آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله امروز 25 تیر 88 آورده است:
چندی قبل یکی از مسئولان دولتی به تحلیل انتخابات پرحاشیه 22 خرداد پرداخت و مدعی شد پس از این انتخابات، شرایط ایران و جهان تغییر کرده است.
در نگاه اول به نظر میرسید این ادعا نیز مانند بسیاری از «خودویژهبینی»هایی است که در سالهای اخیر مطرح شده است. این ویژگی، یک روز در قالب ادعای استمداد بیش از یکصد کشور جهان از مسئولان دولت نهم برای حل مشکلاتشان مطرح میشد و یک روز در قالب نامههایی متجلی میگشت که روحانی معمر و بانفوذ ایرانی، توصیه میکرد در کتابهای درسی گنجانده شود. اما با اندکی تأمل می توان به این نتیجه رسید ادعای اخیر تغییر شرایط ایران و جهان، در نقطه مقابل ادعاهای قبلی قرار دارد و احتمالاً آنچه که مسئول دولتی به آن اشاره کرده به معنای کاهش نقشی است که سران دولت نهم برای خود قائل بودند.
«گزاره شرایط ایران و جهان تغییر کرده است» شامل دو قسمت میباشد که بررسی بخش نخست آن، نیاز به تلاش زیادی ندارد. زیـرا پـس از انـتـخـابـات 22 خـرداد، تـعـداد تریبونداران و صاحبنفوذانی که حاضر شدند در جشـن و شعـف یاران ویژه رئیس دولت نهم مشارکت کنند بسیار کمتر از آن بود که حتی بـا روشهـای خاص رسانههای دولتی، بتوان به بزرگنمایی آن پرداخت. پس بهتر است بخش دوم گزاره یعنی «تغییر شرایط در جهان» مورد بررسی قرار گیرد.
برای این بررسی میتوان نگاهی به واکنش کشورهای خارجی در برابر انتخابات ایران انداخت تا مشخص شود آیا کفه تغییر به نفع کاندیدایی است که به عنوان پیروز انتخابات معرفی شده یا نه؟ سادهترین راه برای ارزیابی این موضوع بررسی تبریکهای خارجی است که برای رئیس دولت دهم ارسال گردید و رسانههای شیفته دولت نهم با روشی ویژه به انعکاس آن پرداختند. نگـارنـده فعلاًبـه دنبـال ارزشگذاری به عملکرد تبریک گویندگان و استنکافکنندگان از تـبریکگویی نیست اما ظاهراً تـعداد تبریک گـویـنـدگان، برای حامیانرسانهای دولت نهم اهمیت ویژهای دارد به طوری که برای حجیم نشان دادن لیست تبریکها نام پادشاه، ولیعهد،وزیر خارجه و مقامات دیگر یک کشور را در لیستهای خود منعکس نمودند. اگر از این زاویه به لیستها نگریسته شود میتوان تشخیص داد تغییر مورد ادعا در سطح جهان، چگونه بوده و براساس این تغییر، تراز جایگاه دولت دهم نسبت به دولت نهم بالاتر رفته یا نه.
همچنین با نگاهی به رفتار رئیس دولت در روزهای پس از انتخابات و مقایسه آن با رفتار خود او و در سایر ایام از دوره ریاست بردولت نهم نیز می توان وجود تغییر را احساس کرد. در دولت نخست احمدینژاد، او حتی دعوت فائو برای شرکت در اجلاس ایتالیا که تنها سران دو یا سه کشور آن هم در حد زیمبابوه در آن حضور داشتند را رد نمیکرد؛ حتی اگر این حضور به حاشیهسازیهای فراوان خبری درخصوص عدم ملاقات مقامات ایتالیایی - کشور میزبان- با او مـنجر میشد. در دوره اول، احمدینژاد در اقدامی غیرمتعارف، همهساله در اجلاس مجمع عـمومی سازمان ملل شرکت میکرد و حتی علیرغم انتقادات فراوان، در جمعی حاضر میشد که قطعنامه آن، حاوی تکرار پرگویی سران عرب بر علیه حاکمیت ایران نسبت به جزایر سهگانه بود.
اما بعد از انتخابات 22 خرداد،احمدی نژاد تنها به روسیه سفر کرد و از حضور در دو مجمع مهم - اجلاس سران آفریقا و نشست سران جنبش عدم تعهد - خودداری کرد. نکته مهم در این میان آن است که احمدینژاد و همکارانش در دوره اول مسئولیت، تأکید زیادی بر گسترش روابط ایران با آفریقا داشتند. این تأکید هزینههای زیادی برای ایـران داشت و ظاهراً تنها دستاورد آن بـرای کـشـورمان ابراز شادمانی سران برخی کشورهای آفریقایی از کمکهای ایران بود. اما در روزهای پایانی مسئولیت دولت نهم، هنگامی که فرصتی پیش آمد تا مواضع ایران در جمع سران آفریقا مطرح شود به طور ناگهانی خبر لغو سفر در اختیار رسانهها قرار گرفت. عدم حضور احمدینژاد در اجلاس سران جنبش عدم تعهد را شاید بتوان از جهاتی مهمتر از لغو سفر او به لیبی - محل برگزاری اجلاس سران آفریقا - دانست. زیرا میزبانی اجـلاس عدم تعهد به عهده کشوری بـود کـه احــمــدینــژاد دو ســال قــبــل در اظـهارنظری غـیـرکـارشناسی، آمادگی لحظهای ایران برای برقراری روابط با آن کشور- مصر- را اعلام کرد و پاسخی نامناسب دریافت کرد.
محمود احمدی نژاد و برنامه ریزان سیاست خارجی او باید پاسخ دهند پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری چه «تغییر»ی در سطح ایران و جهـان بـه وجود آمده است که احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور یک عضو موثر جنبش عدم تعهد، از حضور طبیعی در مصر، خودداری میکند؟
مگر مصر همان کشوری نیست که اشتیاق دولت نهم برای برقراری رابطه با آن در جریان سفر احمدینژاد به یک کشور عربی خلیج فارس به صورتی غیر متعارف اعلام شد و مگر جنبش عدم تعهد، مجموعه کشورهایی نیست که احمدینژاد و یارانش، تاکنون دهها بار حمایت آنها از فعالیت هستهای ایران را به رخ رسانههای خارجی کشیدهاند؟اگر رابطه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد با ایران، آنگونه بوده است که از آن به عنوان یکی از موفقیتهای دیپلماسی خارجی دولت نهم نام برده میشود، عدم حضور در اجلاس سران آن جنبش، ناشی از کدام «تغییر در ایران و جهان» است؟
البته سران دولت نهم برای اثبات تغییر، نشانه دیگری نیز از خود بروز دادند که موجب اعتراض علما، مراجع و بسیاری از رسانههای ایران شد. این تغییر سکوت طولانی و پس از آن، تحرک غیر قابل توجه دولت نهم در برابر جنایت علیه مسلمانان چین بود. شاید دفاع رسانههای دولتی و حامی دولت از دولت چین و حملات آنها علیه قربانیان مسلمان در ایالت چین هم نشانه دیگری باشد که با تحلیل آن بتوان مقصود اصلی مقامات دولت نهم از «تغییر ایران و جهان پس از انتخابات 22 خرداد» را به خوبی درک کرد!
راستی مسئولان دولت نهم، عدم دعوت ایران برای حضور در پروژه خط لوله ناباکو را منطبق با کدام «تغییر» میبینند؟ همچنین آیا مسئولان دولتی برای یک تغییر واقعی در روابط ایران با سایر کشورها، برنامهای دارند تا بار دیگر به خاطر تحریمهای ظالمانه جهانی، شاهد حوادث هوایی و قربانی هموطنان بیگناه خود نباشیم؟