کد خبر: ۸۵۴۰۵
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۸۸ - ۱۴:۲۸
به بهانه 11 آذر سالروز شهادت سردار جنگل؛

کوچکی دنیا در چشم میرزا کوچک‌خان

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان: سخنی از امیر المومنین علی (ع) در نهج البلاغه آمده است با این مضمون که: «كان لی فی ما مضی اخ فی‌الله و كان یعظمه فی عینی صغرالدنیا فی عینه». یعنی: من در گذشته برادری داشتم که یک چیز او را در چشم من بزرگ می‏کرد و آن این بود که همه دنیا در نظر او کوچک بود.  ( نهج البلاغه، كلمات قصار 281)
 
استاد شهید مطهری بر اساس تحقیقاتی که کرده‌اند این شخص را «عثمان ابن مظعون» می‌دانند (آشنائی با قرآن جلد پنجم). عثمان بن مظعون یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) بود و پیامبر وی را بسیار دوست می‌داشت. او فردی بزرگوار، عابد و زاهد بود.در ماه ذی حجه سال دوم هجری در مدینه وفات کرد و اولین کسی بود که در بقیع به خاک سپرده شد.
 
روایت شده است که پیامبر گرامی اسلام پس از ارتحال او خم شد و او را بوسید و هنگامی که فرزند پیامبر وفات کرد، فرمود: «به گذشتگان صالح خود، کسانی هم چون عثمان بن مظعون بپیوند». (منتهی الامال، مرحوم شیخ عباس قمی، ج 1، ص 703) 

مرحوم مطهری به نکته بسیار زیبایی اشاره می کنند وآن اینکه «تا انسان بزرگ نباشد دنیا در نظرش کوچک نمی‏آید».(همان)
 
اخیرا در ضمن مطالعات خود به نامه‌ای از «تیکاچنکوف» رئیس آتریاد (کلمه روسی و به معنای دسته سربازان) تهران خطاب به «میرزا کوچک خان» برخوردم. اولین نکته‌ای که پس از خواندن این نامه به ذهنم رسید همین موضوع کوچکی دنیا در چشم میرزا کوچک‌خان بود که بسیار جالب است. 

تیکاچنکوف کوشیده است با دادن امان‌نامه به میرزا کوچک خان، او را بدون درگیری تسلیم سازد. او در نامه‌اش تلاش کرده است تا احساسات مذهبی میرزا کوچک خان را برانگیزد و با استناد به روایتی که البته به اشتباه آن را آیه قرآن تلقی کرده است به‌زعم خویش خواسته است تا میرزا کوچک خان را از کرده خود پشیمان سازد و به اردوی روسیه فراخواند. او همچنین در این نامه میرزا کوچک خان را به یادآوری آخرت فراخوانده است و فراموش کرده است که در مام میهن میرزا کوچک، این او است که بیگانه است و نه میرزا.
 
میرزا کوچک خان عمر درازی نکرد ودر 43 سال عمر خود کوشید تا با تکیه بر عزت وغیرت اسلامی خود آنگونه زندگی کند که باورهای اسلامی‌اش برایش ترسیم کرده‌اند.
 
تاریخ کتابت نامه چهارشنبه 25 شهریور 1298 شمسی است و تاریخ پاسخ میرزا یک روز بعد و در تاریخ پنج شنبه 26 شهریور است. این سرعت در پاسخ نشان می‌دهد که میرزا حتی در برابر وعده‌های فرمانده روس وسوسه نشده است. 

تقریبا دوسال پس از این این پاسخ و در 11 آذر 1300 شمسی شهادت میرزا کوچک خان، نشان داد که به چه میزان بر باورهایش پایبند است؛
 
اصل هر دو نامه در کتاب «سلطان احمد شاه قاجار» نوشته «حسین مکی» چاپ اول، صفحات 95-97 آمده است: 

نامه تیکاچنکوف به میرزا 

جناب میرزا کوچک خان
از صومعه سرا 21 ذی حجه 1337 (25 شهریور 1298)
 

از آنجا که دولت علیه ایران ، شخص مرا که رئیس آتریاد طهران و چند سال است به ایران به درستی خدمتگزار هستم، به جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده و این مسئله قطعی است، و کسانی هم که با شما همراهی می‌کنند، اطلاع کامل داریم ، به جزای خود خواهند رسید.

به جنابعالی که سر دسته آنان هستید اعلان می‌شود به عون‌الله تعالی ریشه و مبدا فساد را از صفحه گیلان کنده و مضمحل خواهیم نمود. لیکن محض اینکه شما وطن‌دوست و ایران‌خواه و عاقل و نیک‌نفس معرفی شده‌اید لازم است به شما خاطرنشان شود، هرگاه جناب عالی را در محضر عدل الهی حاضر نمایند و سوال شود آنچه خسارات و تلفات به اهالی بیچاره از بدوالی ختم، وارد آمده است؛ مسئول درگاه الهی کیست، گمان می‌کنم که انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد. 

بدیهی است انسان کامل برای فایده موهوم راضی بدین مسوولیت بزرگ نخواهد شد و نیز به من هم این طور دستگیر شده است که با آن صفات عالی، برای شخص ‍ خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود. لذا با کمال اطمینان و قول و شرف نظامی و به خدای یکتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری، قول می‌دهم که وسایلی فراهم داریم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمائی.
 
و این قول نظامی که در این ورقه به شما داده می‌شود به وحدانیت خدا حق است تا زمانی که آسایش شما در پیشگاه اعلی حضرت همایونی و اولیای دولیت علیه ایران فراهم و به عمل نیاورم، شخص جنابعالی و کسانی که شما به آنها اطمینان دارید و اطمینان می‌دهید در اردوی قزاق مثل یک نفر مهمان عزیز می‌باشید، به مصداق آیه شریفه "اکرم الضیف و لو کان کافرا" [این عبارت آیه نیست] و نیز چنانچه بخواهید غیر این مساله حرفی داشته باشید محلی را برای ملاقات و حرف آخر معین دارید که در آن محل با شما ملاقاتی بشود تا رفع اشتباهات افواهی شده باشد. 

دتمیر تیکاچنکوف - رئیس اتریاد طهران 

پاسخ میرزا کوچک خان:
 

هو الحق
به تاریخ لیله 22 شهر ذی حجه الحرام 1337( 26 شهریور 1298 )
جناب رئیس اتریاد طهران - دتمیر تیکاچنکوف 

از صدر تا ذیل مرقومه مورخه 21 شهر جاری را با دیده دقت دیدم. بنده به کلمات عقل فریبانه اعضا و اتباع آن دولیت منفور ملتید فریفته نخواهم شد. 

از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعده‌هایی که به سایرین داده این یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفته، تکلیفم کردند، تسلیم نشدم. مرا تهدید و تطمیع از وصول به معشوق یا مقصودم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر می‌کند در استخلاص مولد و موطنم که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است، کوشش کنم. 

شما می‌فرمایید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هر که و هر چه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام شوم، بنده عرض می‌کنم تاریخ عالم به ما اجازه می‌دهد هر دولتی که نتوانست مملکت خود را از سلطه واقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند اما کابینه حاضره می‌گوید: «من به محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس ‍ بفروشم». 

در قانون اسلام مدون است کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می‌کند که من اسلام و انصاف نمی‌دانم، باید دول ضعیفه را اسیر آز و کشته مقصود مشووم خود سازم. بنده می‌گویم انقلابات امروزه ما را تحریک می‌کند مثل سایر ممالک دنیا در تمام ایالات ایران اعلان جمهوریت بر طبق مرام سوسیالیست‌ها بدهیم و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانیم. ولیکن درباریان تن در نمی‌دهند که مملکت ما با قانون مشروطیت از روی پروگرام دموکراسی اداره گردد.

باری با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت مملکتم سعی کنم گو آنکه کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود. در مقابل جوابی را که موسی در مقابل با فرعون و محمد(ص) به ابوجهل و سایر مقننین و موسسین آزادی و روحانی در محکمه عدل الهی می‌دهند، من هم که یکی از پیروان آنان می‌باشم خواهم داد. 

بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف می‌رویم. باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما می‌خندند، و یا به فاتحیت شما تحسین می‌کنند؟ 

فرضاً تمام مراتب فوق حمل بر کذب رود، یعنی بنده حقیقتاً یک نفر جاه طلب نفسانی تصور شده، به مواعید جناب‌عالی متمایل گردم؛ آن وقت عرض می‌کنم کسانی که تسلیم گردیدند و ورقه ممهوره دولت را در دست داشتند ، همه را به دار آویختید، حبس کردید، تبعید نمودید، بنده را با چه رو بعد از این عملیات باز تکلیف به تسلیم می‌نمایید؟ 

از اینکه در خاتمه که درخواست ملاقات کرده بودید عرض می‌کنم: کسانی که دارای شرافت قولی نیستند ملاقات کردن با ایشان از قاعده عقل بدر و بیرون است. فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید.
 
کوچک جنگلی

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
United States of America
|
۲۲:۵۶ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۲
0
0
مطالب بیشتر در مورد میرزا
زندگی نامه + عکس
www.mirza-kochakkhan.blogfa.com
ناشناس
|
United States of America
|
۰۰:۰۴ - ۱۳۸۸/۰۹/۱۴
0
0
یونس، معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، در سال 1298 ق در محله استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش، میرزا بزرگ، از روحانیون رشت بود.

یونس مرد غیرتمند بهمراه یاران رشتی غیرتمند خود یه تنه جلوی روسها ایستادگی کردند

بدون کمک و یا حتی یک فشنگ از طهران

من امروز هم محلی خانه سابق میرزا هستم که هم اکنون در مرکز شهر واقع شده است

و شهر آنقدر بزرگ شده که دیگر خانه میرزا فراموش شده.


شعر:
چقد جنگلَ خوسی، ملت و َسی، خسته نُبُستی،
می‌جان جانانا٬ تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا

چقدر در جنگل می‌خوابی به خاطر مردم؟
خسته نشوی ای جان جانانم، با تو‌ام، میرزا کوچک خان!

خدا دانه که من، نتانم خفتن، از ترس دشمن، می دل آویزانا٬
ترا گمه میرزا کوچک خانا

خدا می‌داند که از ترس دشمن خواب نمی‌توانم،
دل آویزان و نگرانم، با توام، میرزا کوچک خان!




چِر ِه زوتر نایی، تندتر نایی، تنها بنایی، گیلان ویرانا٬ ترا گمه میرزا کوچک خانا

چرا زودتر نمی‌آیی؟ تندتر نمی‌آیی؟
گیلان ویران را تنها گذاشته‌ای، با توام میرزا کوچک خان!

بیا ای روح و روان . تی ریش قربان
بهم نوانان . تی کاس چومانا٬ ترا گمه میرزا کوچک خانا

بیا ای روح و روانم، قربان ریشت،
آن چشمان روشن را روی هم نگذار، با توام میرزا کوچک خان!



اَمه رشتی جَغَلان، ایسیم تی‌ فرمان، کُنیم اَمه جان،
تی پا جیر قربان ٬ ترا گمه میرزا کوچک خانا
ما بچه‌های رشت، به فرمان تو ایم، جانمان را به پایت قربان می‌کنیم،
با توام میرزا کوچک خان!
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین