نهضت خالصسازی در دانشگاههای کشور با قدرت هر چه تمامتر ادامه دارد؛ ایرانیان دیگر عادت کردهاند که هر روز با دمیدن نخستین شرارههای خورشید سحرگاهی، خبر خالصسازی استادان جدید و جایگزینی آنها با افراد غیرمتعارف را بشنوند.
شریفیزارچیها، محمد فاضلیها، آرش اباذریها، آذین موحدها، سوسن صفاوردیها، امیر مازیارها و...میروند و جای خود را به امیرحسین ثابتیها، عباس موزونها، سعید حدادیانها و...میدهند. برای مسوولان اما انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است. تفاوت این نامها و این اسامی برای آنها در دردسرهای کمتر گروه دوم است.
موضوع اما زمانی عجیبتر میشود که بدانیم، رشته این آیند و روندها نه در دست وزیر علوم، بلکه در ید قدرت وزیر کشور و گروههای سیاسی سمپات با جبهه پایداری است. اینگونه است که رییس دانشگاه تهران با اعتماد به نفس روبهروی رسانههای گروهی حاضر میشود و میگوید این رخدادها نه در راستای رویکردهای تخصصی و حرفهای، بلکه به دلیل مشکلات اخلاقی برخی استادان رخ داده است!
اظهاراتی که مانند بنزین بر پیکره جامعه دانشگاهی کشور مینشیند و اعتراضها را شعلهورتر میسازد. اما باید دید ریشه این تصمیمات و آثار بنیادین آن بر نهاد دانش کشور چگونه خواهد بود؟
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه یکی از چهرههایی است که معتقد است، یکان یکان ایرانیانی که دل در گروی فرهنگ و تمدن ایرانی دارند، باید نسبت به این رخدادها واکنش نشان داده و از مسوولان تجدیدنظر در آن را طلب کنند.
به اعتقاد این استاد فلسفه، نزول ساختارها، همواره در حوزههای سیاسی ظهور و بروز پیدا نمیکند، بلکه نزول سیاسی و از همگسیختگی سیاسی آخرین لایه از زنجیره نزولی است که ابتدا در حوزههای اقتصادی و اجتماعی ظهور پیدا میکند، بعد در بخشهای فرهنگی و آموزشی تبلور پیدا کرده و نهایتا از همگسیختگی سیاسی را ایجاد میکند.
عبدالکریمی نسبت به این رویکرد نقدهای جدی داشته و معتقد است، سیاستگذاران ایرانی بدون توجه به این زنجیره همه نگرانی خود را معطوف نوسانات سیاسی کرده و برای آن برنامهریزی میکنند. روندی که زنگهای خطر را برای جامعه به صدا در میآورد.