سرلشکر رعدمجید حمدانی، فرمانده اسبق سپاه گارد ریاست جمهوری عراق در کتاب «چشم انداز نظامی جنگ ایران و عراق» در مصاحبه با دو پژوهشگر آمریکایی درباره روند انتخاب نیروهای گارد ریاست جمهوری صدام روایت کرده است:روند انتخاب نیروهای افسر آن بود که گارد، افسران باصلاحیت و مجرب را از ارتش انتخاب می کرد. موضوع وفاداری شرط روانی بود، چون اعضای گارد ریاست جمهوری احساس میکردند که صدام فرمانده مستقیم آنها است.
صدام منصب خاصی در فرماندهی گارد ریاست جمهوری داشت و نیروها معتقد بودند که تابع سلسله مراتب متفاوتیاند و برای ارتباط با صدام مشکلی ندارند؛ بنابراین صدام به منافع و علائق آنها احترام میگذاشت. این موضوع تأثیر روانی مثبتی داشت؛ زیرا این افراد مهم تلقی میشدند. این مسئله بر رفتار و انجام عملیات توسط آنها مؤثر بود.
وودز(پژوهشگر آمریکایی) : شما توضیح دادید که صدام با فرماندهان در سطوح مختلف و به ویژه پس از سال ١٩٨٥ (١٣٦٤) با فرماندهان تیپها و لشکرهای گارد ریاست جمهوری صحبت میکرد در این باره توضیح بیشتری میدهید؟
این موضوع تأثیر روانی فوقالعادهای داشت، زیرا صدام بر اساس سلسله مراتب و از طریق وزیر دفاع یا رئیس ستاد ارتش با نیروها ملاقات نمیکرد؛ بنابراین سربازان احساس میکردند که صدام بدون توجه به وفاداری یا وابستگیهای حزبی مستقیماً با آنها صحبت میکنند؛ اما این مسئله فقط یک تأثیر روانی داشت، مثل اینکه رئیس جمهور آمریکا با یک سرباز به عنوان دوست صحبت کند؛ بنابراین صرف نظر از اینکه سرباز چه فکری درباره صدام میکند تماس مستقیم دارای تأثیر بود.
این موضوع تفاوت اصلی میان وفاداری و رفتار گارد ریاست جمهوری و ارتش بود. در سراسر مدت جنگ و پس از آن بیشتر افسران عراقی متوجه شدند که به دلیل مسئولیتها و وظایف سنگین گارد ریاست جمهوری نمیخواهند عضو این گارد شوند. در این گارد ٣٦٥ روز آموزش مأموریتهای سنگین، انتظارات بالا و ایثار منتظر شما بود تمام این موارد یک بعد روانی داشت.
گارد ریاست جمهوری مدلی از یک نیروی ورزیده و مجرب برای ارتش بود که از دهه ۱۹۷۰ میلادی برای مقابله با اسرائیل تشکیل شده بود؛ بنابراین، رهبران عراق تلاش میکردند این نیرو را به الگویی برای بقیه ارتش تبدیل کنند. برای مثال، وقتی من فرماندهی لشکر مدینه از گارد ریاست جمهوری را برعهده گرفتم، همیشه تلاش میکردم سطح توان نیروهای لشکر را به سطح مورد انتظار مانند: لشکر ۳ که بهترین لشکر منطقه بود نزدیک کنم.
شخصاً به عنوان فرمانده لشکر و سپس فرمانده سپاه شبها بیدار میماندم تا سطح و روش آموزش سربازان و افسران و همچنین سطح تهدید فراروی خود را بررسی کنم. ساعتها صرف این میکردم که چگونه باید از تجربههای گذشته مثل جنگ با اسرائیل استفاده کنم و برنامههای آموزشی را بهبود ببخشم. ما همواره تلاش میکردیم که سطح انتظارات را از نیروهای ویژه بالا و در سطح نیروهای اسرائیل نگه داریم و زمانی که درباره ارتش آمریکا شناخت پیدا کردیم، سعی کردیم سطح نیروها را در سطح نیروهای ویژه شوروی و آمریکا بالا ببریم. اینها هدف ما بود ما تلاش میکردیم همه چیز بهبود یابد که اینها تأثیر شگفت انگیزی داشتند.