آفتابنیوز : آفتاب- بهرام گلزاده : واژه و فرهنگ اعتماد عمومی و وجود آن در هر جامعهای به عنوان یک هنجار و سرمایه انسانی، بیشک یکی از اصلیترین و اساسیترین فاکتورها در زیست جمعی و تضمین کننده قوام زندگی سالم، اخلاقی و بدون دغدغه بشر در عرصههای مختلف روابط اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی و استمرار آن است.
واقعیتهای زندگی بشر و تجربههای عملی و تاریخی نشان میدهد، هرگاه در جامعهای رفتارهای اخلاقی و روابط اجتماعی و خانوادگی صادقانه، بیریا و به دور از تزویر و نیرنگ و دروغ، به عنوان یک قرارداد اجتماعی و به صورت یک قانون نانوشته و اصل پذیرفته شده، ساری و جاری بوده، آحاد مردم آن جامعه در نهایت امنیت، صلح، آسایش و خوشبختی به حیات خود ادامه دادهاند.
درجه بالای اعتماد مردم به یکدیگر و به حاکمان و متقابلا حاکمان به مردم، در اینگونه جوامع و ترجیح صداقت به دروغ، شهروندان را در یک فضای اطمینان بخش روحی و روانی قرار داده و سطح مشارکت و زندگی در فضایی اجتماع محور و نه شخص محور و همچنین ترجیح منافع عمومی به منافع شخصی را به طرز چشمگیری بالا برده و بخش اعظم پیشرفتهای حاصله در این جوامع نیز ناشی از همین شرایط حاکم است. در اینجا مقصود نادیده گرفتن منافع جامعه و به کناری نهادن آن و ترجیح منافع شخصی و در اولویت قرار دادن آن است و موضوع حقوق شهروندی و انسانی و ضرورت تلاش برای استیفای آن، بحث دیگری است.
حال در جوامعی که بیاعتمادی، بیصداقتی، اولویت نفع شخصی بر منافع جمعی، و خروج از جاده اخلاق و انصاف، حرف اول را بزند و در عین حال، دروغ و تزویر نه تنها قبیح شمرده نشده و به عنوان یک امر مذموم و ناپسند، ناهنجاری تلقی نشود، تردیدی نباید داشت که بنیانهای آن جامعه، از خانواده به عنوان یک جمع اجتماعی کوچک تا اجتماعات بزرگ در لایههای مختلف جامعه، دچار اختلال اساسی و ویرانکننده خواهد شد و تا مادامی که دروغ، در میان جامعه و روابط روزمره و طبیعی افراد، امری ناپسند و جزء خطوط قرمز اخلاقی تلقی نشود، امیدواری به بهبود شرایط و وضعیت زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این جوامع، انتظاری بیهوده و تحققناپذیر است و آن جامعه هرچه بیشتر به سمت پسرفت و عقبماندگی در همه حوزههای زندگی بشر، حرکت خواهد کرد.
شکاف در روابط عاطفی خانوادهها و رشد افسردگی و ناامیدی نیز از این قاعده مستثنی نیست و نتیجه طبیعی شکستن قبح دروغ و پنهانکاری، رشد فزاینده بیاعتمادی و بیاخلاقی در خانوادهها همانند جامعه است و ترمیم آن، امری بس دشوار و در مواردی امکانناپذیر است. در واقع وقتی در خانوادهای به عنوان یک نمونه اجتماعی کوچک، بیاعتمادی، بیاخلاقی و دروغ، جایگزین صداقت و راستی شد، دیگر نباید انتظار بروز و ظهور رفتارهای عاطفی و صادقانه داشت.
در چنین شرایطی، وقتی ارزشهای انسانی و بشری، از جمله اخلاق، صداقت و راستگویی نادیده گرفته شد، و اعتماد عمومی و اعتماد در میان تکتک افراد جامعه از میان رفت و شهروندان بقاء خود را در دروغگویی دیدند، سرمایه اجتماعی از بین میرود و شکی در این نیست که جامعه فاقد سرمایه اجتماعی (اعتماد)، ظرفیت لازم پیشرفت و رشد را از دست میدهد و ریسک سرمایهگذاری در آن، اعم از سرمایهگذاری مادی و معنوی افزایش مییابد و در نتیجه جامعه مذکور رفته رفته با بحران مواجه شده و بیاعتمادی شکننده حاکم می شود.
پس نباید تردید کرد که اخلاقی بودن، راستگویی، درستکاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف و عدالتخواهی، ارزشهای اعتمادآفرین هستند و تقویت و ترویج آن در سطح جامعه و گسترش و بسط این فرهنگ ضروری و انکارناپذیر در زندگی بشر، بنایی محکم برای اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن جامعه و پیشرفت و توسعه خواهد بود.
به همین دلیل است که تحقیقات و پژوهشهای متعدد اجتماعی و جامعهشناسی نشان میدهد که جوامع پیشرفته و توسعهیافته از سطوح بالاتر سرمایه اجتماعی از قبیل اعتماد، مشارکت، همبستگی، ثبات و ارزشهایی از این دست برخوردارند.
حال که ما مسلمانیم و در تعالیم و آموزههای دینی همواره بر قبح دروغ تاکید شده و این فعل قبیح در ذیل گناهان کبیره قرار گرفته است، و پیامبر رحمت نیز هدف خود از بعثت را چیزی جز تکمیل مکارم اخلاق ندانسته و همچنین فرموده است که «دروغگو، دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود دارد»، یا امام علی (ع) که فرموده است: «هیچ عمل قبیحی به قبح دروغگویی نیست»، آیا نباید راستگویی، این سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی که از ارکان رکین آن سرمایه است را پاس بداریم و مانع از به حاشیه رفتن آن شویم؟
ایجاد سلامت اجتماعی و امنیت روانی برای افراد و جامعه و برخورداری از جامعهای پیشرفته، با فضیلت و اخلاقی، تنها در گرو ترویج فضائل اخلاقی و اجتماعی و نفی و حذف رذایل است، و البته با لحاظ این مهم که صداقت و راستگویی و قبیح خواندن دروغ، یک مساله اخلاقی صرف نیست، بلکه فاکتور مهمی در فهم و درک و نقد امور در کلیه حوزههای اجتماعی است.