آفتابنیوز : آفتاب: در حالی که یکبار دیگر پیش از این سرمربیگری افشین قطبی برای تیم ملی فوتبال ایران، تقریباً مسجل شده بود انتخاب به یکباره علی دایی -اسطوره فوتبال کشور- به عنوان سرمربی موجبات تقویت این نظریه برای ناظران شد که انتخاب سرمربی تیم ملی یک انتخاب سیاسی است تا یک انتخاب ورزشی و فنی. بهطوری که رئیس فدراسیون فوتبال نیز بارها به انحای مختلف به این امر اذعان داشتند.
به هر حال این انتخاب سیاسی تا جایی که موافق افکار عمومی و بهرهبرداریهای سیاسی باشد اتفاقاً میتواند امری میمون و موفقیت آمیز برای سیاستمداران در آستانه انتخابات باشد؛ ولی وقتی تیم ملی نتایج دلخواه را کسب نکرد اسطوره هم فدا شد تا در فرصتی دیگر و آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری داستان طور دیگری رقم بخورد.
نگاه همه جانبه به موضوع انتخابات و رویههای در هم تنیده حرکتهای انتخاباتی که با افکار عمومی سر و کار دارد و انتخاب «افشین قطبی» به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال، این نظریه را تقویت میکند که سیاسیون این بار نیز به دنبال همان اهداف از پیش تعیین شده خود هستند.
اینکه قطبی میتواند تیم ملی تکه پاره شده بیروحیه توسط سیاسیون به بازی گرفته شده را به سر منزل مقصد برساند یا نه؟ بحثی است که هم او باید بهخوبی آگاه شود و هم افکار عمومی.
قطبی باید بداند که 3بازی باقی مانده تیم او، در آستانه انتخابات و یا رأیگیری سرنوشت سیاسیونی است که با تیم ملی، افکار عمومی و تعصب و غرور ملی ایرانیان اینگونه رفتار کردند، برگزار میگردد و تاریخ بازیها و انتخابات به شکل جالبی در همآمیخته و با هم عجین شده است. 16 خرداد اولین بازی او و 20 خرداد دومین بازی، 22 خرداد انتخابات است و اگر به مرحله دوم کشیده شود 27 خرداد سومین بازی و 29 خرداد مرحله دوم رأیگیری خواهد بود.
جالب است که برنده شدن و یا بازنده شدن او در این بازیها دقیقاً میتواند تأثیرگذار بر همان بازیهای سیاسی شود و به همین جهت قطبی هم میتواند مهره خوبی برای این بازی باشد و هم قربانی خوبی برای توجیه اینکه "قطبی همان فردی بود که قرار بود در فوتبال معجزه کند اما او هم نتوانست ولی ما به خواست افکار عمومی توجه کردیم و برای رضایت آنها قطبی را آوردیم".
قطعاً اخلاق قطبی اجازه ورود این نوع تفکرات سیاسی غیراخلاقی را نمیدهد او برای چیزی دیگر به ایران آمده و عشق او به ایرانیان برای همه اثبات شده است و امیدواریم که به هر بهانهای هم که باشد این تیم ملی غرور از دست رفته را پیدا کند. لیکن علیرغم همه این خواستهها نمیتوانیم به راحتی فراموش کنیم که این دست سیاسیون بود که این بلا را بر سر تیم ملی و غرور ملی آورد و این انتخاب را که میباید یک سال قبل اتفاق میافتاد با این همه هزینه مالی و احساسی در آستانه انتخابات، آن هم با هدف کسب رأی پذیرفت.
کار از این حرفا گذشته