فیلم دلشکسته در زمان خودش به شکل عجیبی دیده شد، یعنی این فیلم در اکران فروش آنچنانی نداشت، اما در نمایش خانگی به شدت پربیننده شد، از آن موارد غریب سینمای ایران. طرح قصه خیلی ساده و در عین حال انگار جذاب بود، پسر حزباللهی که عاشق دختر نه چندان مقید میشود، تضادها و اراده نزدیکی این دو کاراکتر و تقابل خانوادههای طرفین آنقدر جذاب بود که فیلم بارها دیده شد، حالا پس از سالها یک کاربر توئیتر تصویری از این فیلم را به اشتراک گذاشته که باعث و در واقع مدخلی برای بحثهای فراوان پیرامون فیلم شده است.
برخی نوشتهاند که کاراکتر شهاب حسینی در فیلم در واقع همان ایدهآل ذهنی اصطلاحا قشر حزباللهی و جوان جامعه است، نزدیک کردن زیبایی به خود و ایدهآلهای اعتقادی.
برخی از شخصیت و نقشآفرینی خسرو شکیبایی در این فیلم یاد کردهاند، البته عدهای هم به واسطه طاغوتی بودنِ این کاراکتر او را نکوهش کردهاند. در مجموع کاراکترهای موجود در داستان فیلم دلشکسته هر کدام نماینده قشری از جامعه بودند، اقشاری که هنوز حیات اجتماعی دارند و مسائل بینشان حل نشده است.
حزباللهیها و کمتر معتقدها و همه مسائلی که روز به روز بین اینها و آنها وجود دارد و ظاهرا قرار نیست حل شود! از همین جهت است که شاید هنوز دلشکسته زنده است و دیده میشود، در هر صورت این فیلمی نبود که مختصات فنی خاصی داشته باشد، یا کیفیت ویژهای به سینمای ایران اضافه کند، اما حرفهایش حداقل در آن برهه حرف جذابی بوده است.
در ادامه نگاهی داریم به نظرات توئیتری حوالی این فیلم.
چایزی با دیدن این عکس یاد خاطرهای افتاد و نوشت: یه خواستگار داشتم همون زمان بهم گفت من فقط اهل بیت رو دارم، تو رو از امام حسین میخوام. منم گفتم تازه دلشکسته رو دیدی؟:)))))
امین نوشت: بی ارزشترین و کلیشهایترین فیلمی که در دنیا ساخته شده تو اتوبوس این فیلم رو دیدم و هرکاری کردم نشد نبینم
گلی هم نظر قابل تاملی داشت: همون زمان رمانهایی هم با همین ژانر رو بورس بود. پسر یا دختر مذهبی عاشق پسر یا دختر غیرمذهبی میشدن و به راه راست هدایتشون میکردن. مثل مهر و مهتاب تکین حمزهلو یا کتابهای مودبپور. تقریبا تو همشون هم طرف مذهبی ساده زیست بود و طرف غیرمذهبی مرفه.
میترا هم با اشاره به کاراکتر خسرو شکیبایی نوشت: تهش رویایی تموم شد، ولی تیکههای خسرو شکیبایی به این پسره خیلی عالی بود
چیکا هم واکنش بامزهای داشت: این فیلم اینجوری بود که داستان رو تا رضایت پدر عروس میشد بسازی، از اونجا به بعد هر لحظه ممکن بود طلاق رقم بخوره:)))
پگاه، اما به یک سکانس از این فیلم اشاره کرد و نوشت: تک به تک دیالوگهای این فیلمو حفظم، طلاییترین بخش فیلم اونجاس که دختره شهاب حسینی رو میبره باغ که یه حاج آقا رو بهش نشون بده که با یه خانمه بود.
پردیس این فیلم را دوست داشت و در رابطه با آن نوشت: فیلم جالبی بود، ولی پیامد خوبی نداشت باعث شد تمامی برادران این مدلی علاقه پیدا کنن به اینکه برن سمت دختری که باهاشون نمیخونه و سعی کنن اونو ۱۸۰ درجه تغییر بدن.
ملانی هم در واکنش به تصویر این فیلم نوشت: بعد این دختره با این استایل اون موقع قرتی حساب میشد:)))))
یوسی هم در انتها و در تمجید کاراکتر رها نوشت: ببخشید با کانسپت فیلم کاری ندارم، چون من اون موقع که اینو دیدم نهایتا چهار پنج سالم بوده، اما من از اون موقع جدی این خانومو دوست داشتم، حتی بعدا وقتی برای اولینبار اینستاگرام نصب کردم اسم ایشونو (بیتا بادران) سرچ کردم و از اینکه واقعا وجود داره خوشحال شدم.