اینروزها جمله «من هم سلیطهام» تبدیل به ترند در شبکههای اجتماعی شده است. زنان زیادی با استفاده از این هشتگ اعتراض خود را به اتفاق رویداده در درمانگاه قم نشان دادهاند. در چند روز گذشته، انتشار فیلمی از مشاجره یک زن و یک روحانی که درحال فیلمبرداری از این زن بوده، توجه افکار عمومی را جلب کرده است.
سایت رویداد24 نوشت: بعد از انتشار گسترده این فیلم در رسانههای داخلی و خارجی، برخی از کاربران در حمایت از روحانیِ فیلم بردار، زنی را که خواهان پاک شدن فیلمش از دوربین روحانی بود، «سلیطه» خواندند! کاربران زن در واکنش به کاربرد این واژه، به دو گروه تقسیم شدند؛ گروه اول اعلام کردند که اگر قرار است زنی که برای دفاع از حقوقش اقدام کرده، سلیطه نامیده شود، ما هم سلیطه هستیم و از هشتگ «من سلیطه هستم» استفاده کردند. گروه دوم معتقد بودند که این کلمه معنای مثبتی ندارد و اساسا چرا در مقابله با مردان باید این کلمه را بپذیریم؟ بلکه باید به آنها پاسخ دیگری بدهیم. اکنون درباره این که چه واکنشی باید به این کلمه نشان داد، بخث داغی در شبکههای اجتماعی به راه افتاده است. به همین دلیل در این زمینه و ریشهیابی واکنش زنان به اتهامات زنستیزانه با دو نفر - یکی فعال حوزه زنان و دیگری جامعهشناس- صحبت کردهایم.
سید محمدمهدی خویی، جامعهشناس و استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی در تحلیل این موضوع، معتقد است که چنین رویکردی بیسابقه نیست و قدمتی تاریخی در جنبش زنان دارد. او میگوید به عنوان مرد، اساسا معنای بدی از این کلمه دریافت نمیکند. او اضافه میکند که اگر کسان دیگری رویکردی دیگر به موضوع دارند، نباید نقدشان منجر به زنستیزی شود. بخشهای مهم این گفتگو را میخوانید؛
*مطرحشدن عنوان سلیطه و تایید و پذیرفتن آن از سوی برخی از زنان، در واقع رویکردی است که قدمتی تاریخی در مبارزات زنان در جنبش فمینیستی دارد. در موج دوم فمینیست به زنان میگفتند شما خشم و عقده نسبت به مردان دارید و این عقده را با خشم نسبت به مردان نشان میدهید. طبیعتا زنان در قبال این مسئله دو رویکرد را انتخاب کردند؛ اینکه به همین شیوه خشم خود را بروز دهند، یا اینکه با رویکرد زنانه به این موضوع واکنش نشان دهند.
*در این شرایط، رویکرد عمدهای در بین فعالان زنان به وجود آمد که میگفت بله معلوم است که خشم داریم و این خشم در اشکال مختلفی بروز میکند که شما به دلیل آن به ما میگویید سلیطه؛ بنابراین این رویکرد -فارغ از این که آن را قبول داریم یا نه- یک نوع مقاومتشناخته شده علیه زنستیزی است. این رویکرد بر این عقیده است من خشمگینم و تو با هر نامی که میخواهی این خشم و مبارزه من را نامگذاری کن. قبول! بله اصلاً من سلیطه هستم.
*این رویکرد در طول تاریخ وجود داشته، هوادارانی داشته و همواره هم از سوی محققان و مورخان به آن پرداخته شده است. این رویکرد معتقد است میتواند به واژهها معانی مختلفی داد و اگر از واژهای علیه ما استفاده میکنند، ما نیز این واژهها را از آنِ خودمان و مال خودمان میکنیم و معنای خودمان را به آن میدهیم و به این ترتیب کلمات تبدیل به نماد هویتی برای ما میشوند. بهعبارت دیگر، بخشی از فعالان زنان این ایده را جا انداختند که در مسیر مبارزاتیشان اگر کلمهای علیهشان استفاده شد، آنها هم میتوانند این کلمه را از آن خود کنند و معنای دلخواه خود را به آن بدهند.
*اتفاقی که پس از ماجرای قم در فضای مجازی رخ داد هم شکلی از این شیوه مبارزاتی بود. ادعای این که «ما سلیطه هستیم» نه جدید است و نه ناشناخته.
*طبیعتا هرکس میتواند رویکرد خود را به این موضوع داشته باشد. اما مهم این است که نوک پیکان به سمت چه کسی باشد؟ گروه اول که با کلمات دست به هویتسازی میزند، به رویکردهای دیگر میگوید اگر نقد دارید پیکان نقدتان را سمت ما نگیرید چرا که با این رویه، اصل موضوع به کنار میرود.
*مسئله اصلی، تعرضی است که به یک زن شده، و نوعی از مردسالاری است که دارد بازتولید میشود. در این مبارزه نباید نوک پیکان نقد را به سمت زنانی گرفت که نوع مواجه را انتخاب کردهاند. اغلب زنانی که این شکل از مبارزه را انتخاب کردهاند معتقدند زنان دیگر حق دارند انواع دیگری از مبارزه را انتخاب کنند، اما این انتخاب نباید مایه نقد زنان شود، بلکه هدف و قصد نقد باید اصل موضوع موردمناقشه باشد یعنی تعرض به زنان و بازتولید مردسالاری.
*بنابراین نکتهای که مغفول میماند، این است که گروههای دیگر با این ادعا که گروه اول اشتباه میکنند، جهت پیکان نقد را تغییر میدهند و آن را متوجه زنان میکنند. زنان میتوانند رویکردهای مختلفی انتخاب کنند، اما به نظر من رویکردی که منجر به نقد زنانی شود که در این کارزار میگویند ما سلیطهایم، نقض غرض است و با مردستیزی مبارزه نمیکند، بلکه با مقاومت زنانه مبارزه میکند.
*من فکر میکنم این رویکرد غالب است که با برجستهکردن این موضوع که زنان خشمگین هستند و حتی ضد خودشان عمل میکنند، صورت مسئله اصلی را پاک کنند.
*من به عنوان مرد، تنها چاره و گزینهام، این است که ببینم کدام طرف به سمت برابری است و وزنه برابری به کدام سمت سنگینتر است؛ اما این جایگاه را ندارم که دخالتی در این موضوع داشته باشم و یا چیزی به آن اضافه کنم. چون من به عنوان جنس مرد، مورد ظلم و تعرض واقع نشدهام، بلکه این زناناند که مورد ظلم، تعرض و بیاحترامی قرار گرفتهاند.
* دیدگاه من نسبت به واژه سلیطه منفی نیست. چیزی که به لحاظ عرفی به ذهن من میرسد این است در این موقعیت، کلمه «سلیطه» میتواند معنای خوبی داشته باشد و نشاندهنده افرادی باشد که در برابری ظلمی که به آنها شده است خشم دارند؛ نمودی از خشم فردی که مورد ظلم و تعرض واقع شده است.
*به عنوان مرد همواره مشاهدهام این بوده که زنانی که حقطلبی میکنند، از سوی مردان سلیطه خطاب میشوند. برای من این واژه یادآور موقعیتی بوده که یک زن میخواهد حق خود را بستاند، اما نمیتواند آن را از طرق قانونی عملی کند، نتیجتا خشم خود را بروز میدهد؛ بنابراین واژه سلیطه برای من همواره وجهه مثبتی داشته و نشانهای از مبارزه بوده که همراه با خشم است؛ خشمی که هیچکس پاسخگوی آن نیست، بنابراین این خشم به شکلی بروز و ظهور میکند که به آن سلیطگی میگویند.
نفیسه آزاد، پژوهشگر و جامعه شناس، در گفتگو با رویداد ۲۴، در تحلیل این موضوع نیز معتقد است که هر پدیدهای تاریخ و پیشنیهای دارد و زنان با گرفتن کلمه سلیطه، میخواهند این نسبت سرکوبگر را کنترل کنند.
*هیچ پدیدهای مجرد و منفرد نیست و یک تاریخ و پس و پیشی دارد. یعنی این واکنشی که در جامعه زنان به وجود آمده، به یکباره ایجاد نشده است. شما تصویری میبینید از یک زنی که نوزادی را در بغل دارد که به خودیخود تصویری انسانی را نشان میدهد که شاید در آسیب پذیرترین لحظه زندگی اش باشد، همان آدم در آن لحظه دارد از خودش در برابر کسی که دارد از او عکس و فیلم میگیرد دفاع میکند. در یکی دوسال گذشته میدانیم تهیه عکس و فیلمها ممکن است چه بلایی بر سر آن زن بیاورند.
*حالا مجموع این اتفاقات، تا حد زیادی واکنشهای بعدی او را تعیین میکند. طبیعتا هر پدیدهای اقتضائات مربوط به خودش را دارد. حالا یک کنشی رخ میدهد و در برابرش عدهای میگویند این زن -که به لحاظ اجتماعی در موقعیت حساسی است و همدلی و همراهی میخواهد- سلیطه است. واکنشها به این موضع قابل درکتر است؛ عدهای در پاسخ گروه اول میگویند اگر تو من را در وضعیت آسیبپذیری قرار میدهی و وقتی من به تو اعتراض میکنم در اعتراض به من میگویی سلیطه هستم، پس من سلیطه هستم.
*میتوانیم جور دیگری هم به این موضوع نگاه کنیم. سلیطه اساسا صفتی زنانه است و به زنها نسبت داده میشود. به چه زنهایی؟ به زنی که چیزی را رعایت نمیکند که جامعه انتظار دارد یک زن رعایت کند. سلیطه را عموماً در برابر زن نجیب به کار میبرند، زن نجیب کیست؟ زنی که سرش را پایین میاندازد، زنی که در فضای عمومی زیاد صدای بلند او را نمیشنویم، زنی که اگر در خیابان کسی به او فحش دهد، او خجالت میکشد، زنی که مدارا میکند، خصوصاً در فضاهای عمومی این چنین ویژگیهایی دارد. مردان در جامعه رفتار خودشان با زنان را بر اساس این الگو برنامهریزی میکنند؛ با الگوی زنی که چندان در فضای عمومی ترسناک نیست و عموما آرام است. حالا اگر این زن داد و بیداد کند، اعتراض کند، به او نسبت سلیطه داده میشود. این نسبتها یک نوع ابزار سرکوب روانی است.
*یعنی اگر زنی از آن چارچوب الگویی که برایش تعیین شده است، خارج شود، به او برچسب میچسبانند که خود همان برچسب ایجاد دغدغه میکند و خارجشدن از زیر آن برچسب، سخت است.
*حالا اگر جامعه کنشی داشته باشد و بگوید «قبول اصلا من سلیطه هستم و حالا توچه میگویی؟» در واقع آن ابزار قدرت روانی و سرکوب را از آن خود کرده است و در مبارزه زنان و سابقه آنها، این موضوع جدیدی نیست.
*باید حواسمان باشد که هر کلمهای، معنای اجتماعی دارد، یعنی یک تاریخ پشت آنها است و حالا زنان این معنا را تغییر میدهند. اگر بخش قابل توجهی از جامعه از آن پشتیبانی کند، معنای اجتماعیی که از آن کلمه را استنباط میشود، تغییر میکند و خود همین موضوع میتواند یک کنش اجتماعی باشد.
*ما باید بپذیریم که جامعه متنوع و متکثر است و خیلی طبیعی است که همه مانند همدیگر فکر نکنند. قرار است نیست، چون مثلا من معتقدم معنای کلمه سلیطه را باید بازپس گرفت، پس شما هم باید همچون من فکر کنید، این اصل اول. باید به تنوع جامعه فکر کنیم. بازپسگیری معنای واژهها کنشی است که سابقه تاریخی دارد و یک فراخوان به عملی درآن است که بله اصلا من سلیطه، حرف حساب تو چیست؟ یکی دیگر هم میگوید نمیخواهم از لفظ سلیطه استفاده کنم و کار تو اشتباه است و کسی دیگر هم ممکن نظر دیگری داشته باشد.
*سرکوب این تکثر باعث میشود تا ما صدای همدیگر را نشنویم و استدلالهای همدیگر را تخریب کنیم. جامعه هویت متکثر دارد و این تکثر در همه مسائل وجود دارد، چه رسد به این موضوعات مهم و جزئی.
*اینکه برخی میگویند این دو جریان به جان هم افتادهاند، باز هم این کیفیت اجتماعی است. گاهی اتفاقی میافتد که شاید ساده باشد، اما همان اتفاق میتواند برانگیزاننده بسیاری از زخمهای اجتماعی باشد که میتواند دردهای خود را عمیقتر و طولانیتر ادامه دهد.
*اختلاف دو گروه از جامعه مبنی بر پذیرفتن سلیطه یا نه، به نظرم به معنای نادیدهگرفتن اصل موضوع نیست. یعنی من ندیدم این دو گروه اختلافی بر سر اینکه آیا آن زن حق دارد از حریم خصوصی خودش دفاع کند یا نه، داشته باشند. هرچند که گروههایی هستند که بر سر این هم اختلاف دارند. تا زمانی که قدرت متمرکزی پشت سر هر استدلال نیاید، طرفداران آن استدلال هم یک گروه اجتماعی است و دارد حرفش را میزند.
*اما در سطح بالاتری باید این سئوال را بپرسیم که اصلا میتوانیم این کلمه را بازپسگیری کنیم یا نه؟ اینجاست که جامعه باید شروع به فکر کردن کند که در چه شرایطهایی این کلمه را شنیده و یا به کار برده؟ وجه سرکوبگر آن چقدر بوده؟ تعریف و تحسین آن چقدر بوده و ...؟ هر اتفاق تاثیرگذار اجتماعی این لایهها را بیدار میکند و این اتفاق اجتنابناپذیر است.