجستهی این دو گروه چیست؟
سریعالقلم: اخلاق در گفتارهای اجتماعی در ایران اهمیت دارد. البته من میتوانم با اطمینان قابل توجهی عرض کنم که من کشوری را در دنیا سراغ ندارم که به این درجه صحبت از اخلاق در آن شود. حتی در کشورهای اسلامی مثل مصر، عربستان، پاکستان، ترکیه و... به قدری که در کشور ما حرف از اخلاق زده میشود، آن جاها نیست.
ما خیلی حرف از اخلاق میزنیم اما به طور شگفتانگیزی آنچه که درباره اخلاق میگوییم، در رفتارهای ما انعکاس محدود دارد و این خیلی موضوع مطالعاتی خوبی است که چطور ذهن ما مثل منظومه مستقلی برای خود عمل میکند و رفتارهای من ایرانی نوعی هم در دنیای دیگری است و من بین این دو در هیات فیزیکی و وجودی خود ایرانیام نتوانستهام، ارتباط برقرار کنم و این یک واقعیت است.
به نظر من اخلاق خوب است و حتما در سیاست کاربرد دارد؛ اما زمانی اخلاق را میتوانید، در سیاست نهادینه کنید که سیاست ابتدا جنبه حقوقی و رویهای پیدا کند و بعد هم میتوانید اخلاق را به آن اضافه کنید. به مدد اخلاق، حقوق سیاسی را نهادینه کنید و آن عملی است که جامعه بگوید من مسایل را مراعات میکنم، به خاطر اینکه قانون میگوید و اینجا اخلاق رفتاری میشود. اخلاق در اجتماعات چه سیاسی و چه غیر آن، بدون سوار کردن اتاقکهای حقوقی امکانپذیر نیست. حقوق بسیار مهم است.
ای کاش ما در حوزه سیاست کشور 10 درصد حقوقدان داشتیم. این خیلی مهم است که فارغ التحصیلان حقوق به حوزه سیاست بروند و رفتار حقوقی و اندیشه حقوقی در سیاست باشد. کسانی که سروکارشان با رویه، قانون و قاعده باشد.متاسفانه انبوهی از اطبا و مهندسین را در سیاست داریم که خیلی از آنها علوم انسانی را درک نمیکنند بلکه بیشتر اپراتورهای سیاسی هستند و بعضا در روز چند بار جهانبینی عوض میکنند و با هر گرایش فکری و سیاسی کار میکنند.
هدف این است که در صحنه باشند و خیلی به اصول مشخصی اعتقاد ندارند. ما افراد متفرقه متاسفانه در سیاست فراوان داریم. البته افراد با صلاحیت هم داریم. اما باید اجازه دهیم افراد با شخصیت، جهانشناس، غیر متملق، با ثبات فکری که نیازی به هیاهو ندارند نیز در مدارهای سیاست نقش ایفا کنند.