چند روز گذشته بود که امیر مهدی ژوله موضع عجیبی پیرامون فوتبال و لذت بردن از آن داشت.
او خود را یکی از ساکنان خوارمیانه و مبتلا به تورم ۶۰ درصدی خواند که با کیلیان امباپه همسرنوشت نیست؛ چون ستاره خروسها پس از حذف (احتمالی) از یورو با جت شخصیاش به ویلا میرود و در کنار همسرش -که احتمالا هم مُدل است- شُل میکند. اما چون او از هیچکدامِ این آپشنها بهرهمند نیست، نباید با غم آنها محزون و با شادیشان خوشنود شود.
البته این را هم گفت که فرانسویها برای هر برد سه روز جشن میگیرند و سهم ایرانیها از شادی تنها بوق زدن است تازه اگر در خیابان باتوم و گاز اشکآور نخورند!
صحبتهای اخیر ژوله واکنشهای مثبت و منفی را در فضای مجازی بهدنبال داشت که بیشتر در لابلای اخبار انتخابات گم شد. اما با توجه به میزان فراگیر شدنش باید درباره آن در چند بند بحث کرد:
مساله اول، نوع دیدگاهِ اوست که درد و رنج روزگار را نافی از لذت بردن از هرگونه سرگرمی میداند و نه راهی برای رهایی از آنها. این نگاه در صورت شخصی بودن شاید محترم باشد، اما زمانیکه در رسانه جمعی مطرح میشود، خطرناک است. همان ایدهای که با تولید جریان خودتحقیری و خودکمبینی موجب بروز و ظهور یأس و ناامیدی در جامعه میشود. آنهم با بازنماییِ تصویری از یک ایران و ایرانی شکستخورده که حتی لایق شادی کردن و سرگرم بودن هم نیست.
نکته دوم، چند و، چون شکلگیری این جریان است که در ورزش ایران -بهخصوص فوتبال- ایجاد شده و با توجه به اهمیت ارتباط موثر و مثبت جامعه با بدنه فوتبال و ارزش آن از منظر سرمایه اجتماعی، وجه سیاسیِ آن را برجستهتر کرده است.
این سیاسیکاری به نفع فوتبال نیست، اما در برخی از برنامهها توسط اهالی ورزش و رسانه کشور به آن دامن زده میشود که گویا مدتهاست برایشان تبدیل به یک تجارت پررونق شده است. آنهم با کنشهای نیمبند که به اظهار چند جمله فالوورپسند و لایکخور از تریبونهای سیاستزده ختم میشود و جز عوامفریبی و وایرال شدن هم هدفی ندارد.
درست مثل همان زمان که افرادی در جام جهانی، ملیپوشان را با نخواندن سرود ملی و ممانعت از شادی پس از گل به بیوطنی دعوت میکردند، اما چند ماه بعد در جام ملتها برایشان ویژهبرنامه ساختند و با تولید محتوا از آنها کاسبی کردند.
آنطور که مشخص است، خواسته یا نخواسته عدهای با اظهاراتشان حال خوش ایرانیان را نشانه گرفتهاند. جامعه ایرانی با مشکلات ریز و درشت اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، اما با فوتبال و پدیدههایی شبیه به آن همچنان میتوانند به جنگ ناامیدی برود.