آفتابنیوز : آفتاب- دکتر بهزاد قرهیاضی: با وجود برخورداری تیم ملی ایران از برتری میزبانی و حضور صدهزارنفری مردم در ورزشگاه آزادی و حمایت روحی و معنوی میلیونها ایرانی و حضور رئیس جمهور از اواسط نیمه اول برای تماشای بازی؛ ایران برای اولین مرتبه در زمین خود بازی را با نتیجهای عجیب به عربستان واگذار کرد تا رکوردی دیگر بر «اولین مرتبه»های دولت نهم برجای گذاشته شود.
اگرچه پیوند دادن ورزش به سیاست و استفاده از تعابیر غیر ورزشی در هنگام پیروزی بر کشورهای رقیب یا حتی دشمن میتواند نتایج به مراتب متاثر کنندهتری را در هنگام شکست از رقبا به دنبال داشته باشد و به همین دلیل باید تلاش شود تا ارزش برد و باختهای ورزشی به همان برد و باخت ورزشی محدود شود و لا غیر، اما واقعیت این است که دولت نهم با وجود کم کاریها و سوء مدیریتهای غیر قابل انکار در حوزه ورزش و کسب نتایج غیر قابل قبول در میادین جهانی؛ مسابقات المپیک و حتی آسیایی در بسیاری از رشتهها؛ مدعی کسب بالاترین تعداد مدالها در مجامع مختلف ورزشی بوده و نتیجهگیری میکند که مسئولان دولتی در این زمینه خوب عمل کردهاند.
با وجود قبضه همه ارکان ورزشی کشور توسط دولت (و عدم تاثیر جنجال دوشغلهها توسط سازمان بازرسی کل کشور) در واقع این دولت است که باید پاسخگوی این همه ناکامی و تاثر روحی ناشی از این همه شکست غیر قابل قبول در حوزه ورزشی باشد.
شاید در این فضای ملتهب که همگان در تلاشند تا برای کاهش آلام خود مقصری را معرفی نموده و با سرزنش و برکناری او مرحمی بر زخمهای عمیق روحی خود بسازند دفاع از یک «قهرمان» چندان «مصلحت اندیشانه» و «سیاستمدارانه» تلقی نشود. اما نگارنده بر این باور است که تعالی اخلاقی به عنوان بزرگترین هدف بعثت انبیا نباید قربانی این گونه مصلحت اندیشیها شود.
بر این اساس اجازه میخواهم تا یادآورشوم که قهرمانانی همچون هادی ساعی؛ رضا زاده؛ و علی دایی سرمایههایی ملی هستند و نباید در شرایط سختی و با قدرناشناسیها به فراموشی سپرده شوند. دایی نه تنها رکورد دار گلهای زده برای تیم ملی در ایران، یک قهرمان است؛ بلکه با دارا بودن بالاترین تعداد گلهای زده در بازیهای ملی در جایگاهی به مراتب بالاتر از قهرمانان اسطورهای جهان نظیر پله؛ مارادونا و رونالدو قرار دارد.
فراموش نکنیم که دایی با هر گلی که در دوره قهرمانی خود وارد دروازه حریف کرده است میلیونها ایرانی و بلکه غیر ایرانی را به وجد آورده و شادابی و نشاط و افتخار را برای کشورمان به ارمغان آورده است. اگر این تنها یک وجه خدمت او به جامعه ایرانی و توسعه نام و آوازه ایران در منطقه و بلکه در جهان باشد کافی است تا او را در این شرایط سخت تنها نگذاریم.
آری عمل فدراسیون حامی دولت نهم قابل درک است. فدراسیون حامی دولت نهم باید برای فرار از توبیخ عمومی یک «قربانی» تحویل عواطف جریحهدار شده جامعه بدهد. اما ما ملت چطور؟ آیا ما ملت هم با گرفتن یک قربانی به نام «علی دایی» حاضریم از کوتاهیهای مدیریتی دولت نهم در مورد ورزش چشم پوشی کنیم؟ آیا اگر تنها دو شوت دیگر بازیکنان ما در دروازه حریف جای میگرفت امروز دایی را عوض میکردند یا او را بر سر شانهها حمل میکردند و آقای دکتر محمود احمدینژاد رئیس محترم جمهور را برای تقدیر از خدمات شایان او به زمین چمن میکشاندند تا به مردمی که خود را برای انتخاب رئیس جمهور آماده میکنند بقبولانند که دولت حامی ورزش است و برای قدرشناسی از ورزشکاران به میدان آمده است؟!
اینجانب با بیان فوق هرگز قصد دفاع از عملکرد علی دایی در کسوت سرمربی تیم ملی ایران را نداشته و ندارم و هرگز معتقد نیستم که احدی ولو قهرمانان ملی باید از پاسخگویی در حوزه مسئولیتهای اجرایی خود مصون باشند اما سوال اینجاست که چرا پاسخگویی و عزل باید در پائینترین سطوح ممکن صورت گیرد؟ چرا آقای علیآبادی نباید برای التیام آلام مردم و جامعه ورزشی استعفا دهد؟ چرا نباید آقای کفاشیان مورد سوال قرار گیرد و چرا نباید دکتر محمود احمدینژاد به خاطر انتخاب تیم ناکارآمد معاونان؛ مشاوران و مسئولان ورزشی خود مورد سوال قرار گیرد؟
سوال دیگر این است که اگر چنانچه عدم تحقق وعدههای یک «قهرمان ملی» میتواند و باید موجب عزل او از مسند امور شود چرا در حوزههای حساستر و سرنوشت سازتر دیگری نظیر کشاورزی مملکت که امنیت غذایی؛ بهداشتی و بلکه ملی کشور از آن متاثر است اینگونه عمل نمیشود؟ چرا با وجود آنکه مهندس محمد رضا اسکندری وزیر جهاد کشاورزی دولت نهم (لا اقل در مقایسه با علی دایی) سابقه خدمتی در خور اعتنایی هم ندارد و بیشترین رکوردهای «اولین مرتبه» و «ترین»ها را (صد البته از ابعاد منفی) در کارنامه وزارتی خود دارد به دلیل عدم تحقق وعده خود کفایی در جو در یک سال و خود کفایی در برنج؛ ذرت و برخی دیگر از محصولات کشاورزی در سه سال و جذب کلیه فارغ التحصیلان بخش کشاورزی در وزارت جهاد کشاورزی (!) و دهها وعده دیگر عزل نمیشود؟
چرا مهندس اسکندری به دلیل واردات حبوبات (برای اولین مرتبه)؛ بالاترین رکورد واردات میوه از افغانستان؛ تاجیکستان؛ ترکیه؛ مصر؛ شیلی؛ آفریقا؛ چین؛ پاکستان و حتی آمریکا؛ واردات سیب زمینی خوراکی برای اولین مرتبه از پاکستان؛ بالاترین رکورد واردات گندم در عین تاکید بر خودکفایی و استفاده بیرویه از منابع آبی؛ ایجاد بحران و اختلال در برنامههای ایمنسازی کشور به دلیل کاهش کمی و کیفی تولیدات واکسن و سرم در وزارت جهاد کشاورزی؛ بالاترین میزان واردات انواع واکسن و سرم برای اولین مرتبه؛ توقف یا کاهش صادرات میگو؛ خاویار؛ زعفران و پسته؛ کاهش سطح زیر کشت محصولات اساسی نظیر پنبه؛ دانههای روغنی؛ چغندرقند؛ برنج و حبوبات؛ کاهش تولید شیر؛ افزایش قیمت ارزاق عمومی به بالاترین قیمتهای خود در طول تاریخ کشور با وجود واردات بی رویه این محصولات؛ دانایی ستیزی و فناوری هراسی و در نتیجه توقف تولید محصولات تراریخته در عین واردات آنها؛ حذف نام ایران از فهرست کشورهای تولید کننده محصولات بیوتکنولوژیک؛ عقب گرد در حوزههای تحقیقات کشاورزی به ویژه در مدیریت بیوتکنولوژی کشاورزی و بسیاری از ناکامیها و سرافکندگیهای دیگر عزل نمیشود؟
آیا آثار سوء و مستمر این همه ندانم کاری توسط مدیری ناکارآمد کمتر از عملکرد ضعیف یک مربی (با سوابق درخشان قهرمانی) است که در کمتر از 24 ساعت عزل میشود تا مرحمی بر خشم ملتی به ستوه آمده از ناکارآمدیهای مدیریت ورزش کشور باشد؟
آری حتی اگر عزل علی دایی با وجود دارا بودن یکی از درخشانترین کارنامههای ورزشی در بین ورزشکاران ایرانی و با وجود کسب مدالهای متعدد برای کشورمان به دلیل ناکارآمدی توجیه داشته باشد؛ اما ابقای اسکندری به پشتوانه کدام خدمت و کدام سابقه درخشان و چه دستاوردی قابل دفاع است و چرا وی باید همچنان بر اریکه قدرت تکیه زده و تاریکترین دوران کشاورزی را بر کشور ایران تحمیل نماید؟
آیا این دو حرکت یعنی عزل دایی قهرمان و ابقای اسکندری این مدیری که شائبه ناکارآمدی، دانایی ستیزی و فناوری هراسیاش همچنان وجود دارد، با «عدالت» موعود محمود احمدینژاد همخوانی دارد؟ با شعار «مهرورزی» او چطور؟
*متخصص بیوتکنولوژی کشاورزی و ایمنی زیستی
با وجود اينكه اينجانب با دكتر قره ياضي از نظر سياسي موافق نيستم ليكن در اين مورد حق را به ايشان ميدهم