آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه اعتماد در سرمقاله امروز 27 تیر 88 آورده است:
اسماعیل فصیح در ادبیات معاصر و تاریخ داستان نویسی ما یک نمونه منحصر به فرد است. نه اینکه این جایگاه نتیجه یک قضاوت کیفی درباره آثارش باشد بلکه به گمان من فصیح را باید از چندین و چند زاویه دید تا ارزش و قدر کارش را دریافت. من مجموعه آثارشان را میپسندم اما برای هر خواننده جدی و حرفهای داستان نویسی فارسی شاید این آشکار باشد که کیفیت مجموعه آثارش یکدست نیست. آثار بسیار خوبی دارد مثل «زمستان 62» و «ثریا در اغما» و رمانهای خوب دیگری چون«سوگ سیاوش»، «شهباز و جغدان»، «دل کور» و «داستان جاوید».
در مقابل آثار دیگر فصیح به خصوص آنها که در نخستین سالهای نویسندگی نوشته مثل «شراب خام» غیرخام و نامنسجمند و مثل کارهای اول، آخرین آثارش هم لابد به دلیل کهولت سن رو به افت گذاشتهاند. با این همه کارنامه اسماعیل فصیح به عنوان یک رمان نویس گویای آن است که نامش قطعاً در ادبیات معاصر ما ماندگار خواهد شد و جایش را به کس دیگری نخواهد داد چرا که سبک و سیاق داستانگوییاش هم تقریباً منحصر به خودش است. از مصداقهای این سبک و سیاق یکی خلق شخصیتی است به نام جلال آریان که از شراب خام تا آخرین اثر فصیح در رمانهایش حضور دارد و رفته رفته همپای نویسنده سنش بالا میرود و پیش میآید. تکرار یک شخصیت در چند رمان نمونههای دیگری هم دارد مثلاً کسرای جعفر مدرس صادقی یا خالد احمد محمود. ولی خصلت خاص کار فصیح آن است که جلال آریان را در طول یک عمر پی گرفته است.
آریان خویشتن دیگر خود اسماعیل فصیح است. به قول فرنگیها «ال ترکوی» فصیح. اگر فصیح نویسنده و مترجم است جلال آریان کارآگاه که نه اما دست کم کاوشگری است که سرش درد میکند برای پی گرفتن ماجراها و داستانها. در «داستان جاوید» جلال آریان سی و یکی دوساله است، زمان نگارش اثر 1347 است یعنی نویسنده هم دست بالا یکی دو سالی بزرگ تر از جلال آریان است. از آن پس آریان در کتابها همپای فصیح در زندگی حقیقی پیش میآید و سن و سالش بالا میرود. تا اینکه در «عشق و مرگ» که شاید دیگر رمان نباشد و بهتر باشد آن را زندگینامه فصیح بدانیم جلال آریان 60 ساله است.
هر دو همسر اول شان را از دست دادهاند. این جلال آریان به جز اینکه شبیه اسماعیل فصیح است همزاد کارآگاهان امریکایی رمانهای سیاه هم هست. اسماعیل فصیح در نحوه قصه گویی تحت تاثیر ریموند چندلر است. این است که جلال آریان هم میشود فیلیپ مارلوی وطنی، منتها نه شخصیت بیاصل و نسب و ریشه و پادرهوا، اتفاقاً جلال آریان خیلی اینجایی و ایرانی است. خلاصه آنکه با وجود ایرانی نوشتن و ساختن فضاهای بومیو انسانهای اینجایی یک جور پس زمینه رمان غربی و به خصوص امریکایی در سلیقه و نگاه داستان نویسیاش مشهود بود.
در رمانهای دیگرش، خانواده آریان هم حضور دارند. پدر خانواده دو زن داشته، جلال سه برادر دارد و یک خواهر که اینها را در رمان «دل کور» میخوانیم. در این اثر با یک پیرنگ پلیسی مواجهیم. یک نکته قابل توجه دیگر درباره اسماعیل فصیح این است که او تنها نویسنده ایرانی است که ژانر گوتیک را تجربه کرده. این تجربه رمان درخشان «داستان جاوید» است که تمام خصوصیات رمان گوتیک را دارد. مکانها، سردابههای تاریک و نمور و ترسناک، رفتارهای شقاوت آمیز و راز و رمز شخصیتها. من در تاریخ رمان نویسی فارسی اثر دیگری که اینقدر در قالب گوتیک بگنجد، سراغ ندارم.
دو رمان مهم جلال آریان یعنی «ثریا در اغما» و «زمستان 62» از نظرهایی با دیگر آثارش متفاوت است. این دو رمان پیرنگ پلیسی و معمایی ندارند. «ثریا در اغما» در خارج از کشور میگذرد و تصویری است از زندگی روشنفکران خارج نشین ایرانی در سالهای آغازین جنگ. و «زمستان62» جنگ را تصویر میکند یعنی جنبه اجتماعی و تحلیلی اثر در اینجا غالب است. در هر دو اثر متوجه میشویم یک نوع تجربه زیسته ارزشمند، رئال، دقیق و تیزهوشانه پشت این داستانهاست. به همین خاطر است که این دو رمان گوشت و خون دارند. امتیاز دیگر این دو اثر آن است که اسماعیل فصیح هرچند شیرین اما در بیشتر آثار شلخته مینوشت. تنها در این دو اثر است که شلختگی وجود ندارد یا توی چشم نمیزند. در یکی یک برهه تاریخی را با هنرمندی تصویر کرده و در دیگری یک قشر را که تقریباً از نظر دور مانده بود.