آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله امروز 4 مرداد 88 آورده است:
کسانی که اخبار مربوط به انتصاب و کنارهگیری مشایی را تعقیب میکنند به خوبی میدانند که آفتاب یزد نخستین روزنامهای بود که لزوم هشیاری اصلاحطلبان و عدم سرگرمی آنها به این موضوع را یادآوری کرد. زیرا از ابتدا به نظر میرسید که عدهای از حامیان دولت و رسانههای نزدیک به آنان به دنبال فرصتسازی از این سوژه بودند تا اذهان عمومی، از مسائل انتخابات و حوادث مرتبط با آن - قبل و بعد از 22 خرداد - منحرف شود. اکنون میتوان ادعا کرد این حادثه در جهت عکس هدف بعضی از برنامهریزان پیش رفته و حقانیت اصلاح طلبان را در بسیاری از ادعاهای انتخاباتی به اثبات رسانده است.
دو کاندیدای اصلاح طلب و حامیان آنها، مدعی بودند که بسیاری از اصولگرایان، دارای اصل اساسی مشخصی نیستند و هرگاه لازم باشد به راحتی چشم، گوش و زبان خود را در برابر تخلفات، فرصت سوزیها و خودپسندیهای مـکرر دوستان میبندند و به این طریق منافع ملت را قربانی تثبیت موقعیتحکومتی شخصیتهای محبوب خویش می نمایند. اما آنگاه که نوبت به ارزیابی عملکرد رقیب مـیرسد به کوچکترین بهانهای، بهترین مدیران و سیاستمداران را از عرصه سیاسی و مدیریتی کشور حذف مـینـمایند تا روز «الهیکم التکاثر» کرسیهای بیشتری از مناصب حکومتی در اختیار داشته باشند. در موضوع مشایی، رفتار بسیاری از اصولگرایان به گونهای بود که این ادعای اصلاح طلبان ثابت شد.
روز گذشته بسیاری از آحاد مردم با کمال تعجب مشاهده کردند که دولت ولایتمدار، یک هفته دستور رهبری را به صورت بلا اقدام گذاشته و در تمام این یک هفته، کسانی که قطعاً از صدور دستور رهبری مطلع بودند سکوت پیشه ساختند. البته میتوان گفت معطل نگهداشتن دستور رهبری تنها به یک هفته محدود نشد. زیرا نهایتاً آنچه اتفاق افتاد اجرای دستور رهبری برای لغو حکم مشایی نبود بلکه رئیس جمهور تا ارائه استعفای مشاییدست نگهداشت و نهایتاً نیز با ابراز عشق و علاقه به او، استعفا را پذیرفت. نگاهی به متن نامه احمدینژاد نشان میدهد که او در تمام ایامِ پس از وصول دستور رهبری، منتظر بوده تا رسانهها و فعالان سیاسی دست از اقدامات خود در برابر مشایی بردارند و دوست منسوب و منصوب احمدی نژاد برخلاف حکم صریح رهبری همچنان به عنوان معاون اول رئیس جمهور به انجام وظیفه بپردازد. سکوت مدعیان اصولگرایی در برابر این ایستادگی آشکار احمدی نژاد، نشان داد که حق با اصلاح طلبان بود و آنها همه اصول مورد ادعای خود را به ابزاری برای سرکوب روانی، سیاسی و حتی فیزیکی رقیب تبدیل کردهاند.
حـوادث دو روز اخـیـر یـکـی دیـگر از ادعاهای اصلاح طلبان را نیز ثابت کرد. این ادعا، وابستگی شدید احمدی نژاد به حلقهای محدود - و در عین حال محبوب - از مشاوران و نزدیکان و عدم توجه به توصیهها و هشدارهایی بود که نسبت به پیامد رفتار این حلقه محدود داده میشد. اظهارات و مکتوبات احمدی نژاد در دو روز اخیر ثابت کرد که او شناخت خود نسبت به «حلقه محبوب» را کامل مـیدانـد و هـرگـونه مخالفت با این حلقه را ناشی از اطلاعرسانی و تبلیغات غیرواقعی، میپندارد. احمدی نژاد تــاکـنون این ویژگی خود را در مسائل ریز و درشت در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نشان داده بود کــه واضـحتـرین آنها در موضوع گرانی و بحرانهای اقتصادی برای همگان آشکار شد.
اما هیچ کس گمان نمیکرد که احمدی نژاد به خود جرأت دهد اعلام نظر رهبری و مراجع تقلید را نیز ناشی از همین مسئله بداند! البته این نکته نیز در پرونده نه چندان درخشان اصولگرایان ثبت خواهد شد که آنها در برابر این اتهام افکنی تلویحی به رهبری نیز سکوت پیشه ساختند، اما این موضوع میتواند موجب نگرانیهای شدیدتر برای دوره ریاست احمدی نژاد بر دولت دهم باشد. زیرا او نشان داد تا روزی که ریاست دولت به عهده او باشد همچنان دیدگاههای خود را بهترین و صحیحترین نظریات میداند و به راحتی حاضر به تمکین در برابر اعتراضات و انتقادات بحق نیست.
یکی دیگر از ادعاهای «اصلاح طلبان معترض» این بود که حلقهای از نزدیکان احمدی نژاد از انتقال واقعیات جلوگیری میکنند و حتی اطلاعات دروغ را به مقامات تصمیمگیر منتقل مینمایند. تکذیبهای شفاف تعدادی از اعضای «حلقه محبوب احمدی نژاد» و پافشاری آنها برعدم وجود ابلاغیه رهبری در خصوص مشایی علیرغم گذشتن 6 روز از این ابلاغ و افشای آن توسط نایب رئیس اصولگرای مجلس، نشانهای بود که ثابت کرد حتی در خصوص عالیترین مقام نظام در صورت لزوم، اطلاع رسانی غیر واقعی صورت میگیرد چه رسد به سیاستمداران حذف شده از قدرت یا مردم نجیب و تحت فشار!
آخرین نکته، استفاده از امکانات رسانهای عمومی برای ابراز شیفتگی به رئیس دولت نهم و نادیده گرفتن حق منتقدان و معترضان است. این موضوع در ایام انتخابات بارها توسط اصلاحطلبان معترض اعلام شد اما مدعیان اصولگرایی که تاکنون از این انحصار طلبی بعضی رسا نههای پرخرج حکومتی منتفع شدهاند ترجیح میدادند در برابر آن سکوت کنند. اهانت صریح خبرگزاری رسمی دولت به مخالفان انتصاب مشایی و خلاف عقل و قانون دانستن این مخالفتها، اکنون بر همگان ثابت کرده است برای بعضی حقوقبگیران ملت که شیفته یک نفر هستند، همین یک نفر محور هستی است و حق و باطل را تنها باید براساس رضایتمندی او سنجید.
راستی کسانی که در برابر قدرتمندترین مقام کشور و به صورت علنی، اینگونه موضعگیری میکنند دور از چشم ملت و رسانهها، با مخالفان و منتقدان اصلاح طلب خود چگونه برخورد مینمایند؟ آیا این وضعیت، حقانیت مواضع اصلاح طلبان معترض و صحت نگرانیهای آنان را ثابت نمیکند؟