به تازگی فصل نخست سریال جنگل آسفالت که پیش از این عنوان شده بود که در ۱۵ تا ۲۰ قسمت ساخته خواهد شد در قسمت چهاردهم به پایان رسید و خب ظاهرا ادامه داستان آن در فصل دوم نمایش داده خواهد شد. اما از زمان منتشر شدن فصل دوم سریال جنگل آسفالت هنوز اطلاعات دقیقی در دست نیست.
جنگل آسفالت ماجرای دختری به نام هنگامه (فرشته حسینی) است که برادر کوچکتر او، دانیال، در آستانه قصاص قرار دارد و هنگامه برای نجات برادرش تمام تلاشش را میکند تا بتواند مبلغ مورد نظر اولیا دم را فراهم کند.
نکته جالب این سریال حضور دو بازیگر مشهور یعنی امیر جعفری و نوید محمدزاده در کنار همسران واقعیشان یعنی ریما رامینفر و فرشته حسینیست که مقابل دوربین پژمان تیمورتاش حاضر شدند.
داستان سریال به گونهای طراحی شده است که مخاطب را تا انتها مجذوب خود نگه میدارد. در هر قسمت، رازهای جدیدی فاش میشود و گرههای داستان به تدریج باز میشوند. هیچ یک از شخصیتهای سریال به طور کامل سیاه یا سفید نیستند. هر کدام از آنها گذشتهای تاریک و رازهایی ناگفته دارند که در طول داستان به تدریج آشکار میشود. بازیگران سریال، به خصوص بازیگران نقشهای اصلی، به طور قابل قبولی از پس نقشهای خود برآمدهاند و شخصیتهای باورپذیری را خلق کردهاند. فضای سریال به خوبی حس و حال یک شهر بزرگ و پر از فساد را به مخاطب القا میکند. موسیقی متن سریال به خوبی با فضای داستان همخوانی دارد و به جذابیت آن میافزاید و در کل باعث ایجاد سوسپانس در سریال میشود.
برخی از شخصیتهای فرعی سریال به طور کامل پرداخت نشدهاند و مخاطب به طور کامل با آنها ارتباط برقرار نمیکند. در داستان سریال از برخی از کلیشههای تکراری ژانر جنایی استفاده شده است. ضعف در ریتم داستان در برخی از قسمتها: در برخی از موارد، ریتم داستان کند میشود و ممکن است مخاطب را خسته کند.
آیدا فلاحیان درباره بازی تیپهای تکراری نوید محمدزاده در این سریال مینویسد: امروز، اما بار دیگر در سریال جنگل آسفالت شاهد تکرار اشتباه نوید محمدزاده هستیم. تکرار بازی در نقش یک انسان ثروتمند و به اصطلاح لاکچری که باورهای ما را به شکل قابل توجهی خراب میکند. پاشای جنگل آسفالت همان چیزی است که نمیخواهیم از محمدزاده ببینیم. تصویر یک مرد موجه با دیالوگهای سنگین که با بدترین اکت ممکن ادا میشوند.
البته باید گفت نوید محمدزاده تنها قربانی این طلسم نیست. این روزها صنعت سریال سازی در پلتفرمهای مختلف دچار یک کمالگرایی بی مثل مانند شده است. یک فرم لاکچریپسند که شاید درصد کمی از مردم به درستی آن را لمس کرده باشند. همین تغییر فرم باعث نابودی بازیگرانی مثل نوید محمدزاده میشود. نیاز نیست راه دور برویم. بازیگر نقش مقابل محمدزاده، یعنی امیر جعفری در سریال جنگل آسفالت نیز به همین درد دچار است. درد بازی کردن نقشی که نه آن را میشناسد و نه توان اجرای آن را دارد. البته امیر جعفری بعد از تجربه سریال مرداب کمی با این فرم آشنا شد، اما این آشنایی در نتیجه تاثیر چندانی نداشت. دیدن بازیگران اتوکشیدهای که به یاغیگری آن عادت داریم، به هیچ عنوان باورپذیر نیست.
در این بررسی قطعا باید نظر کاربران را هم در نظر بگیریم و بینیم چقدر با این سریال ارتباط برقرار کردهاند:
طنین نوشته: جنگل آسفالت یه بار دیگه ثابت کرد آدمها خیلی خوب بلدن ادای عاشقها رو در بیارن.
توحید: جنگل آسفالت چرا اینجوری تموم شد! یعنی فصل دو هم داره؟ در آخر مهمترین نتیجهگیری اینه که به آدم سایکوپات یا آنتیسوشال اعتماد نکنین. حتی اگه براتون سنگ تمام بذارن این از نقاب فرزانگیشونه و برای اینه که خودشون رو خوب جلوه بدن.
گلی انگار راضی نبوده: جنگل آسفالت خیلی کشدار بود. من حین دیدن هر قسمت نصفش رو داشتم میزدم جلو. ولی دو تا نکته داشت، اولا اینکه هر تصمیمت میتونه چه عواقبی داشته باشه. دوما کسی بخوادت حاضره این همه خودشو همه رو تو سختی بندازه حتی اگه هیچ آدم خاصی هم نباشی:)
نقره: اپیزود آخر غافلگیری خوبی داشت، اما به طور کلی سریال روند خیلی کندی داشت. هیجان کاذب و اکثر اوقات خستهکننده. پیش میاومد که چندین اپیزود مدام درجا میزد با این حال، اپیزود آخر میتونه نوید این رو بده که فصل دوم بهتر از اولی باشه؛ و کابوی: سطح بازیگری نوید محمدزاده تو جنگل آسفالت در حد یه چیزی بین رضا گلزار و چطور به تو گیر ندادنه!