جهان نیوز نوشت: از منظر فوکویاما و دیگر اندیشمندانی که همچون وی میاندیشند، نشانهها و شواهد متعددی دال بر افول موقعیت هژمونیک آمریکا و البته مهمتر از همه، سقوط ارزشهای آمریکایی در عرصه روابط بین الملل قابل مشاهده است.
نشانههایی که جدای از نمودها و بازتابهای بینالمللی خود، در حوزه سیاست داخلی آمریکا نیز جلوههای عینی را از خودشان به نمایش گذاشتهاند و عملا وضعیت را به سمتی هدایت کردهاند که نظام حکمرانی آمریکا دیگر حتی قادر نیست بسیاری از رسواییهای داخلی خود که همواره با استفاده از ابزارهای مختلف سعی در لاپوشانی و پنهان کردنِ آنها داشته را لاپوشانی کند.
از این رو، به تازگی ایالت تگزاس آمریکا شاهد جدیدترین نمونه از اوجگیری چالشهای سیاسی-امنیتی داخلی در آمریکا بوده است. در این چهارچوب، دیوان عالی آمریکا اخیرا در حکمی، با نظر دولت بایدن مبنی بر ضرورت برچیدن موانع مرزی در ایالت تگزاس موافقت کرده است.
این در حالی است که مقامهای ارشد ایالت تگزاس نظیر فرماندار این ایالت یعنی گرِگ آبوت به صراحت اعلام کردهاند که از رای دیوان عالی پیروی نخواهند کرد و حتی حاضرند که در برابر دولت فدرال آمریکا نیز بایستند. موضوعی که سبب شده در روزهای گذشته، احتمال وقوع و انفجار یک جنگ داخلی در آمریکا به سوژهای تبدیل شود که بسیاری از تحلیلگران و رسانههای آمریکایی به آن اشاره داشتهاند.
رویدادی که در تاریخ آمریکا در طی سالهای اخیر بیسابقه بوده و میرود که برای این کشور بحرانهای جدیتری را ایجاد کند. از این رو، به نظر میرسد در تحلیل این رویداد، توجه به ۳ نکته ضروری است.
یک: تشدید قطبی گرایی سیاسی-اجتماعی در آمریکا
از سال ۲۰۱۶ که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد تا به امروز، آمریکا سیر صعودی قابل توجهی را در زمینه تشدید قطبی گرایی سیاسی و اجتماعی در این کشور تجربه کرده است. در حقیقت، احزاب دموکرات و جمهوریخواه و حامیان و سیاستمدران ارشد آنها، عملا آمریکا را به قربانی منافع و دیدگاههای خود تبدیل کردهاند و به هر طریق ممکن سعی در سرکوب جریان و طرفِ مقابل و رقیب خود دارند.
جهان هنوز صحنههای مرتبط با حادثه ششم ژانویه و حمله حامیان افراطی ترامپ به کنگره آمریکا و یا لشگرکشیهای خیابانی حامیان مسلح ترامپ در شهرهای مختلف آمریکا را فراموش نکرده است. البته که تاکنون زمزمههای مختلفی مبنی بر استفاده دموکراتها از سازمانها و نهادهای حکمرانی آمریکایی علیه همتایان جمهوریخواهشان نیز مطح شده است.
ان بیسی نیوزِ آمریکا در گزارشی از حرکت دسته جمعی اعضای یکی از گروههای راست افراطی در آمریکا به سمت مرزهای ایالت تگزاس این کشور خبر داده و اعلام کرده که آنها قویا خواستار آغاز جنگ داخلی در آمریکا شدهاند.
معادلاتی که همه و همه سبب شدهاند تا در وضعیت کنونی، آمریکا به بزرگترین قربانی منافع منازعات و رقابتهای دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی تبدیل شود. کما اینکه در قالب درگیریهای اخیر با محوریت ایالت تگزاس نیز بسیاری بر این باورند که دونالد ترامپ قویا به حمایت از فرماندار تگزاس علیه دولت بایدن میپردازد.
دو: جدی شدن گزاره جدایی ایالت تگزاس از آمریکا
یکی از نکات مهم در مورد ایالت تگزاس این است که این ایالت از قرن نوزدهم تاکنون، یکی از قویترین جنبشهای جدایی طلبانه از خاک آمریکا را دارا بوده است. تگزاس در سال ۱۸۳۶ از مکزیک جدا شد و در سال ۱۸۴۵ به خاک آمریکا ملحق شد. این ایالت اکنون دومین ایالت بزرگ آمریکا با اقتصادی قابل توجه و قدرتمند است و در طی دهههای ۱۹۹۰ و همچنین ۲۰۰۰ میلادی، بحثهای زیادی در مورد ضرورت جدایی تگزاس از آمریکا مطرح شده است.
نشریه نِیشن در گزارشی به این مساله اشاره کرده که تنشها میان ایالت تگزاس و دولت مرکزی آمریکا در حال رهنمون کردن آمریکا به سمت گزاره جنگ داخلی است و البته که به نظر میرسد جنبش جدایی طلبی تگزاس نیز در حال تشدید فعالیتهای خود جهت تحقق گزاره استقلال تگزاس از خاک آمریکا است.
حال در وضعیت کنونی، تشدید تنشها میان دولت مرکزی آمریکا و مقامهای ارشد ایالتی در تگزاس، بسیاری را به این فکر واداشته که شاید زمان جنگ و درگیری نهایی میان جدایی طلبان تگزاس و دولت فدرال آمریکا فرار رسیده است. جالب است که جنبش ملی گرای تگزاس در سال ۲۰۲۳ میلادی اعلام کرد که بیش از نیمی از ۱۰۰ هزار امضای مورد نیاز برای همه پرسی جدایی غیرالزامآور تگزاس از خاک آمریکا را جمع آوری کرده است.
سه: سقوط اعتبار بینالمللیِ ادراکی آمریکا
و در نهایت باید گفت که تحولات جاری در تگزاس و تشدید تنشها میان مقامهای ایالتی تگزاس با دولت مرکزی آمریکا، تا حد زیادی اعتبار بینالمللیِ ادراکی دولت آمریکا را نیز مخدوش کرده است. به بیان سادهتر، دولت آمریکا در وضعیت کنونی عملا در قامت بازیگری ظاهر شده که حتی توانایی مدیریت و تدبیر مسائل و امور داخلی خود را هم ندارد چه برسد به اینکه بخواهد در حوزه مسائل کلان بینالمللی عرض اندام کند و خود را به مثابه یک ابرقدرت و بازیگر غالب به جهانیان معرفی کند.
اساسا همین موضوع سبب شده تا بسیاری از اندیشکدههای آمریکا و غرب به صراحت از غروب ایده هژمونی جهانی آمریکا تا پایان دهه جاری و یا نهایتا تا سال ۲۰۵۰ میلادی خبر دهند.