کد خبر: ۸۷۳۲۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۲ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۳:۳۴
در یک گفتگوی ویدئویی ابراز شد؛

حمایت قاطع خاتمی از میرحسین موسوی

مردم بیایند و ان‌شاءالله این پیروزی را تضمین بکنند
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی، به تازگی گفت‌و گویی را با سایت خبری موج سوم انجام داده‌ است.
 
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، آنچه در پی می‌آید متن کامل این مصاحبه است:

آقای خاتمی! میلیون‌ها ایرانی و صدها هزار پویشگر «موج سوم» به آمدنتان امید بسته بودند؛ چرا رفتید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. اولا تشکر می‌کنم از دوستان عزیزی که خیلی هم دوستشان دارم و واقعاً هم مخلصانه و البته خردمندانه در این مدت بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی به صحنه آمدند، برای احساس مسئولیتی که در برابر انقلاب‌شان، کشورشان و مردم می‌کردند و در واقع مشوق من شدند برای آمدن در صحنه چون احساس می‌کردند که به هر حال ممکن است این آمدن هم ما را به موفقیت نزدیک‌تر بکند و هم آنچه که به مصلحت کشور و مردم هست را تامین کند. 

من افتخار می‌کنم که مورد توجه این بخش از جامعه، یعنی جوانان فهیم دارای احساس مسئولیت بودم و نیز تشکر می‌کنم از عنایت گسترده‌ای که در سطح کشور، از بخش‌های مختلف جامعه و توده‌های مردم گرفته تا نخبگان و بخش‌های دینی، فرهنگی، اجتماعی به من داشتند.

منتها می‌خواهم در اینجا به نکته‌ای اشاره کنم. شور و اشتیاقی که در آغاز دیدیم به گونه‌ای بود که من واقعا احساس می‌کردم اگر تداوم پیدا بکند جریانی نظیر آنچه در دوم خرداد شاهدش بودیم، اتفاق می‌افتد. من می‌خواهم به جای این‌که بگویم این شور و اشتیاق متوجه فرد بوده است، بگویم یک منشاءهایی دارد که اگر دقت بکنیم هنوز هم باقی هستند و ما اگر کمی به جامعه آگاهی بدهیم و منشا آن اشتیاق را از جنبه عاطفی و ارتکازی جامعه به جنبه خودآگاهش بیاوریم، بدون حضور من هم می‌توانیم این شور و اشتیاق را ببینیم و موجی را شاهد باشیم که واقعا منشاء یک تغییر قابل توجه در جامعه باشد.

من معتقدم این شور و اشتیاق به صورت طبیعی چند منشا دارد؛
 
اولا مردم ما آگاه هستند و به سادگی مقایسه می‌کنند بین آنچه که در دوران گذشته و سال‌های روی کار بودن دولت اصلاحات رخ داد و آنچه امروز رخ می‌دهد، و خیلی ساده می‌توانند به یک جمع‌بندی برسند و اشتیاق پیدا بکنند به این‌که آن وضعیت تکرار شود. 

البته نظر من این نیست که در دوره اصلاحات هم همه کارهایی که شد درست بود یا ما توانستیم همه نیازهای جامعه را برآورده کنیم؛ نقص‌ها و کمبودهایی هم داشتیم که بخشی از آن شاید به این برمی‌گشت که برنامه‌هایمان کامل نبود و بخش قابل توجهی از آن هم به خاطر موانعی بود که در برابر اصلاحات ایجاد کردند. اما مردم احساس می‌کردند که اولاً یک نوع صداقت وجود دارد و به مردم راست گفته می‌شود. 

دوم این‌که واقعا احساس می‌کردند که به حقوق و آزادی‌های مردم، امنیت کشور، ارزش‌ها و استفاده بهینه از منابع برای بهبود وضع زندگی مردم توجه می‌شود و واقعاً دولت باور دارد که مردم صاحب حق‌اند و باید از منابع به نحو بهینه استفاده شود و حیثیت و اعتبار کشور و ملت بالا بیاید. حالا بخشی از آن را ما نتوانستیم انجام بدهیم و به همه اهداف نرسیدیم، بخشی را هم چنانچه گفتم با ایجاد موانع دست‌نیافتنی کردند. اما به هر حال مردم به صداقت و راستی دولت باور داشتند و کمتر عوام‌فریبی می‌دیدند.

منشا سومش خود انتخابات بود. اصلا خود انتخابات شورانگیز است برای کشوری که قرن‌ها تحت سلطه استبداد و در دو سه سده اخیر استبداد وابسته به استعمار بوده است و می‌خواسته‌است که بر سرنوشت خودش حاکمیت پیدا بکند و در دوران مشروطیت و به خصوص در دوران انقلاب اسلامی تلاش هم کرده و دستاورد مهمش این بوده که مردم این احساس را پیدا کرده‌اند که حق حاکمیت بر سرنوشت‌شان به رسمیت شناخته شده است. انتخابات هم مظهر این حق حاکمیت مردم بر سرنوشت است، هم راهکار منطقی و مدرن اعمال این حق حاکمیت بر سرنوشت و لذا خود انتخابات می‌تواند شورانگیز باشد. 

اگر ما نگاه بکنیم به این منشاءهای شور و بیاییم جامعه را روشن بکنیم که اگر به فردی که دل بسته‌اند به خاطر این امور بوده است و امروز بدون آن فرد هم این امور قابل تحقق هست، من فکر می‌کنم ما باز شاهد شور و اشتیاق در جامعه خواهیم بود.

الحمدلله امروز سی سال بعد از انقلاب اسلامی می‌بینیم که باز انتخابات هست و الان هم دارد برگزار می‌شود. منتها من معتقدم که طی چند سال اخیر، رویه‌ها و شیوه‌هایی اعمال شده است که خلاف روح قانون اساسی و احیاناً نص قانون اساسی است و قدرت انتخاب مردم را محدود می‌کند و سلیقه‌هایی اعمال می‌شود که به جای این‌که برای رای آزاد و پرشور مردم زمینه‌سازی بکند، در واقع پیش از تصمیم‌گیری مردم، برای مردم تصمیم‌گیری می‌کند. و این خلاف جنبه دموکراتیک انقلاب ما و قانون اساسی ما است. من نمی‌خواهم بگویم سوءنیت هست، ولی این مسائل به وجود آمده است.

اتفاقاً حالا که انتخابات هست از مهمترین رسالت‌های اصلاح‌طلبی یافتن راهکارهایی است برای توقف این رویه‌هایی که ایجاد شده و بازگشت به همان اصول انقلاب تا واقعاً مردم تعیین‌کننده باشند و انتخابات به معنی واقعی کلمه انجام بشود. 

این از رسالت‌های اصلاحات است که بدون برخورد و ایجاد هیجان، راهکارهایی برای حل این مشکلات پیدا کند. به هر حال انتخابات هست و ما در معرض این انتخابات قرار داریم. و معتقدم که اگر مردم به این دلایل و شاید دلایل دیگری عنایت ویژه‌ای به من داشتند، بدون من هم اگر آگاهی پیدا بکنند و به صحنه بیایند زمینه برای پیگیری این مطالبات فراهم است.

برای این کار ابتدا باید ببینیم که زیان‌های حضور هم‌زمان تعدادی از نیروهای ارزنده‌ای که به هر حال در عرصه بودند چه هست، تا بعد سود این‌که اگر به صورت دیگری بود چه می‌شد را بررسی کنیم.

چرا فکر می‌کنید که رقابت شما با دیگر نامزدهای اصلاح‌طلب مطلوب نبود؟
اولا در مورد جناب آقای مهندس موسوی صحبت بکنم. آقای مهندس موسوی از نیروهای ارزنده و سرمایه‌های انقلاب ماست. و معتقدم ایشان هم علاقه‌مند است آن خواست‌هایی که ما داریم در جامعه تحقق پیدا بکند و هم توان و اراده‌اش را دارد. و البته این هیچ از مقام و ارزش جناب آقای کروبی کم نمی‌کند. الان چون به هر حال من گفته بودم «یا من یا جناب آقای موسوی» و بالاخره با قطعی شدن آمدن آقای موسوی بنده انصراف دادم، بیشتر بحث را روی آقای مهندس موسوی می‌برم.

من معتقدم که اولا اگر ما واقعاً دقت بکنیم جناب آقای مهندس موسوی این شایستگی را دارند. ایشان سرمایه‌ای هستند و ما همیشه خواستار بودیم که آقای مهندس موسوی به صحنه بیایند و حالا آمده‌اند. مواضع آقای مهندس موسوی هم که اعلام شده است و دارد می‌شود و الحمدلله روز به روز هم روشن‌تر می‌شود، و شما می‌بینید که بسیاری از مسائلی که مورد متوجه ماست، مورد توجه جناب آقای مهندس موسوی هم هست. 

خوب آقای مهندس موسوی هست، و من هم گفته بودم «یا من یا ایشان». من معتقد بودم که اگر ما می‌خواستیم این وضع را تدوام بدهیم یعنی حضور همزمان باشد، اولا معنایی که در جامعه داشت یک نوع رقابت بود بین من و آقای موسوی و جناب آقای کروبی. و دیگران هم دامن می‌زدند به این که این‌ها بی‌خود می‌گویند که به یک سلسله اصول و اخلاق و ارزش‌ها معتقدند، می‌خواهند قدرت پیدا کنند و الان می‌بینیم که به جان هم افتاده‌اند. در مبارزات انتخاباتی هم در واقع وقتی آدم می‌خواهد خودش را در جامعه اثبات بکند معنای ضمنی‌اش این است که به هر حال به من رای بدهید و به دیگری رای ندهید و یک نوع رقابت در آن تلقی می‌شود. من فکر می‌کردم که با تلقی‌ای که جامعه از ما دارد، این رقابت، رقابت مطلوبی نبود.

اگر هر دو می‌ماندید و در نهایت یکی به نفع دیگری کنار می‌رفت، بهتر نبود؟
چقدر ما به این مسأله اطمینان داشتیم؟ چقدر می‌توان مطمئن بود که در نهایت یکی به نفع دیگری کنار می‌رفت؟ و اگر عملاً در انتخابات با تعدد مواجه می‌شدیم، در رایی که به ما می‌دادند تفرق و آشفتگی ایجاد می‌شد. بر فرض هم که در نهایت یک نفر به نفع دیگری انصراف می‌داد، من فکر می‌کنم ما نمی‌توانستیم به مردم بگوییم که به عرصه بیایید ولی معلوم نیست که در نهایت به چه کسی باید رای بدهید! این یک نوع دلسردی در جامعه ایجاد می‌کرد. و ممکن بود که این تلقی ایجاد بشود که با افکار مردم بازی شده است. 

من فکر می‌کنم که با توجه به وضعیت آقای موسوی و صداقتش، دلایلی که ایشان برای حضور داشت برای من قانع‌کننده بود. الان مجال نیست که در این زمینه بحث بکنیم و به بعضی ذهنیت‌هایی که متأسفانه در جامعه ایجاد شده و دیگران هم به آن دامن می‌زنند و ذهنیت‌های غلطی است بپردازیم. اگر هم بحثی هست باید بگذاریم برای بعد از انتخابات. 

به هر حال دلایل آقای موسوی برای آمدن قانع‌کننده بود. حضور ایشان هم برای من مغتنم بود. و هیچ گونه تعارضی واقعاً در این زمینه وجود نداشت. من در مجموع احساس کردم که اگر بیایم و دعوت‌کننده جامعه به شرکت در انتخابات باشم و معیارها را بگوییم، با توجه به بودن این عزیزان، می‌توانیم جامعه را به سویی ببریم که نتیجه مثبتی داشته باشد. ان‌شاءلله اگر مجال فراهم شد در ادامه بحث بیشتر به آن خواهم پرداخت.

برای افزایش احتمال پیروزی اصلاح‌طلبان، پیشنهادتان به ستاد آقای موسوی چیست؟
در این زمینه بحث شده و پیشنهاداتی ارائه شده است و ان‌شاءلله نتایجش را خواهید دید. من معتقدم که ستادهای جناب آقای موسوی هست و باید کارش را انجام بدهد، ولی چه اشکالی دارد ستادهای مردمی و ستادهای دیگری که می‌خواهند برای آقای موسوی کار بکنند و دارای امکانات و ظرفیت‌هایی هم هستند، به صورت مستقل کارشان را انجام بدهند. البته در سطح بالا باید یک نوع هماهنگی وجود داشته باشد که تعارض و تزاحمی بین این ستادها و فعالیت‌های مستقل ایجاد نشود. دوستان دارند تلاش می‌کنند که ان‌شاءلله در این زمینه از همه ظرفیت‌ها استفاده بهینه بشود.

آقای خاتمی؛ با توجه به شناختی که از مهندس موسوی دارید مهمترین نقاط قوت، امتیازات و‌ محسنات ایشان را چه می‌دانید؟
اول این‌که آقای مهندس موسوی از چهره‌های فعال روشنفکری قبل از انقلاب و از روشنفکران پایبند به دین و آیین بودند. یعنی بنده اگر بخواهم جناب آقای مهندس موسوی را در این مقولاتی که هست بگنجانم، باید بگویم ایشان روشنفکری است که واقعاً دیندار هم هست. با توجه به این‌که امروز مساله «روشنفکری دینی» مطرح است، می‌توان گفت که مهندس موسوی یک روشنفکر دینی است؛ فردی که زمان خودش را درک کرده است، معیارهای روشنفکری را داراست و در عین حال به مبانی و اصول و معیارهای اصلی دین هم پایبند است. البته روشفکری دینی هنوز نیاز به تعریف دارد، یعنی از زمان مشروطیت به این طرف این مساله مطرح بوده است و اتفاقاً معتقدم این جریان با این‌که مشکلاتی در تعریف خودش و تدوین آرا و نظراتش داشته، نقش موثری در جامعه ما داشته است. به هر حال آقای مهندس موسوی را یک روشنفکر دینی می‌دانم.

دوم، اخلاقی بودن آقای مهندس موسوی از امتیازات بارز ایشان هست. 

سوم، دلسوزی ایشان برای همه مردم ایران است. شاید این سوءتفاهم پیش بیاید که ایشان صرفاً به بخش‌های محروم‌تر جامعه توجه دارند و بخش‌های برخوردارتر را مردم نمی‌دانند. نه، وقتی من می‌گویم آقای موسوی به مردم باور دارد و برای آن‌ها دل می‌سوزاند، منظورم این است که ایشان به همه بخش‌های جامعه عنایت دارند. البته به هر حال با توجه به ذهنیت‌هایی که دارند معتقدند بیشتر باید به محرومان جامعه توجه کرد، که حق هم هست. گرچه اینجا یک نکته ظریفی هست که من در هفته گذشته در جمع اعضای ستادمان گفتم که نباید طرفداری از مستضعفین به معنی طرفداری از استضعاف گرفته شود، بلکه طرفداری از مستضعفین باید به معنی مبارزه با استضعاف باشد. یعنی ما باید به تولید، سرمایه، ثروت، فعالیت‌های اجتماعی و اصلاح دامن بزنیم تا جامعه غنی بشود و این غنا را به نحوی توزیع بکنیم که در جامعه محروم نباشد که خوشبختانه در مواضعی که اخیرا جناب آقای مهندس موسوی در مسائل اقتصادی داشتند، تا حدودی این مسائل روشن شد.

چهارم، باور ایشان به حرمت و کرامت انسان و حقوق مردم که باز خوشبختانه در مواضعی که در این زمینه داشتند مطرح شده است.

نظرتان درباره این جمله مهندس موسوی که «اصلاح‌طلبی هستم که مدام به اصول رجوع می‌کنم» چیست؟
من هم واقعا جناب آقای مهندس موسوی را یک اصلاح‌طلب متدینی می‌دانم که به اصول هم معتقد است. منتها بعضی‌ها می‌خواهند این اصول‌گرایی را مصادره به مطلوب بکنند، چون در جامعه ما به غلط یا درست، یک تقسیم‌بندی‌ای شده است که یک جناح اصول‌گرا و یک جناح اصلاح‌طلب است و وقتی یک کسی می‌گوید من اصول را قبول دارم، برخی او را به یک جناح خاص منتسب می‌کنند. 

اصولگرایی که مهندس موسوی از آن سخن گفته است به معنای توجه به ارزش‌های اخلاقی و دینی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است و به یک جناح سیاسی اشاره ندارد و در اصلاحاتی که من از آن سخن می‌گویم نیز اصول جایگاه ویژه‌ای دارد. 

بنده به صراحت می‌گویم که هم آقای موسوی اصلاح‌طلب است و هم بنده اصول را قبول دارم. البته اصول‌گرایی من غیر از فاندامنتالیزم است. ما باید فاندامنتالیزم را معنای دقیقی بکنیم که در مسیحیت مطرح شد و واقعا فاندامنتالیزم مشکلی برای بشریت، اندیشه بشر و فکر است. این غیر از اصول‌گرایی‌ای است. اما متاسفانه اصول‌گرایی‌ای که در جامعه ما هست در خارج به فاندامنتالیزم ترجمه می‌شود و این مشکلاتی برای ما ایجاد می‌کند. به هر حال اصول داشتن، پایبند به اصول بودن، و در عین حال به خرد احترام گذاشتن و انعطاف‌پذیر بودن و این‌که آدم تعصب بیجا نداشته باشد، این‌ها همه نیکو است.

بنده بارها گفتم دیندارم و به دین جامعه احترام می‌گذارم. منتها معتقدم که این دین در عرصه حیات اجتماعی با حقوق شهروندی، آزادی مردم و اندیشه آزاد سازگار است. و این نکته در قانون اساسی ما هم آمده است. من به حاکمیت انسان بر سرنوشت خود کاملا معتقد هستم. به عدالت به معنی وسیع کلمه هم معتقدم، نه فقط عدالت در عرصه اقتصادی، آن هم فقط به صورت توزیع صدقه‌ای امکانات در جامعه. به عدالت اقتصادی‌ای اعتقاد دارم که انسان‌ها بتوانند از امکانات جامعه استفاده بکنند و امکانات مادی زمینه‌ای برای برخورداری‌شان باشد. اما عدالت را وسیع‌تر از این می‌بینم، و از جمله به حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش، آزادی اندیشه و آزادی بیان اعتقاد دارم. انسان حق دارد آزادانه بیندیشد بکند و حق دارد ابراز نظر بکند. عدالت این است که این زمینه را فراهم بکنیم. اینها اصولی است که هست و معتقدم جناب آقای مهندس موسوی هم این اصول را قبول دارند، در عین حالی که در مقام عمل معتقدم که حالا نمی‌خواهم بگویم صد در صد، ولی خیلی به آن اصلاحاتی که ما می‌گوییم نزدیک هستند.

شما سال‌ها در کابینه مهندس موسوی عضویت داشته‌اید و ایشان هم در دوران ریاست جمهوری‌تان از مشاوران ارشد شما بودند. با توجه به این ارتباط کاری و شناخت دقیقی که دارید مهمترین ویژگی‌های شخصی ایشان را چه می‌دانید؟
پرکاری، نجابت، دلسوزی برای مردم و البته دلسوزی برای انقلاب، تواضع در جمع و احترام گذاشتن به خرد جمعی. ما هیچ وقت آقای مهندس موسوی را ندیدیم که خواسته باشد سلیقه و خواست خودش را تحمیل بکند. نظراتی داشتند، از آن‌ها دفاع می‌کردند و اگر هم واقعاً در مقابل، جمع این مساله را می‌پذیرفت قاطعانه عمل می‌کردند، و اگر هم نمی‌پذیرفت ایشان اصل مباحثه و بحث بودند و هیچ تعصبی روی مطالب خودشان نداشتند که به هر قیمتی اعمال بکنند. و در مقام تصمیم‌گیری ایشان واقعا یک دموکرات واقعی بود و نه مستبد تحمیل‌کننده نظرات.

به نظر شما چگونه می‌توان درصد افزون‌تری از ایرانیانی که می‌خواستند به شما رای دهند را برای رای دادن به نامزد دیگری قانع کرد؟
ببینید اگر ما مشخص بکنیم که چرا مردم می‌خواستند رای بدهند و هدف ما در این مرحله چیست، من فکر می‌کنم خیلی از مسائل روشن بشود. فکر می‌کنم دو امر مهم در این مقطع تاریخی وجود دارد، یکی این‌که باید دولتی روی کار بیاید که واقعاً به حقوق مردم معتقد باشد، به حرمت مردم احترام بگذارد، به زندگی مردم توجه داشته باشد و قدرت استفاده بهینه را از امکانات داخلی و بین‌المللی برای ارتقا حیثیت ایران، وضع زندگی مردم و تقویت زیربناها داشته باشد. 

مساله دوم که به نحوی به همان بخش اول مربوط می‌شود این است که وضعیت موجود مطلوب نیست و متناسب با شان ملت ایران نیست و باید به سمت شرایط مطلوب بهبود یابد. این به هیچ وجه به معنی تعرض به شخصیت یا انگیزه عزیزانی که الان در عرصه خدمت هستند، نیست. آن‌ها تلاش می‌کنند، انگیزه خیر هم دارند، اما به هر حال ما معتقدیم سیاست‌ها و روش‌هایی که اعمال شده به نفع کشور و ملت و انقلاب نیست. تهدیدها و مشکلات زیاد است و وضع اقتصادی، وضع خوبی نیست. حتی معتقدم ارزش‌ها که برای ما خیلی ارزشمند است، به نفع مقاصد خیلی تنگ و کوچک مصادره می‌شود. این‌ها باید تغییر پیدا بکند. و تغییر مثبتی که می‌گوییم اتفاقا بازگشت به اصول و منافع ملی است.

اگر این دو امر در نظر باشد حالا باید ببینیم که با آمدن بنده این تحقق پیدا می‌کرد و حتما موکول به این بود که شخص من بیایم، یا ممکن است بنده هم نباشم ولی این دو امر مهم تحقق پیدا بکند؟ بنده با آن تعبیرهایی که کردم منظورم این بود که جناب آقای مهندس موسوی می‌تواند این دو امر مهم را محقق کنند، اگر ما ایده‌آلی فکر نکنیم. البته این به هیچ وجه به معنی نقص شخصیت جناب آقای کروبی نیست. ما صحبت‌مان این است که به هر حال در این انتخابات باید پیروز بشویم. من معتقدم که اگر ما این‌که «چرا» به فلانی رای می‌دهیم را مشخص کنیم، ممکن است که به همان دلایل به فرد دیگری هم رای بدهیم و به این نتیجه برسیم خواستی که خیال می‌کردیم با آمدن خاتمی تحقق پیدا می‌کند الان هم با رای به فرد دیگری قابل تحقق است.

آنچه که امروز برای من مهم است این است که هر کس که در انتخابات شرکت می‌کند باید به پیروزی بیاندیشد. اینجا تواضع و ازخودگذشتگی و اینها معنا ندارد. یا کسی نباید به صحنه بیاید یا معتقد است حرف‌ها و دیدگاه‌هایی دارد یا دیدگاه‌های موجود و حرف‌های فعلی را نمی‌پسندد و می‌آید که با پیروزیش این دیدگاه‌های خود را پیاده کند و وضعیت نامطلوب فعلی را تغییر دهد. بنابراین همه ما باید به پیروزی بیاندیشیم.

در این مرحله معتقدم که وضعیت نابرابری در جامعه ما وجود دارد. امروز تبلیغات رسمی ما، نهادهای فراملی یا ملی ما که باید بی‌طرفانه عمل بکنند و نهادهایی که باید انتخابات را برگزار و بر آن نظارت کنند صریحا و با تمام وجود به نفع یک جریان وارد عرصه شده‌اند. یا اگر هم اعلام نمی‌کنند، عملا به این شکل است. کاش فقط به نفع یک جریان وارد عرصه شده بودند، ولی این‌ها مشغول تخریب همه‌جانبه یک جریان دیگر هستند. بنابراین پیروزی در این عرصه خیلی آسان به دست نمی‌آید. شاید اگر من می‌آمدم به خاطر عنایت و لطفی که مردم به من داشتند یا چون وضعیت روشن‌تر بود، این پیروزی آسان‌تر بود. ولی اتفاقا چون این پیروزی الان دشوارتر است، به دست آوردنش هم اهمیت بیشتری دارد و شیرین‌تر خواهد بود.

از حامیانتان و آن‌ها که می‌خواستند به شما رای دهند و به خصوص جوانان و پویشگران حامی نامزدی‌تان در شرایط کنونی دقیقا چه درخواستی دارید و مهمترین و موثرترین اقدامی که این حامیان برای پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات می‌توانند انجام دهند را چه می‌دانید؟
من می‌گویم تنها یک راه برای موفقیت وجود دارد. هم به کسانی که به شخص من علاقه داشتند و هم به آن‌ها که به خاطر کشور و انقلاب‌شان به من علاقه داشتند عرض می‌کنم که تنها حضور همه‌جانبه مردم است که می‌تواند پیروزی ما را تضمین بکند. 

اگر همه کسانی که حق رای دادن دارند، حالا همه که نمی‌شود، درصد بالایی از آن‌ها در عرصه بیایند، هیچ ترفندی نمی‌تواند اکثریت قاطع مردم را لکه‌دار بکند. امکانات موجود و رسمی دولت که در اختیار ما نیست و اگر هم بود از بیت‌المال نمی‌خواستیم استفاده کنیم؛ امکانات تبلیغاتی رسمی کشور هم در اختیار ما نیست و حتی مشکل داریم برای این‌که صدایمان را به مردم برسانیم. در عین حال باید بکوشیم که هر طور شده این صدا را به مردم برسانیم و مردم را تشویق بکنیم و به صحنه بیاوریم.

باز تاکید می‌کنم که تنها یک راه برای پیروزی وجود دارد و آن حضور حداکثری مردم در صحنه است. و من اینجا تشکر می‌کنم از همه جریان‌های مختلفی که با همه وجود در این صحنه نابرابر به عرصه آمدند و به خصوص «پویش» (موج سوم)، ستاد 88 و یاری، بدون هیچ توقعی و با همه وجود در عرصه آمدند، چراکه احساس مسئولیت می‌کردند. من هم واقعا سپاسگزارم و افتخار می‌کنم که مورد توجه این‌ها بودم. و این بخش جامعه که جوان است و طبعا احساسات قوی‌تری دارد بسیار خردمندانه عمل می‌کند و می‌بینیم که بعد از این‌که من انصراف دادم، با این‌که گلایه داشتند و هنوز هم شاید گلایه داشته باشند، با کمال خردمندی و محاسبه اعلام موضع کردند و جهت خودشان را در انتخابات مشخص نمودند زیرا یک اصل و هدفی فراتر از اشخاص در نظر آن‌ها بود.

باری، راه مهم موفقیت ما که معتقدم موفقیت انقلاب و موفقیت ملت و کشور هم هست، حضور گسترده کمی و کیفی مردم در عرصه است. تنها این حضور گسترده است که می‌تواند این وضع نابرابر را خنثی بکند و نتایجی که مورد توجه همه ما هست و به خاطر آن متوجه یک فرد شدیم را به ارمغان بیاورد. بنابراین باید مردم بیایند و ان‌شاءالله این پیروزی را تضمین بکنند. بنابراین خوب است که به مهمترین عواملی که می‌توانند موثر باشند در پرشورتر شدن انتخابات، جهت دادن به انتخابات و تشویق مردم برای حضور و آگاه کردن مردم توجه شود.

در طول سال گذشته یک جریاناتی رخ داد که برای من هم افتخارآمیز بود و هم بسیار دلگرم‌کننده نسبت به آینده، و آن فعالیت وسیع، بی‌چشمداشت و متفکرانه نسل جوان اندیشمند و دلسوز ما بود، به خصوص جریان «موج سوم». این‌ها هیچ توقعی از هیچ کس نداشتند، احساس کرده بودند که باید در کشور یک تحولاتی ایجاد بشود، دلبسته انقلاب‌شان بودند، دلبسته به مردم بودند، و معتقد هم بودند که خردمندانه‌تر می‌شود این مملکت را اداره کرد، به صحنه آمدند و یک سلسله فعالیت‌هایی از جمله طرح‌های «پویش‌یاری» را به راه انداختند. پویش‌یاری‌ها کارهایی است که خود مردم و پویشگران باید در عرصه انتخابات بکنند و کمکی است که «پویش» و «موج سوم» می‌تواند به مردم برای انجام آن‌ کارها بکند و بسط انتخابات، بالا بردن آگاهی‌ها و فراهم کردن زمینه‌های حضور مردم از جمله اهداف آن است و این «پویش‌یاری»ها و فعالیت‌ها مسائل ابتکاری و ارزشمندی بود و هست. همچنان که دوستان ما در یاری و ستادهای 88 حضور داشتند و همه این‌ها ارجمند است.

من معتقدم که اولا مردم باید واقعا به عرصه بیایند، دوم این‌که اعتماد بکنند به این «موج» فرزندان مخلص و خوب‌شان که هم ابتکار دارند، هم احساسات دارند، هم احساس مسئولیت دارند، هم خردمندی دارند و به نام «موج سوم» به عرصه آمده‌اند و مردم هم یاری کنند که طرح‌های «پویش‌یاری» در جامعه ما کارآمدتر و گسترده‌تر اجرا بشود.

به جوانان عزیز و همه عزیزانی که به من محبت داشتند هم عرض می‌کنم که ما در موقعیت خطیری قرار داریم، باید همه به صحنه بیاییم و خدای نکرده کاری نکنیم که فردا حسرت سنگینی داشته باشیم. کوتاهی امروز ما موجب حسرت سنگین فردای ما خواهد شد و امروز در اختیار ماست که ما این کار را انجام بدهیم. و امیدوارم که هم دوستان عزیز ما در موج سوم، ستادهای 88 و یاری و ستادهایی که قبل از انصراف من شکل گرفته بود، فعالیت جدی خودشان را انجام بدهند.

پیام من به هر کسی که صدای من به او می‌رسد و به هر صورت علاقه‌ای به من دارد این است که خواهش می‌کنم با همه وجود در این انتخابات سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده حضور به هم برسانید که هرچه حضور پرشورتر باشد، نتیجه مطلوب‌تر خواهد بود.

متأسفانه در مورد شیوه و علت ورود مهندس موسوی به عرصه انتخابات در پاره‌ای از رسانه‌های مخالف نامزدی شما و ایشان مطالبی منتشر شده‌است که به رغم نادرست بودن پاره‌ای از اذهان را آلوده کرده است؛ نظر شما در مورد این مطالب چیست؟
احتمالاً اگر ما مساله را که کاملا مورد توافق من و آقای موسوی بود و هیچ ناسازگاری‌ای در این زمینه نبود، بهتر مدیریت می‌کردیم شاید آمدن ایشان و انصراف من تبعات کمتری داشت. ولی واقع مساله این است که آنچه که احیانا در ذهن‌ها ایجاد شده است و از طرف مخالفان دامن زده می‌شود، به هیچ وجه واقعیت ندارد. هیچ عاملی از بیرون نه روی آقای مهندس موسوی، نه روی من، در این تصمیمی که گرفته شد دخالتی نداشت. هر کس هم این حرف را بزند بیخود می‌گوید و واقعا می‌گویم هیچ عامل بیرونی وجود نداشته است. 

هر دوی ما صاحب نظر بودیم، دل‌مان برای مملکت می‌سوخت و با هم تبادل نظر هم داشتیم و عرض هم کردم که واقعاً دغدغه‌های آقای مهندس موسوی برای من قابل فهم و قانع‌کننده بود و ایشان هم به من احترام می‌گذاشت. و در نهایت هم وقتی جناب آقای موسوی تصمیم گرفت که به طور قطعی بیاید، بنده بر مبنای همان دلایلی که داشتم و همان حرف‌هایی که با ایشان زده بودم، بدون هیچ تاثیرپذیری از منبع و منشائی، تصمیم گرفتم که انصراف بدهم و آقای مهندس موسوی در عرصه بمانند؛ جناب آقای کروبی هم هستند و امیدواریم که انتخابات پرشوری بشود. بنابراین شاید بخشی از این شائبه‌ها به خاطر بد مدیریت کردن یا خوب مدیریت نکردن موضوع بود که می‌توانست بهتر از این باشد، بخشی از آن هم توسط کسانی که نه آقای مهندس موسوی، نه بنده و واقعاً نه کل جریان اصلاح‌طلبی و خردگرایی را می‌پذیرند دارد دامن زده می‌شود. یک جنگ تبلیغاتی است و مردم ما هوشیارند و تحت تاثیر این جنگ قرار نمی‌گیرند.

آقای مهندس موسوی از سرمایه‌های انقلاب است. ما باید حضور این سرمایه را غنیمت بشماریم. آقای موسوی توانایی‌های خودش را نشان داده است. او کسی است که مملکت را با نفت هفت دلاری و دلار هفت تومانی به خوبی اداره کرد، آن هم در حالی که جنگ داشتیم. من به عنوان وزیر ایشان می‌دانم که ایشان همواره دغدغه حقوق شهروندی، حقوق مردم و حرمت آن‌ها را هم داشتند و از آن دفاع می‌کردند. 

آقای مهندس موسوی یک شخصیت ارزنده‌ای است. مردم باید با همه وجود- این باید باید دستوری نیست، باید خواهشی است- در عرصه حضور داشته باشند. و این حضور اکثریت مردم است که ان‌شاءلله نتیجه را به نفع کشور و انقلاب و مردم رقم خواهد زد. من در عین حالی که نگرانی‌هایی در عرصه انتخابات دارم، نمی‌خواهم خوش‌بینی خودم را از دست بدهم چون به همت مردم، شعور مردم و حضور مردم ایمان دارم. و امیدوارم که این همت و شعور کارساز بشود و سبب حضور گسترده‌ای گردد و ان‌شاءالله نتیجه‌ای که مطلوب جامعه هست حاصل بشود.

آرزویم برای روز 22 خرداد پیروزی مردم و برگزار شدن یک انتخابات سالم و رقابتی است و چون می‌دانم در چنین شرایطی، نتیجه انتخابات چیست، همان نتیجه‌ای که در اثر انتخاباتی سالم و آزاد و با حضور اکثریت مردم حاصل می‌شود، آرزویم است و امیدوارم که همین نتیجه به دست بیاید.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۲ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۲
0
1
سلام به موسوی درود بر خاتمی
ناشناس
|
Iraq
|
۱۹:۳۶ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۲
1
0
سلام بر خاتمی درود بر آشتی دوحزب اصلاح طلب و اصولگرا
ناشناس
|
Japan
|
۰۰:۲۷ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۳
0
0
درود بر خاتمی بزرگ! این مرد ,واقعا بزرگتر از اینه که بشه تصور کرد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۳۸ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۳
0
0
درود بر خاتمي و موسوس و تفكر اسلاميشان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۹ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۵
0
1
زنده باد تفكر خاتمي و درود بر شجاعت موسوي



اشكان
بهنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۱۳ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۸
0
0
زنده باد موسوی اقای موسوی باید در انتخابات ۹۶حصور داشته باشد
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین