آفتابنیوز : محمود واعظی*: 1- دوران ناامیدکننده اشغال) حمله آمریکا به عراق در اواخر اسفند ماه سال 1382 و اشغال این کشور، شرایط جدیدی را برای عراق و منطقه رقم زد. دولت بوش با اتخاذ راهبردهای نامناسب و بدون توجه به شرایط قومی – مذهبی حاکم بر عراق و دیدگاههای مسئولان سیاسی این کشور به دنبال آن بود که سیاستهای خود را به عراق دیکته کند که نتیجهای جز افزایش بیثباتی و ناامنی و فلج شدن امور کشور در برنداشت.
اتخاذ رویکرد یکجانبهگرا و بیاعتنایی به کشورهای با نفوذ در عراق به ویژه همسایگان آن موجب شد تا وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی عراق پیچیدهتر شود، به گونهای که در سال 1385 خشونتهای فرقهای و ناامنی به اوج خود رسید و راهکارهای نظامی نتوانست راهگشا باشد. استمرار این وضعیت دغدغه و نگرانیهایی را برای ایران و برخی از کشورهای منطقه ایجاد کرد از جمله:
الف )گسترش ناامنی و بیثباتی به کشورهای همسایه؛
ب ) تجزیه احتمالی عراق و تأثیرات سوء آن بر منطقه؛
ج) تبدیل عراق به پایگاهی برای گروه القاعده و دیگر عناصر و گروههای افراطگرای خشونتطلب.
دولت بوش که به دلیل وضعیت نابسامان عراق از سوی افکار عمومی جهانی و آمریکا تحت فشار بود ناچار شد بخشهایی از طرح بیکر – همیلتون را بپذیرد که از سوی گروهی از افراد متعلق به دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در کنگره تهیه شده بود و سیاستهای مناسبتری را در مقایسه با سیاستهای دولت بوش تجویز میکرد.
از جمله عواملی که باعث تغییر در رویکرد دولت بوش در عراق شد میتوان به تشدید خشونتهای داخلی در عراق و در نتیجه افزایش احتمال تجزیه این کشور و گسترش فشارها و مخالفت افکار عمومی داخل آمریکا با رویکردهای بوش اشاره کرد.
عدم موفقیت دولت بوش در عراق نیز خود با مؤلفههای مختلفی در ارتباط بود که مهمترین آنها عدم توجه به واقعیتهای جامعه شناختی و فرهنگی – اجتماعی عراق، نادیده انگاری ساختار قدرت منطقهای و بازیگران ذینفوذ در عراق، تکیه صرف بر ابزارها و شیوههای نظامی و پیشبینی نادرست روند سیاسی و عملکرد گروههای سیاسی در عراق به ویژه حمایت مردم از جریانهای اسلامگرا بود. واگذاری وظایف بیشتر به دولت عراق و تشکیل نشستهایی با حضور کشورهای ذینفوذ در عراق و برگزاری چند دور مذاکره میان ایران و آمریکا حاصل این رویکرد جدید بود.
در دو سال گذشته دولت عراق با حمایت مردم و برخی گروههایی که رویکرد واقعبینانه در عرصه سیاسی و امنیتی دارند توانسته است با افزایش توانمندی نیروهای امنیتی عراق جریانهای افراطگرا را تضعیف کند و از شدت ناامنیها بکاهد. از جمله عوامل مؤثر در امنیتسازی و تضعیف افراطگرایی در عراق این بود که بسیاری از مردم عراق و به ویژه سنیها به این نتیجه رسیدند که گروههای شورشی و خشونتطلب مانند القاعده نه تنها در حفظ و افزایش قدرت آنها در روند جدید مؤثر نیستند، بلکه در صورتی که براوضاع تسلط پیدا کنند موجبات سرکوب آنها و بروز ناامنیهای شدیدتر را فراهم خواهند کرد و بر این اساس تعامل با دولت عراق در برابر افراطگرایی را ترجیح دادند.
2- ضرورت اتخاذ یک راهبرد جدید) انعقاد توافقنامه امنیتی میان آمریکا و عراق جهت خروج تدریجی نیروهای نظامی آمریکا از عراق و سپردن مسئولیتهای امنیتی به مقامات عراقی در صورتی که به خوبی اجرا شود میتواند گامی در جهت استقلال و حاکمیت دولت عراق باشد. با وجود پیشرفتهای امنیتی، شرایط در عراق هنوز شکننده است. از نظر سیاسی و اجتماعی، انتخابات شورای استانی در ماه گذشته نشان داد که مردم عراق در تعیین سرنوشت خود و حضور در عرصه سیاسی جدیتر شدهاند؛ به ویژه اینکه گروههای سنی مشارکت چشمگیری در این انتخابات داشتند. این به معنای برداشتن یک گام دیگر به سوی مردم سالاری بود. از منظر اقتصادی نیز با بهبود شرایط امنیتی و در نتیجه درآمدهای نفتی، تحرک اقتصادی بیشتر شده و روند رو به پیشرفتی مشاهده میشود. با بهبود شرایط امنیتی، سیاسی و اقتصادی هماکنون بیش از گذشته فرصتها و زمینههایی برای بازسازی اقتصادی، قانونمداری و تأمین منافع ملی فراهم شده است.
دولت جدید آمریکا نیاز به راهبرد جدیدی در عراق دارد. در این راهبرد به جای استفاده از زور و قدرت نظامی باید بیشتر بر استفاده از ابزارها و شیوههای سیاسی تأکید شود و کشورهای همسایه و با نفوذ از جمله ایران در حل و فصل مسائل عراق مشارکت داده شوند. شاید زود باشد نسبت به تغییرات کلان در راهبرد آمریکا نسبت به عراق و منطقه سخن گفت. اما انتخاب دنیس راس به عنوان مشاور ویژه وزیر امور خارجه در خلیج فارس و جنوب غرب آسیا با پیشینه فکری خاص وی نمیتواند علامت مثبتی از تغییر باشد مگر اینکه نامبرده و سیاستهای آمریکا در عمل با توجه به شرایط و مقتضیات جدید منطقه دستخوش اصلاح و تغییر گردد.
اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی خود، طرح خروج 16 ماهه نیروهای آمریکایی از عراق را ارائه داد. اما اکنون در راهبرد دولت جدید آمریکا در عراق خروج بخش عمده نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان اوت 2010 و باقی ماندن حدود 35 تا 50 هزار نیرو از 142 هزار نفر نیروی کنونی در این کشور جهت مشاوره و امور آموزشی پیشبینی شده است. علاوه بر این، در این طرح به تعامل با کشورهای تأثیرگذار منطقهای مانند ایران و سوریه در چارچوب منطقهای اشاره شده است. این در حالی است که بسیاری از فرماندهان آمریکایی در توانمندی نیروهای عراقی برای اداره مستقل امور امنیتی عراق ابراز تردید میکنند و همچنان بر حضور نیروهای آمریکایی در عراق تأکید میکنند و اینکه مشکلات عمدهای نیز در تعامل آمریکا با کشورهای ایران و سوریه وجود دارد.
دولت جدید آمریکا باید این تضاد را در سیاستهای آمریکا درعراق رفع کند و به باز تعریف نقش بازیگران منطقهای در تحولات سیاسی – امنیتی عراق بپردازد؛ امری که منجر به شکست استراتژی دولت جرج بوش در ایجاد ثبات در عراق گردید. نکته دیگر اینکه کاهش حضور نظامی آمریکا در عراق با تقویت حضور سیاسی و اطلاعاتی آن کشور همراه است که نوع جدیدی از رقابتها و مسائل را در عراق باعث میشود.
3- تعامل منطقهای: راهحل خروج از بحران عراق) در شرایط جدید، عراق در حال بازیابی استقلال سیاسی خود میباشد و این موضوع فرصت مناسبی را برای تمامی کشورهای منطقه از جمله ایران ایجاد میکند تا نه از موضع یک مداخلهگر بلکه از موضع یک شریک و همکار به عراق بنگرند. پس از تجربة دوران پر تنش انتقال به نظام جدید در عراق، در حال حاضر به نظر میرسد که شرایط در این کشور به میزانی از بلوغ رسیده باشد که تمامی کشورهای همسایه بتوانند بدون احساس نگرانی از تلاشهای پشت پردة رقبا برای تأثیرگذاری و اعمال نفوذ، روابط متعادل و متوازنی را با دولت عراق برقرار کنند. دراین میان نقش سازنده ایران حائز اهمیت زیادی است.
مردم ایران و عراق دارای پیوندهای تاریخی، قومی و مذهبی عمیق و دارای وجوه اشتراک بسیاری هستند، اما وجود رژیم بعثی و دولت اقتدارگرای ضد ایرانی در دهههای گذشته امکان ایجاد روابط دوستانه را از بین برد و جنگ هشت ساله را تحمیل نمود. اما ساختار سیاسی عراق جدید که برگرفته از قانون اساسی میباشد به اقشار مختلف مردم براساس جمعیت اجازه مشارکت در حکومت میدهد. این امر باعث خواهد شد که ایران نه تنها دیگر عراق را تهدیدی برای خود تلقی نکند بلکه ظرفیتهای بالقوه همکاری میان دو کشور را به عمل تبدیل نماید تا جایی که دو کشور از روابط دوستانه و استراتژیک برخوردار شوند. همکاریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور در سالهای اخیر از توسعه مناسبی برخوردار بوده که نشانه عزم جدی دو ملت و دو دولت برای داشتن روابطی پایدار میباشد.
ایران همواره خواهان یک عراق مستقل، یکپارچه، مرفه و با ثبات است که با همة همسایگان خود رابطه دوستانه داشته باشد. چنین عراقی میتواند تأمین کننده منافع ایران نیز باشد. ایران تا به حال برای کمک به دولت عراق تلاشهای زیادی صورت داده است و ثباتسازی و ایجاد امنیت یکی از دغدغههای اساسی آن بوده است به طوری که علیرغم شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا، جمهوری اسلامی ایران حاضر شد به سه دور مذاکره با آمریکا دست بزند که متأسفانه دولت بوش نتوانست از این فرصت استفاده نماید.
عراق جدید با کمک همسایگان و سایر کشورهای تأثیرگذار سریعتر میتواند اهداف خود را محقق سازد. در چنین شرایطی اگر آمریکا و برخی کشورهای عربی همسایة عراق سیاستهای خود را به سمت به حمایت از دولت عراق معطوف نمایند، در آینده شاهد تحولات مثبتی در منطقه خواهیم بود.
* معاون اسبق وزارت امور خارجه